
کتاب پنجاه و سه نفر
معرفی کتاب پنجاه و سه نفر
کتاب پنجاه و سه نفر نوشتهٔ بزرگ علوی است و در انتشارات نگاه به چاپ رسیده است. این کتاب گزارشی داستانگونه از بازداشت و محاکمهٔ گروهی به همین نام در دوران رضاشاه پهلوی ارائه میدهد. این اثر به دلیل ترکیب روایت مستند و داستانی، تصویری از فضای سیاسی و اجتماعی آن دوره را به خواننده منتقل میکند.
درباره کتاب پنجاه و سه نفر اثر بزرگ علوی
پنجاه و سه نفر گروهی از روشنفکران و فعالان سیاسی بودند که در سال ۱۳۱۶ به اتهام فعالیتهای کمونیستی دستگیر و محاکمه شدند. رهبری این گروه را دکتر تقی ارانی بر عهده داشت و بزرگ علوی نیز یکی از اعضای آن بود. کتاب پنجاه و سه نفر شرحی از دستگیری، بازجوییها، محاکمه و زندان این افراد است که نویسنده با استفاده از تجربههای شخصی خود به نگارش درآورده است.
خلاصه کتاب پنجاه و سه نفر
کتاب با دستگیری نویسنده آغاز میشود و سپس به توصیف شرایط زندان، بازجوییها و رفتار مأموران میپردازد. نویسنده به شرح جزئیات محاکمهٔ گروه و دفاعیات دکتر ارانی میپردازد که به گفتهٔ علوی، شش ساعت و نیم به طول انجامید و تأثیر عمیقی بر حضار گذاشت. در ادامه، به وضعیت زندانیان پس از محکومیت و نهایتاً آزادی آنها پس از سقوط رضاشاه پرداخته میشود.
چرا باید کتاب پنجاه و سه نفر را بخوانیم
این کتاب به دلیل ارائهٔ تصویری واقعی از فضای سیاسی و اجتماعی دوران رضاشاه و همچنین شرح جزئیات زندگی زندانیان سیاسی آن دوره، منبعی ارزشمند برای مطالعهٔ تاریخ معاصر ایران است. ترکیب روایت مستند و داستانی، خواننده را با تجربیات و احساسات نویسنده و همبندانش آشنا میکند.
کتاب پنجاه و سه نفر را به چه کسانی پیشنهاد میدهیم
این کتاب برای علاقهمندان به تاریخ معاصر ایران، پژوهشگران علوم سیاسی و اجتماعی و همچنین کسانی که به ادبیات زندان و خاطرات زندانیان سیاسی علاقهمند هستند، مناسب است.
فهرست کتاب پنجاه و سه نفر
مقدمه
دستگیری من
ادارهٔ سیاسی
شب اول زندان
استنطاق
شکنجههای روحی
بیکاری
سیاست زندان
زندان ارانی
یک شب مرگ
مقاومت دستهجمعی
مأمور زندان
پنجاه و دو یا پنجاه و چهار نفر
زندگانی ما در فلکه
زندان قصر
استنطاق در عدلیه
خانوادههای ما
صد مرد چو شیر
روزنامه
کتاب
مداد و کاغذ
مقدمه محاکمه
محاکمه پنجاه و سه نفر
گناه پنجاه و سه نفر
عفو عمومی
مرگ دکتر ارانی
ده نفر را دزدیدند
دستگاه فاسد
شهریور ۱۳۲۰
بیست و پنجم شهریور
نظر افراد و مجلههای مشهور درباره کتاب یا نویسنده
دکتر انور خامهای کتاب پنجاه و سه نفر را مهمترین اثر دربارهٔ بازداشت و دستگیری ۵۳ نفر میداند، اما معتقد است که در نوشتهٔ علوی ایرادهایی وجود دارد، از جمله اینکه کتاب دربارهٔ پیدایش گروه، فعالیت و سازمان آن و علت دستگیری و در نهایت متلاشی شدن آن اطلاعاتی نمیدهد.
کتاب یا نویسنده چه جوایز و افتخاراتی کسب کرده است؟
بزرگ علوی برای کتاب نامهها و داستانهای دیگر در سال ۱۹۵۳ میلادی مدال طلایی صلح را از شورای جهانی صلح دریافت کرد.
درباره بزرگ علوی
بزرگ علوی (۱۲۸۲–۱۳۷۵) نویسنده، مترجم و فعال سیاسی ایرانی بود. او تحصیلات خود را در آلمان به پایان رساند و پس از بازگشت به ایران به تدریس زبان آلمانی پرداخت. علوی از اعضای مؤسس حزب توده بود و به دلیل فعالیتهای سیاسیاش چندین سال را در زندان گذراند. از آثار معروف او میتوان به چشمهایش، چمدان و سالاریها اشاره کرد.
بخشی از کتاب پنجاه و سه نفر
«روز بیست و یکم اردیبهشت روزی مانند سایر روزها بود. یا اقلا بگوئیم پیش از ظهر آن مانند سایر روزها بود. هوا خوب و آفتابی بود. همه ۵۳ نفر و یا پانصد و سی نفر و بلکه بیشتر و یا کمتری که آن روز یا روزهای بعد گرفتار دژخیمان شهربانی شدند، در دانشگاهها و در سربازخانهها، در ادارات دولتی و در کارخانهها و در مطبهای خود و یا در بیمارستانها مشغول کار بودند و هیچیک از آنها تصور نمیکردند که یک نفر یا دو نفر و یا چندین نفر برای خاموش کردن شهوت مالدوستی و جاهطلبی خودشان، برای خاموش کردن شهوت جنسی خودشان آنها را به زندان خواهند افکند، خانوادههای آنها را به روز سیاه خواهند نشاند، زنهای آنها را دربدر خواهند کرد، بچههای آنها را آواره و بیپدر، مادران آنها را غرق ستم و پدران آنها را سرافکنده خواهند کرد. شاید دکتری همانروز و در همان ساعت که مأمورین اداره سیاسی حکم توقیف او را صادر میکردند (حکمی که البته در کار نبود) و یا یکی از پاچه ورمالیدهای تازه به دوران رسیده یادداشت دستگیری او را مینوشت، مشغول عمل جراحی بود. دکتر ب در دانشگاه تدریس میکرد، غافل از این که بداند چند دقیقه و یا ساعت بعد آژانهای شیرهای به او توهین خواهند کرد و ج. و س و غیره سر امتحان بودند. ابراهیم با لوکومتیو خود به سرعت ۵۰ کیلومتر در ساعت به تهران میشتافت که گرفتار مأمورین شهربانی شود. آنها در ایستگاه تهران منتظر او بودند. اــ خ. در خانه محقرش توی آفتاب افتاده بود و کتابهایش را ورق میزد و مادر نحیفش برای او شوربائی بار گذاشته بود، به امید اینکه با این غذا بدون اینکه نسخه گران طبیب لزومی پیدا کند، بچه تبدارش را معالجه کند. دوتا بچه ملوس دکتر ــ ی به ذوق اینکه به زودی باباجونشان به خانه میآید باهم بازی میکردند. زن جوان ب ــ ی در بانک عدد مینوشت. من مثل معمول سر کلاس بودم. روز قبل یک روز تعطیل بود. هیچ یادم نیست که آن روز صبح قبل از آن که ساعت ۱۰ در موقع تنفس دوم وارد اطاق معلمین شوم، اتفاق تازه و جالب توجهی رخ داده باشد. ساعت ده همه معلمین در اطاقی جمع میشدند، چایی میخوردند و سیگاری میکشیدند، دری وری میگفتند، راجع به اوضاع مملکت صحبت میکردند، به وزیران بد میگفتند، توی دلشان به شاه فحش میدادند، در ظاهر انگلیسیها را مسئول میدانستند.»
حجم
۲۳۰٫۷ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۸۵
تعداد صفحهها
۳۲۸ صفحه
حجم
۲۳۰٫۷ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۸۵
تعداد صفحهها
۳۲۸ صفحه