کتاب گراف گربه، همیشه از راهی که میآید، کسی میرود
۳٫۷
(۱۰)
خواندن نظراتمعرفی کتاب گراف گربه، همیشه از راهی که میآید، کسی میرود
«گراف گربه، همیشه از راهی که میآید، کسی میرود» رمانی خیالی به قلم هادی تقیزاده (-۱۳۴۹) است. این رمان داستانی است پیچیده، سرشار از تخیل و شکست زمان که کشف این پیچیدگیها لذت مضاعفی به خواننده میدهد. ویژگیهای این اثر، آشفتگی، تنوع حوادث و نسبی بودن امور آن را به داستانی پستمدرن تبدیل کردهاست. گراف گربه یک اثر خلاقانه در بستر وهم و تخیل است که با ساختار پر از گره خود مخاطب را حیرتزده میکند.
قسمتی از آن را میخوانیم:
بهجز اسماگ و قاسم، دوستان دیگری نیز داشتم که همهی آنها اعضای «انجمن ادبی کلاه کافکا» بودند. در یکی از صفحات مجموعه آثار فرانتس کافکا تصویری وجود دارد که نویسنده را در کنار دوستدخترش نشان میدهد. کافکا کلاهشاپویی بر سر گذاشته بود که بعدها به کلاهِ کافکا مشهور شد و یکی از نویسندههای دههی شصت امریکا شعری به این نام سرود. در واقع شعری که «ریچارد براتیگن» دربارهی کلاهِ کافکا سرود از خودِ کلاه مشهورتر شد و با یک حساب سرانگشتی بیش از یکصدوسی بار به زبانهای مختلف دنیا ترجمه شد. بیشک، انجمن ادبی کلاه کافکا زادهی رقابت تنگاتنگ کلاه کافکا با کلاه کافکا بود. درواقع، ترکیب واژگانی کلاه کافکا موسیقی دلنشینی داشت که نمیتوانستیم بهسادگی از خیرش بگذریم. اعضای انجمن ادبی کلاه کافکا تعدادی شاعر و نویسندهی جوان بودند که در جامعهی هنری آن روزگار محلی از اعراب نداشتند و معتقد بودند مصداق سطری از شعر سپهری هستند که میگفت: «هیچکس زاغچهای را سر یک مزرعه جدی نگرفت.» درواقع، ما زاغچهی ادبیات کشور بودیم که از صبح تا شب دنبال اثبات خودمان، هر گندابی را زیرورو میکردیم. انتخاب نام کلاه کافکا برای انجمن ازجمله مساعی ما در راه کسب شهرت بود. چند سالی از پایانِ جنگ میگذشت و فضای ادبی کشور بهسوی تولید فرآوردههای شخصی و عاشقانه حرکت میکرد. این موقعیت مناسبی بود برای نویسندههای جوانی که تجربههایشان منحصر به رویدادهای سادهی زندگی بود. انجمن ما از شش عضو ثابت و بیش از بیست عضو مهمان و علیالبدل تشکیل شده بود.
سنگ یحیا
خسرو عباسی خودلان
همراه من بیاشرلی جکسون
روباه شنیمحمد کشاورز
زندگی مطابق خواسته تو پیش می رودامیرحسین خورشیدفر
نقشه هایت را بسوزانرابین جوی لف
عشق گوش، عشق گوشوارقاسم هاشمی نژاد
شاخپیمان هوشمندزاده
برف و سمفونی ابریپیمان اسماعیلی
افتاده بودیم در گردنهی حیرانحسین لعل بذری
دهه هشتاد؛ داستان کوتاه ایرانی (جلد سوم)حسن میرعابدینی
گنبد کبودکورش اسدی
موقعیت و داستانویویان گورنیک
باغ ملیکورش اسدی
پوکه بازکورش اسدی
این برف کی آمده...؟محمود حسینیزاد
قوها انعکاس فیل هاپیام ناصر
پیشانینوشتهاعلیرضا جوانمرد
راز پرواز
مصطفی بادكوبه ای هزاوه ای
توسعه در تاریکیسیدمحمد بهشتی
اخلاق مهار جنگ (دفتر اول)مرتضی رحیمی نژاد
چرا شما را نمی گیرن و آخرش چی میشه؟صادق زیباکلام
داستان بدن انساندانیل لیبرمن
ما هیچ نمی دانیمجورج چم
قواعد حداقل استاندارد سازمان ملل متحد برای رفتار با زندانیان (قواعد نلسون ماندلا)نشریه جنرال اسمبلی
پاییز باب همایونمحمد محمودی
سرمایه داری مردیانیس واروفاکیس
بنیان های خیر عمومی؛ سبک زندگی خداگونهمحمد باقریان
بریدهای برای کتاب ثبت نشده است
حجم
۲۸۷٫۶ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۱
تعداد صفحهها
۳۰۴ صفحه
حجم
۲۸۷٫۶ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۱
تعداد صفحهها
۳۰۴ صفحه
قیمت:
۴۰,۰۰۰
تومان
نظرات کاربران
همیشه ۱ چیز نو می آید یک عده اه اه پی کنند یک عده به به! حتی زمانی که یک شاعر تشبیه کرد چشم یار چون گل نرگس. یک عده گفتن اصلا شبیه نیست. چقدر زشته و اه اه! الانم دنیا
اگر دنبال یک داستان فانتزی و بامزه هستید و می خواهید یک جور خل و چل بازی براتیگاتی البته از نوع وطنی را تجربه کنید این کتاب را پیشنهاد می دهم. هنگام خواندن این کتاب بسیار سرخوش و گیج شدم
یه رمان متفاوت و عالی بین این همه رمان ایرانی بی کیفیت .
خلاقانه ترین پررمز و رازترین و یکی از کتابهای فوق العاده ای بود که تو عمرم خوندم .کاش بیشتر مینوشتین .
بعد میگن چرا رمان ایرانی نمیخونید. تمام متنی که توی توضیحات آورده شده، خلاصه میشه توی اینکه چندتا آدم به درد نخور، یه انجمن من-درآوردی برای خودشون ساختن و فکر میکنن فقط به همین دلیل، دیگه شدن تافته جدا بافته.