
کتاب پرتو سبز
معرفی کتاب پرتو سبز
کتاب پرتو سبز نوشتهٔ ژول ورن و ترجمهٔ سوگل فراهانی است. گروه انتشاراتی ققنوس این رمان کلاسیک فرانسوی را منتشر کرده است.
درباره کتاب پرتو سبز
کتاب پرتو سبز رمانی از ادبیات کلاسیک فرانسه و نوشتهٔ ژول ورن است. نام شخصیت اصلی این رمان خانم «هلنا کمبل» است. او تصمیم گرفته تا زمانی که پدیدهٔ «پرتو سبز» را نبیند، ازدواج نکند. او به افسانهای قدیمی اعتقاد دارد که میگوید هر کس این پرتو را ببیند، دیگر در تصمیمات عاطفی اشتباه نخواهد کرد و میتواند به درستی احساسات خود و دیگران را درک کند. داییهای هلنا، «ساموئل» و «سباستین ملویل»، مصمم میشوند که به هر نحوی خواستهٔ او را برآورده کنند. بنابراین، همگی در یک سفر پرماجرا همراه میشوند، اما هر بار چیزی، مانند آسمان ابری، دستههای پرندگان یا بادبانهای قایقها در دوردست، مانع از دیدن پرتو سبز میشود. آیا آنها موفق به به دیدن پرتو سبز میشود؟ این رمان را بخوانید تا بدانید. «اریک رومر»، کارگردان مشهور موج نوی فرانسه، در سال ۱۹۸۶ فیلمی به نام «پرتوی سبز» را با الهام از ایدهٔ این رمان ساخت.
خواندن کتاب پرتو سبز را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به دوستداران ادبیات داستانی کلاسیک فرانسه و علاقهمندان به قالب رمان پیشنهاد میکنیم.
درباره ژول ورن
ژول ورن در سال ۱۸۲۸ در شهر نانت در فرانسه به دنیا آمد و در ۱۹۰۵ درگذشت. او یک رماننویس مشهور است. ژول ورن ۸۰ رمان (یا داستان بلند) نوشته است؛ همچنین تعداد بسیاری کتاب عامهفهم مانند جغرافیای مصور فرانسه و مستعمراتش (۱۸۶۸)، تاریخ سفرهای بزرگ و جهانگردان بزرگ (۱۸۷۸)، کریستف کلمب (۱۸۸۳) را نوشت و حدود ۱۵ نمایش را بهتنهایی یا با همکاری دیگران به روی صحنه برد. او نوشتن را با نگارش شعر و نمایشنامه آغاز کرد. در ۱۸۴۴ در دبیرستان نانت ثبتنام کرد و آنجا علوم بلاغت و فلسفه آموخت. پس از گرفتن دیپلم، در رشتۀ حقوق مشغول به تحصیل شد. او را میتوان صنعتگری اعجابانگیز در خلق داستانهای خیالی، افسونگری با جذابیتهای بیپایان و تا حدی مانند پیشگویی که قادر است عجیبترین اختراعات علمی نیمقرن بعد (یا حتی یک قرن بعد) را پیشبینی کند، دانست. او انسان عصر خود بود؛ کسی که به اکتشافات علمی آن دوره علاقهمند بود و با دقت و وسواس آنها را دنبال میکرد. شهرت این نویسنده به بیش از یک قرن میرسد؛ یعنی از سالهای ۱۸۶۳ - ۱۸۶۵ که اولین رمانهای مهمش به چاپ رسیدند؛ «پنج هفته در بالن» و «سفر به مرکز زمین» و «از زمین تا ماه». ژول ورن با کشتیهای خود به سفر میرفت. در سالهای ۱۸۸۶ - ۱۸۸۷، پس از یک اتفاق ناگوار که چیز زیادی از آن نمیدانیم، کشتی تفریحی خود را میفروشد و از زندگی آزاد و پرسفر خود دست میکشد. پس از این، او وقت خود را صرف امور شورای شهر میکند. سرانجام ژول ورن در ۲۴ مارس ۱۹۰۵، در خانهاش در آمیئن، پس از گذراندن یک زندگی پرفرازونشیب چشم از جهان فرو میبندد. نام بعضی دیگر از آثار ژول ورن را در فهرست زیر بخوانید:
«فرزندان ناخدا گرانت» (۱۸۶۷)، «بیستهزار فرسنگ زیر دریا» (۱۸۶۹)، «دور دنیا در هشتاد روز» (۱۸۷۳)، «جزیرۀ اسرارآمیز» (۱۸۷۴)، «میشل استروگف» (۱۸۷۶)، «هندوهای سیاه» (۱۸۷۷)، «ناخدای پانزدهساله» (۱۸۷۸)، «مصایب یک چینی در چین» (۱۸۷۹)، «پانصد میلیون بگوم» (۱۸۷۹)، «اشعۀ سبز» (۱۸۸۲)، «کرابان لجباز» (۱۸۸۳)، «مجمعالجزایر در آتش» (۱۸۸۴)، «ماتیاس سندورف» (۱۸۸۵)، «روبور فاتح» (۱۸۸۶)، «دو سال تعطیلات» (۱۸۸۸)، «کاخ کارپاتها» (۱۸۹۲)، «جزیرۀ پروانهدار» (۱۸۹۵)، «در برابر پرچم» (۱۸۹۶)، «اورنوک باشکوه» (۱۸۹۸)، «یک درام در لیونی» (۱۹۰۴) و «استاد جهان» (۱۹۰۴).
بخشی از کتاب پرتو سبز
«اولیویئر سنکلر پاسخ داد: «آقایان ملویل، او تقصیری نداشت. بیاحتیاطی فقط و فقط از جانب من بود و لحظهای فکر کردم مقصر مرگ آن مرد شجاع خواهم بود! اما آن لحظه دریا درست مثل تور بزرگی بود که بر پارچهای ابریشمی افتاده باشد، رنگ موجهایش بسیار شگفتانگیز بود! برای همین بدون اینکه به چیزی فکر کنم، در جستجوی طیف رنگهای جدید، خودم را انداختم وسط آن امواج نورانی و همینطور پیش رفتم و رفتم! ماهیگیرِ پیر بهدرستی خطر را حس کرده بود و به من گوشزد کرد که به سمت ساحل ژورا برگردم، اما اصلاً گوش ندادم، تا اینکه قایقمان در جریان آب گیر افتاد و بعد بیهیچ مقاومتی به طرف گرداب کشیده شد! میخواستیم در مقابل آن کشش مقاومت کنیم!.. ضربۀ دریا همراهم را زخمی کرد و او نتوانست به کمکم بیاید و قطعاً بدون وجود گلنگری و ناخدای فداکارش، بدون انساندوستی مسافرانش، حالا از من و ملوانم افسانهای بیش باقی نمانده بود و نامهامان در فهرست جانباختگان کاریورکن بود!»
دوشیزه کمبل بدون هیچ کلامی گوش میداد و گهگاه با چشمهای زیبایش به مرد جوان نگاه میکرد که نمیخواست با نگاهش هلنا را معذب کند. از شکار یا بهتر بگوییم از صید طیف رنگهای دریایی که میگفت، دوشیزه کمبل بیاختیار لبخند میزد. مگر غیر از این بود که او هم در ماجراجوییِ نهچندان مخاطرهآمیزش با تعقیب طیف رنگهای آسمانی، به دنبال شکار پرتو سبز بود؟»
حجم
۱٫۵ مگابایت
سال انتشار
۱۴۰۲
تعداد صفحهها
۲۳۹ صفحه
حجم
۱٫۵ مگابایت
سال انتشار
۱۴۰۲
تعداد صفحهها
۲۳۹ صفحه