
کتاب نابینایی در میلانو
معرفی کتاب نابینایی در میلانو
معرفی کتاب نابینایی در میلانو
کتاب الکترونیکی «نابینایی در میلانو (مجموعه داستان کوتاه بلادالطاخ طاخ)» نوشتهٔ انعام کجهجی و ترجمهٔ محمد حزباییزاده، مجموعهای از داستانهای کوتاه است که با نگاهی انسانی و جزئینگر به زندگی شخصیتهایی از عراق و جهان عرب میپردازد. این اثر توسط نشر عبارت منتشر شده و فاطمه حبیبی ویراستاری آن را بر عهده داشته است. نسخه الکترونیکی این اثر را میتوانید از طاقچه خرید و دانلود کنید.
درباره کتاب نابینایی در میلانو
این مجموعه داستان کوتاه، تصویری چندلایه از زندگی معاصر در عراق و مهاجرت را ارائه میدهد. داستانها در بسترهای مختلفی چون میلان، بغداد، پاریس و قاهره روایت میشوند و شخصیتهای آن اغلب زنانی هستند که با چالشهای هویت، خاطره، عشق، جنگ و مهاجرت دستوپنجه نرم میکنند. «نابینایی در میلانو» در دورهای نوشته شده که عراق و بسیاری از کشورهای عربی با تحولات اجتماعی و سیاسی عمیقی روبهرو بودهاند. نویسنده با بهرهگیری از تجربههای زیسته و نگاه روزنامهنگارانه، روایتهایی خلق میکند که همزمان شخصی و جمعیاند. داستانها با طنز، تلخی و جزئینگری خاصی به روابط انسانی، خاطرات خانوادگی، مهاجرت و تأثیرات جنگ میپردازند. این کتاب، علاوه بر بازتاب زندگی زنان عرب، به موضوعاتی چون فقدان، خاطره، و جستوجوی معنا در جهان معاصر میپردازد و در هر داستان، زاویهای تازه از تجربه زیستن در جهان عرب و مهاجرت را پیش میکشد.
خلاصه کتاب نابینایی در میلانو
هشدار: این پاراگراف بخشهایی از داستان را فاش میکند!در داستان آغازین، راوی در میلان به نمایشگاهی میرود که بازدیدکنندگان را دعوت میکند تا دنیای نابینایان را تجربه کنند. او با راهنمای نابینایی به نام «کریستینا» همراه میشود و از خلال این تجربه، به بازاندیشی دربارهٔ دیدن، لمس کردن و درک جهان میرسد. این مواجهه، راوی را به تأمل دربارهٔ هویت، تفاوت و ارتباط انسانی وامیدارد.در داستانهای دیگر، روایتهایی از عشق، جدایی، مهاجرت و خاطرات خانوادگی شکل میگیرد. برای مثال، در «نخل من»، راوی با یادآوری رابطهای عاشقانه و پیوندش با سرزمین مادری، به ریشههای هویتی و عاطفی خود بازمیگردد. داستان «آینه کرداسه» به دوستی و خاطرهپردازی میان دو زن در پاریس و قاهره میپردازد و نقش اشیاء و یادگارها را در حفظ خاطرات و هویت نشان میدهد.در داستانهایی مانند «عکس مرحوم» و «برهنهای در الوزیریه»، مهاجرت، فقدان و مواجهه با گذشته و حال، محور روایت قرار میگیرد. شخصیتها اغلب در تقاطع فرهنگها و خاطرات ایستادهاند و با طنز و تلخی، به جستوجوی معنا و آرامش میپردازند. مجموعه، با روایتهایی از بیماری، پیری، مرگ و امید، تصویری انسانی و چندوجهی از زندگی معاصر ارائه میدهد.
چرا باید کتاب نابینایی در میلانو را خواند؟
این کتاب با روایتهایی کوتاه و متنوع، تجربههای زیستهٔ زنان و مردان عرب را در بستر مهاجرت، جنگ و زندگی روزمره به تصویر میکشد. داستانها با جزئینگری و نگاهی انسانی، به موضوعاتی چون هویت، خاطره، عشق و فقدان میپردازند و مخاطب را به تأمل دربارهٔ تجربههای مشترک انسانی دعوت میکنند. خواندن این مجموعه، فرصتی برای آشنایی با لایههای پنهان زندگی در جهان عرب و مهاجرت است.
خواندن کتاب نابینایی در میلانو را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم؟
این کتاب برای علاقهمندان به داستانهای کوتاه معاصر، ادبیات عرب، روایتهای مهاجرت و تجربههای زنان مناسب است. همچنین برای کسانی که دغدغههایی چون هویت، خاطره، جنگ و مهاجرت دارند، میتواند جذاب و تأملبرانگیز باشد.
فهرست کتاب نابینایی در میلانو
- نابینایی در میلانو: تجربهٔ راوی از نمایشگاهی در میلان و مواجهه با دنیای نابینایان.- نخل من: روایت عاشقانهای که با خاطرات سرزمین مادری و پیوند با گذشته گره خورده است.- آینه کرداسه: داستان دوستی و خاطرهپردازی میان دو زن در پاریس و قاهره و نقش اشیاء در زندگی آنها.- عکس مرحوم: مواجهه با فقدان، مهاجرت و خاطرات خانوادگی.- برهنهای در الوزیریه: روایت بازگشت به بغداد و مواجهه با گذشته و وصیت همسر.- کیسه صفرا: تجربهٔ بیماری و جراحی و تأمل دربارهٔ بدن و خاطرات خانوادگی.- سرزمین تق تق: داستانی با محوریت مجسمهها و رهبران مومی و تأملی بر تاریخ و قدرت.- ترسوها: روایتهایی از ترسهای خانوادگی و مواجهه با بیماری و روابط انسانی.هر فصل، داستانی مستقل با محوریت تجربههای انسانی، مهاجرت، خاطره و هویت است.
بخشی از کتاب نابینایی در میلانو
«محکم عصای سفید نابینایان را در دست چپم فشار دادم و قدمهایم را کورمال کورمال در تاریکی برداشتم. دست راستم در فضای روبهرویم کشیده شد. فاجعهای نزدیک را با آن پس میزنم. احمقانه است که آدمی بینا دو چشمش را بر رختآویز بگذارد و در دنیای تاریکی بخزد.سومین و آخرین روز حضورم را در میلان گذراندم. مأموریتی که برای آن دعوت شده بودم به خیر و خوشی تمام شد. قبل از رفتن به فرودگاه چهار ساعتی وقت داشتم. وقت فراغتی که هر طور دلم میخواست سپریاش کنم. بعد از آن که خیالم از کار راحت شد. نمیدانم چه چیزی باعث شد به آن نمایشگاه بروم. یک آگهی در لابی هتل درباره آن خوانده بودم. دست کم در برابر خانوادهام تفاخر میکنم که از نمایشگاهی عجیب در میلان دیدن کردم. شهری که چاپخانههایش فرهنگ و هنر را در سراسر ایتالیا پخش میکنند.یک نمایشگاه هنری نبود بلکه یک سفر انسانی بود. بازدیدکننده دعوت شده تا ساعتی را در دنیای نابینایان سپری کند. وقتی به آنجا رسیدم از دیدن صف طولانی دانشآموزها در جلوی ورودی جا خوردم. چه مدارس زیبایی که دانشآموزان خود را به تجربههای متافیزیکی میبرند!»
حجم
۴۳۴٫۱ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۳
تعداد صفحهها
۱۰۰ صفحه
حجم
۴۳۴٫۱ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۳
تعداد صفحهها
۱۰۰ صفحه