
کتاب وقتی برای زندگی و وقتی برای مرگ
معرفی کتاب وقتی برای زندگی و وقتی برای مرگ
کتاب وقتی برای زندگی و وقتی برای مرگ با عنوان اصلی Zeit zu leben und Zeit zu sterben نوشتهٔ اریش ماریا رمارک و ترجمهٔ شریف لنکرانی است. این کتاب توسط انتشارات علمی و فرهنگی منتشر شده است. موضوع این کتاب جنگ، مرگ، زندگی و انسانیت در بستر جنگ جهانی دوم است و در دسته بندی رمانهای جنگی و ضدجنگ قرار میگیرد. کتاب، به بررسی تأثیرات روانی و اخلاقی جنگ بر انسان و معنای زندگی و مرگ در بحبوحه جنگ میپردازد. این اثر نگاهی انسانی به سربازانی دارد که درگیر وقایعی فراتر از قدرت تصمیمگیری خود هستند. در سال ۱۹۵۸ فیلمی با همین عنوان A Time to Love and a Time to Die به کارگردانی داگلاس سرک و بر اساس همین کتاب ساخته شد. این فیلم در هالیوود تولید شد و به عنوان یکی از اقتباسهای موفق از آثار رمارک شناخته میشود. نسخهٔ الکترونیکی این اثر را میتوانید از طاقچه خرید و دانلود کنید.
درباره کتاب وقتی برای زندگی و وقتی برای مرگ اثر اریش ماریا رمارک
کتاب وقتی برای زندگی و وقتی برای مرگ رمانی است که وقایع آن در جبهه شرقی جنگ جهانی دوم و آلمان اتفاق میافتد. داستان روایتگر زندگی یک سرباز آلمانی به نام ارنست گرهبر است که پس از دو سال خدمت در جبهه، مرخصی کوتاهی میگیرد تا به زادگاهش بازگردد. اما آنچه در وطن میبیند، با تصویری که در ذهن داشته متفاوت است: شهری ویرانشده، مردمی گرفتار در فقر و ترس و خانوادهای که دیگر وجود ندارد. نسخههای مختلفی از این کتاب به زبانهای انگلیسی، فرانسوی، اسپانیایی و دیگر زبانها منتشر شده است. علاوهبر نسخهٔ حاضر، نسخهای دیگر از این کتاب با ترجمه رضا فاضلی نیز در ایران منتشر شده است.
رمارک در این کتاب، همانند آثار پیشین خود، تجربههای شخصی و نگاه نقادانهاش به جنگ را با روایت داستانی همراه کرده است. او جنگ را نه میدان افتخار، بلکه صحنهای برای ویرانی جسم و روان انسان میداند. برخلاف بسیاری از رمانهای جنگی که بر حماسهآفرینی تأکید دارند، این کتاب در پی نشان دادن بیمعنایی و تباهی جنگ است. وقتی برای زندگی و وقتی برای مرگ پس از موفقیت کتاب در جبهه غربی چیزی نیست منتشر شد. نویسنده این بار به جبهه شرق، یعنی جنگ آلمان نازی با اتحاد جماهیر شوروی، میپردازد. رمارک با خلق داستان ارنست گرهبر، به تقابل میان امید به زندگی و واقعیت مرگ در جنگ میپردازد. این رمان به دلیل نگاه منتقدانهاش به ارتش آلمان و نظام توتالیتر آن زمان، تا مدتها در آلمان غربی اجازه انتشار نیافت.
این کتاب یکی از آثار شاخص در ادبیات ضدجنگ بهشمار میآید و مکملی برای کتاب در جبهه غربی چیزی نیست به حساب میآید. با توجه به تمرکز بر شخصیتهای انسانی در بستر یک نظام سرکوبگر و جنگزده، در ادبیات معاصر جایگاه ویژهای دارد. نسخه اصلی کتاب در سال ۱۹۵۴ در آمریکا منتشر شد. اریش ماریا رمارک در تبعید این اثر را نوشت، زیرا پس از قدرتگیری نازیها به سوئیس و سپس آمریکا مهاجرت کرده بود. ترجمه فارسی آن توسط شریف لنکرانی صورت گرفته و در ایران توسط انتشارات علمی و فرهنگی به چاپ رسیده است.
خلاصه داستان وقتی برای زندگی و وقتی برای مرگ
کتاب با توصیف جبهه شرقی و شرایط سخت زمستانی در روسیه آغاز میشود. ارنست گرهبر، سرباز آلمانی، که از شرایط طاقتفرسای جبهه خسته و فرسوده شده، مرخصی میگیرد تا به زادگاهش بازگردد. اما شهر زادگاهش، که زمانی مکانی آرام و آشنا بود، اکنون زیر بمباران متفقین و تسلط رژیم نازی به مخروبهای تبدیل شده است. گرهبر درمییابد که خانوادهاش تبعید شدهاند و بسیاری از آشنایان یا مردهاند یا در هراس و گرسنگی زندگی میکنند. او در این دوران کوتاه با زنی به نام الیزابت آشنا میشود که امیدی دوباره به زندگیاش میبخشد. رابطهای میان این دو شکل میگیرد و امید به ساختن آیندهای بهتر در دلشان زنده میشود. اما بازگشت به جبهه اجتنابناپذیر است و گرهبر باید تصمیم بگیرد که در کدام سوی این دنیای بیرحم بایستد.
اتفاقات مهم داستان:
بازگشت گرهبر به زادگاه و یافتن آن به ویرانهای تحت حاکمیت ترس
ملاقات با الیزابت و شکلگیری یک رابطه انسانی در دل ویرانی
مواجهه با حقیقتهای تلخ جنگ، خیانتها و فشارهای رژیم نازی
بازگشت به جبهه و مرگ گرهبر در پایان داستان، که نشانهای از بیمعنایی جنگ است
داستان خطی و با روایتی واقعگرایانه نوشته شده است. نویسنده از زاویه دید سوم شخص محدود به گرهبر استفاده کرده و مخاطب را در تجربیات و ذهنیتهای این شخصیت شریک میکند. کتاب بر بیهودگی جنگ، از بین رفتن ارزشهای انسانی و نابودی امید در فضای جنگ تأکید دارد. همزمان، سعی دارد نشان دهد که حتی در بدترین شرایط نیز عشق و امید میتوانند پناهگاهی برای انسان باشند، هرچند موقت.
چرا باید کتاب وقتی برای زندگی و وقتی برای مرگ را بخوانیم؟
وجه تمایز این اثر، نگاه واقعگرایانه و بیپیرایه آن به جنگ و پیامدهای انسانی آن است. نویسنده تلاش میکند تصویری بدون تعارف و بدون قهرمانسازی از سربازان و شهروندانی ارائه دهد که در جنگ قربانی شدهاند. این کتاب درک بهتری از شرایط انسان در بحران و موقعیتهای حدی به مخاطب میدهد. کتاب وقتی برای زندگی و وقتی برای مرگ در زمان انتشار نقدهای مثبت زیادی دریافت کرد. نیویورک تایمز این اثر را «تصویری دردناک و تکاندهنده از معنای جنگ برای انسان» توصیف کرد. همچنین بسیاری از منتقدان، کتاب را در ادامه مسیر رمانهای ضدجنگ رمارک دانستند.
کتاب وقتی برای زندگی و وقتی برای مرگ را به چه کسانی پیشنهاد میدهیم؟
این کتاب را به علاقهمندان به رمانهای تاریخی، ادبیات جنگ، و آثاری که به نقد جنگ و نظامهای توتالیتر میپردازند پیشنهاد میکنیم. همچنین برای دانشجویان رشتههای تاریخ، علوم سیاسی و مطالعات فرهنگی که به بررسی پیامدهای اجتماعی و انسانی جنگ علاقه دارند، سودمند خواهد بود.
درباره اریش ماریا رمارک
اریش ماریا رمارک نویسندهای آلمانی بود که در سال ۱۸۹۸ به دنیا آمد و در سال ۱۹۷۰ درگذشت. او بیشتر به دلیل رمان در جبهه غربی چیزی نیست شناخته میشود. رمارک به دلیل نقدهای تندش علیه جنگ و نازیسم، پس از به قدرت رسیدن هیتلر به تبعید رفت. آثار او در بسیاری از کشورها جزو کتابهای درسی و مرجع ادبیات جنگ بهشمار میآید.
درباره شریف لنکرانی
شریف لنکرانی مترجم ایرانی بود که به ترجمه آثار مهم ادبیات غرب پرداخت. از جمله ترجمههای او میتوان به آثار همینگوی و رمارک اشاره کرد. او به دلیل تسلط بر زبان آلمانی، ترجمههایی روان و وفادار به متن اصلی ارائه داده است.
بخشی از کتاب وقتی برای زندگی و وقتی برای مرگ
«مرگ در روسیه بوی دیگری میداد تا در افریقا. در افریقا هم اغلب، اجساد کشتهشدگان زیر آتش شدید انگلیسیها مدتها میان خطوط جبهه چالنکرده به جا میماند، ولی خورشید سریع عمل میکرد. باد شبانگاه بوی شیرین خفهکننده و سنگین آنها را با خود میآورد. اجساد ورم میکردند و چون ارواح خود را در سوسوی ستارگان غریب بالا میکشیدند. گویی خاموش و ناامید و هریک به تنهایی بار دیگر به نبرد برخاسته بودند. اما روز بعد همه تکیده میشدند و درنهایتِ خستگی سعی میکردند خودشان را با زمین یکرنگ قاطی کنند، چنانکه گویی میخواستند به زیرِ زمین بخزند. اگر هم پس از مدتی جمعآوری آنها ممکن میگشت، اکثراً سبُک و خشکیده بودند و آنهایی که پس از چند هفته پیدا میشدند تقریباً تبدیل به اسکلتهایی شده بودند که در اونیفورمِ ناگهان گشادشدهشان لقلق میزدند. این مرگی خشک بود در میان خاک و باد و آفتاب. در روسیه مرگ خیس و چسبنده و متعفن بود.
از چند روز قبل باران میبارید. برفها آب میشد. یک ماه پیش ارتفاع برفها بیش از دو متر بود. دهکدهٔ ویرانشده، که در ابتدا چیزی جز بامهای سوخته به نظر نمیآمد، هر شب، بیش از شب پیش، خود را از میان برفی که فرومینشست آهسته بالا میکشید. ابتدا چارچوب پنجرهها، چند شب بعد انحنای بالای درها و سپس پلهها خود را نشان میدادند. پلهها به سفیدی چرکینی ختم میشد. برفها آب میشد و آب میشد و با آب شدن آنها مردهها ظاهر میشدند.
اینها مردههای قدیمی بودند. دهکده چند بار دستبهدست گشته بود: در ماه نوامبر و دسامبر و ژانویه و اکنون در ماه آوریل. در این بین برف گاه در عرض یک ساعت چنان میبارید و اجساد را میپوشاند که پیدا کردن آنها غیرممکن میگشت. سپس هر روز چادر سفید روی آن میکشید، مانند ملافهٔ سفیدی که یک پرستار روی تختی خونآلود و کثیف بکشد. ابتدا مردههای ژانویه نمایان شدند. آنها بالاتر قرار گرفته بودند و در اوایل آوریل بیرون خزیدند. بدنهایشان یخ بسته و صورتهایشان خاکستریرنگ بود.»
حجم
۳۵۴٫۷ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۶
تعداد صفحهها
۵۴۱ صفحه
حجم
۳۵۴٫۷ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۶
تعداد صفحهها
۵۴۱ صفحه