
کتاب دور باطل
معرفی کتاب دور باطل
کتاب دور باطل نوشتهٔ اریش ماریا رمارک و ترجمهٔ میلاد زارعی است. نشر ترنگ این نمایشنامهٔ معاصر آلمانی را روانهٔ بازار کرده است.
درباره کتاب دور باطل
کتاب دور باطل برابر با یک نمایشنامهٔ معاصر آلمانی است. این نمایشنامه دو صحنه دارد. داستان اثر از ۳۰ آوریل ۱۹۴۵ میلادی آغاز شده است. نام برخی از شخصیتهای این متن نمایشی عبارت است از «آنا»، «گرت»، «کاتز»، «کوئرنر» و «اشمیت».
میدانیم که نمایشنامه متنی است که برای اجرا بر روی صحنه و یا هر مکان دیگری نوشته میشود. هر چند این قالب ادبی شباهتهایی به فیلمنامه، رمان و داستان دارد، شکل و فرم و رسانهای جداگانه و مستقل محسوب میشود. نخستین نمایشنامههای موجود از دوران باستان و یونان باقی ماندهاند. نمایشنامهها در ساختارها و شکلهای گوناگون نوشته میشوند، اما وجه اشتراک همهٔ آنها ارائهٔ نقشهٔ راهی به کارگردان و بازیگران برای اجرا است. بعضی از نمایشنامهها تنها برای خواندن نوشته میشوند؛ این دسته از متنهای نمایشی را کلوزِت (Closet) نامیدهاند. از مشهورترین نمایشنامهنویسهای غیرایرانی میتوان به «آیسخولوس»، «سوفوکل»، «اوریپید» (یونان باستان)، «شکسپیر»، «هارولد پینتر» (انگلستان)، «مولیر» (فرانسه)، «هنریک ایبسن» (نروژ)، «آگوست استریندبرگ» (سوئد)، «برتولت برشت» (آلمان)، «ساموئل بکت» (ایرلند) و «یوجین اونیل» (آمریکا) اشاره کرد. نام برخی از نمایشنامهنویسهای ایرانی نیز «بهرام بیضائی»، «عباس نعلبندیان»، «اکبر رادی»، «غلامحسین ساعدی»، «بهمن فُرسی»، «محسن یلفانی»، «نغمه ثمینی»، «محمد رضایی راد»، «محمد یعقوبی»، «محمد رحمانیان»، «علیرضا نادری» و «محمد چرمشیر» بوده است.
خواندن کتاب دور باطل را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به دوستداران ادبیات نمایشی معاصر آلمان و قالب نمایشنامه پیشنهاد میکنیم.
درباره اریش ماریا رمارک
اریش ماریا رمارک در ۲۲ ژوئن ۱۸۹۸ در آلمان به دنیا آمد. او نویسندهٔ مشهور آلمانی بود. عمدهٔ شهرت اریش ماریا رمارک، بهخاطر نوشتن رمان ضدّجنگ «در جبهه غرب خبری نیست» (یا «در غرب خبری نیست») است. این اثر باعث شد که رژیم نازی کتاب او را توقیف کند و تابعیتش هم لغو شد. رمارک خود تنها شش هفته در خط مقدم جبهه در جنگ جهانی اول حضور داشت، اما این مدت زمان کافی بود که پس از جنگ دیگر نتواند به زندگی معمولی بازگردد و از افسردگی، دلهره و ترس رنج ببرد. رمارک در ۲۵ سپتامبر ۱۹۷۰ در ۷۲سالگی و در سوئیس چشم از دنیا فروبست.
بخشی از کتاب دور باطل
«صحنهٔ دوم
صحنه: همان قبلی، فردا صبح
(در ابتدا صدای گاهوبیگاه و پراکندهٔ شلیک شنیده میشود. از پنجره ملحفهها و حولههای سفیدی بهجای پرچم بر روی بعضی از خانهها به چشم میخورد. رُد لباس پوشیده است و تنها در کنار پنجره به ویرانهها نگاه میکند. ناگهان در باز میشود و کوئرنر داخل میشود.)
کوئرنر: فرا والتر؟
رُد: اینجا نیست.
کوئرنر: (مشکوکانه نگاه میکند): کجا رفته؟
رُد: نمیدونم. (به یکدیگر زل میزنند.) تو کی هستی؟
کوئرنر: به تو ارتباطی نداره. خودت کی هستی؟
رُد: به تو ربطی نداره.
کوئرنر: اتفاقاً به من ربط داره. من نگهبان جدید اینجا هستم.
رُد: اوه، پس تو باید کوئرنر باشی.
کوئرنر: تو از کجا میدونی؟
رُد: تو مرد خیلی معروفی هستی.
کوئرنر: (مطمئن نیست که آیا او دارد طعنه میزند یا نه): ممکنه که تو فکر کنی میتونی بقیه رو سر کار بذاری، اما اینطور نیست. من میدونم که تو دیشب اینجا بودی.
رُد: خب که چی؟
کوئرنر: وظیفهٔ من اینه که حضور تمام افراد غیرمجاز در این ساختمون رو گزارش بدم، مخصوصاً سربازها رو. (دستش را به سمت رُد دراز میکند.) مدارک لطفاً.
رُد: (با بیزاری): یه چیزی رو به من بگو کوئرنر. گفتی که نگهبان جدید هستی، منظورت از جدید چه مدت بود؟
کوئرنر: چرا میپرسی؟
رُد: خیلی ناراحتکننده است که درست زمانی که شغل مورد علاقهات رو به دست آوردی، جنگ هم داره تموم میشه.
کوئرنر: فکر میکنی از انجام این اضافهکاریها خوشم میآد؟
رُد: من فکر میکنم تو نهفقط خوشت میآد، بلکه عاشقشی، اما اوضاع سریعتر از اون چیزی که فکرش رو بکنی داره جمعوجور میشه. از پنجره به بیرون نگاه کن آقای نگهبان ساختمون. همهٔ اون پرچمهای سفید رو میبینی؟ حوله، ملحفه، هرچیزی که مردم تونستن پیدا کنن، معنیاش اینه که روسها بیخ گوشمون هستن. آیا تو میخوای راجع به همهٔ اون مردم هم گزارش بدی؟
کوئرنر: (مردّد میشود): من... من فکر نمیکنم که اونها به ساختمون ما ارتباطی داشته باشن.
رُد: چرا عقلت رو به کار نمیندازی و تو هم یه پرچم سفید واسه خودت دستوپا نمیکنی؟ میدونی که وقت زیادی نداری.
کوئرنر: هرگز! دکتر گابلز گفته هر خیابونی که توش پرچم سفید باشه از نقشهٔ برلین محو میشه. هیچکس به همین راحتیها از اینجا خارج نمیشه. (به سمت در میرود.)
رُد: (راه خروجش را میبندد): حق با توست کوئرنر، هیچکس به همین راحتیها از اینجا خارج نمیشه.
کوئرنر: (نامطمئن): برو، از سر راهم برو کنار. (رُد تکان نمیخورد.) لعنتی، این خیانته.»
حجم
۶۵٫۲ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۳
تعداد صفحهها
۱۱۳ صفحه
حجم
۶۵٫۲ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۳
تعداد صفحهها
۱۱۳ صفحه