
کتاب علم، سیاست و گنوسیسم
معرفی کتاب علم، سیاست و گنوسیسم
کتاب علم، سیاست و گنوسیسم با عنوان اصلی Modernity Without Restraint نوشتهٔ اریک فوگلین و ترجمهٔ محسن محمودی و محمد نصیری است. انتشارات علمی و فرهنگی این کتاب را منتشر کرده است. نویسنده در این اثر مطالبی در نقد هگل، مارکس، نیچه و هایدگر ارائه کرده است. نسخهٔ الکترونیکی این کتاب را میتوانید از طاقچه خرید و دانلود کنید.
درباره کتاب علم، سیاست و گنوسیسم
اریک فوگلین در کتاب علم، سیاست و گنوسیسم، انتقادات پیشین خود از روشنگری مدرن را با مفهوم «گنوسیسم» بسط داد. او با بررسی آثار فیلسوفان برجستهٔ آلمانی مانند هگل، مارکس، نیچه و هایدگر، نشان داد که چگونه دیدگاههای آنان به فجایع قرن بیستم، از جمله اردوگاههای کار اجباری و کشتارگاههای نازی، نزدیک است. کتاب علم، سیاست و گنوسیسم که در سال ۱۹۵۹ منتشر شد، صرفاً واکنشی به همکاری روشنفکران با قدرتهای سیاسی نبودند، بلکه نقدی عمیقتر بر مبانی فکری این همکاری به شمار میرفتند. تز اصلی فوگلین در مورد گنوسیسم این بود که متفکران بزرگ نه تنها تصور میکردند قادر به تغییر واقعیت هستند، بلکه ارادهای فعال برای حضور و مدیریت این تحول داشتند. این میل به قدرت، اندیشهٔ آنان را به مکاشفات یهودی - مسیحی و همچنین تفکر گنوسی پیوند میزد. فوگلین در مطالعات خود متوجه همپوشانیهای مکرر بین این دو نوع مکاشفه شد. این آگاهی فزاینده احتمالاً دلیل کمرنگ شدن اهمیت تز گنوسیسم برای او در ادامهٔ مسیر فکریاش بود. به عبارت دیگر، او دریافت که ریشههای فکری مشکلات مدرن پیچیدهتر از آن است که صرفاً در چارچوب گنوسیسم قابل تبیین باشد. این اثر در چهار فصل با عناوین «علم، سیاست و گنوسیسم»، «خداکشی»، «یادداشتهایی بر «فلسفۀ تاریخ جهانی» هگل» و «دین ساختگی جنبشهای تودهای گنوسی عصر ما» نگاشته شده است.
چرا باید کتاب علم، سیاست و گنوسیسم را بخوانیم؟
خواندن کتاب علم، سیاست و گنوسیسم از اریک فوگلین برای درک عمیقتر ریشههای فکری و معنوی بحرانهای سیاسی و اجتماعی مدرن ضروری است؛ این کتاب با تحلیل مفهوم گنوسیسم و ردیابی تأثیر آن بر اندیشههای کلیدی فیلسوفان مدرن، نشان میدهد که چگونه تمایل به بازسازی رادیکال واقعیت و دستیابی به یقین مطلق میتواند به ایدئولوژیهای خطرناک و نتایج فاجعهبار منجر شود. فوگلین با بررسی پیوند میان این گرایشهای فکری و پدیدههایی نظیر توتالیتاریسم، به خواننده کمک میکند تا درک انتقادیتری از نیروهای شکلدهنده دنیای معاصر پیدا کند و از تکرار اشتباهات گذشته اجتناب ورزد.
خواندن کتاب علم، سیاست و گنوسیسم را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم؟
این کتاب به بررسی عمیق مفاهیم کلیدی در نظریه سیاسی میپردازد و دیدگاه انتقادی مهمی نسبت به مدرنیته و ایدئولوژیهای آن ارائه میدهد و برای دانشجویان و پژوهشگران علوم سیاسی و فلسفه سیاسی و علاقهمندان به تاریخ اندیشه و فلسفه مناسب است.
درباره اریک فوگلین
اریک فوگلین، متولد ۱۹۰۱ در کلن، پس از تحصیل در وین و آشنایی با فردریش هایک، به دلیل انتقاداتش از حزب نازی پس از الحاق اتریش به آلمان در سال ۱۹۳۸ مجبور به فرار شد. اولین کتاب او، «ادیان سیاسی»، همزمان با این رویداد منتشر شد. او که از تدریس منع شده و در خطر گشتاپو بود، به آمریکا مهاجرت کرد. دومین کتاب مهم او، «علم جدید سیاست» (۱۹۵۲)، مجموعه درسگفتارهایش در دانشگاه شیکاگو بود که با رویکرد پوزیتیویستی علوم اجتماعی آمریکا به چالش پرداخت و با نقدهای جدی از جمله هانس کلسن و رابرت دال مواجه شد، اما در محافل سیاسی نیز مورد توجه قرار گرفت. هانا آرنت نیز با وجود انتقاد، اهمیت آن را تأیید کرد. فوگلین در سال ۱۹۵۸ در دانشگاه مونیخ سخنرانی کرد و در آثارش به بحران تمدن اروپایی با محوریت آلمان پرداخت. او در «ادیان سیاسی» نازیسم را یک دین سیاسی تحلیل کرد و در «علم جدید» آلمان را پیشروترین مظهر مدرنیته بدون محدودیت دانست. دغدغۀ اصلی فوگلین بررسی تقابل میان ادعای حقیقت جامعه و تفسیرهای دلبخواهانه بود. کتاب «ادیان سیاسی» تلاشی برای فهم این تقابل در زمان ظهور نازیسم بود. او معتقد بود که نظریهپردازان با عرصهای خالی از تفسیر مواجه میشوند. تمرکز او بر جنبش نازی ناشی از حس فوریت آن زمان بود، اما رویکرد او به جای پرداختن به خود نازیسم، بر هالۀ دینی و ریشههای شر در «دیانت شیطانی» آن متمرکز بود.
بخشی از کتاب علم، سیاست و گنوسیسم
«جنبشهای تودهای گنوسی ایدههای کمال خود را از ایدۀ مسیحی میگیرند. براساس دو عنصر یادشده اساساً سه حالت محتمل وجود دارد. در کمال گنوسی، که بنابر فرض در جهان تاریخی وقوع مییابد، عناصر غایتشناختی و ارزششناختی میتوانند به تفکیک یا با هم، در همین جهان رخ دهند. در ذیل، چند مثال از سه نوع در جهان رخ دادن [کمال] میآید.
همۀ گونههای ترقیخواهی به نوع اول، یعنی غایتشناختی، تعلق دارند. وقتی عنصر غایت شناختی در جهان رخ دهد، تأکید اصلی ایدۀ سیاسی گنوسی بر حرکت روبهجلو است، بر حرکت دنیوی بهسوی کمال. لازم نیست خود هدف خیلی دقیق فهم شود؛ این هدف چیزی نیست جز ایدهآل کردن این یا آن جنبه از وضعیت، که توسط متفکر مورد بررسی، ارزشمند تلقی شده. ایدههای قرن هجدهمی پیشرفت ــ مثلاً ایدههای کانت و کندرسه ــ به همینگونۀ غایت شناختی گنوسیس تعلق دارند. براساس ایدۀ پیشرفت کانتی، بشریت درحال حرکتی بیپایان بهسوی کمال، یعنی زیستنی عقلانی در جامعهای جهانی است، گرچه از حسن کار کانت باید گفت که او در این پیشرفت بی پایان نوعبشر، قائل به هیچ رستگاری فردیای نبود؛ بنابراین برای او، ارتباط پیشرفت [جهانی] با فعلیت فردی مشکوک بود. شکیبایی کندرسه از کانت هم کمتر بود. او کمال انسان را تنها به پیشرفت بیپایان تاریخ وانگذارد و میخواست آن را از طریق مدیریت افکار، تسریع نماید. ولی از این معبر، ایدۀ ترقیخواهانۀ او به گونۀ سوم، یعنی کوشش فعالانۀ معطوف به کمال، رو میکند: این سه گونه، در متفکران گنوسی، بهندرت به شکل خالص خود و معمولاً با ترکیبهای گوناگون یافت میشوند.»
حجم
۲۵۴٫۸ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۶
تعداد صفحهها
۱۰۸ صفحه
حجم
۲۵۴٫۸ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۶
تعداد صفحهها
۱۰۸ صفحه