کتاب لاتین بزی فقط مخصوص بزها نیست!
معرفی کتاب لاتین بزی فقط مخصوص بزها نیست!
کتاب لاتین بزی فقط مخصوص بزها نیست! نوشتهٔ کیت مک مولان و ترجمهٔ فرزانه مهری است. گروه انتشاراتی ققنوس این کتاب را روانهٔ بازار کرده است. این رمان برای نوجوانان نوشته شده و جلد ۱۴ از مجموعهٔ «مدرسهٔ نابودکنندگان اژدها» است.
درباره کتاب لاتین بزی فقط مخصوص بزها نیست!
کتاب لاتین بزی فقط مخصوص بزها نیست! که جلد ۱۴ از مجموعهٔ «مدرسهٔ نابودکنندگان اژدها» است، ماجراهای «ویگلاف»، پسربچهای را روایت میکند که از دست برادرانش کتک میخورد و توسط پدر و مادرش استثمار میشود. روزی خوانندهٔ دورهگردی به او میگوید که یک قهرمان به دنیا آمده است، اما ویگلاف در زندگیاش کاری بهجز سابیدن ظرفها و غذادادن به خوکها بلد نیست. ویگلاف اعلامیهای را که بر روی درخت اعلانات زدهشده میبیند و ناگهان زندگیاش تغییر میکند؛ چراکه تصمیم گرفته وارد مدرسهٔ «نابودکنندگان اژدها» شود و راهورسم کشتن اژدها را یاد بگیرد. مشکل بزرگی که سر راه اوست این است که حتی نمیتواند به یک عنکبوت آسیب برساند؛ چه برسد به یک اژدهای غولپیکر. او که در مدرسه دوستان خوبی پیدا کرده، حالا یک سلاح مخفی دارد. او بلد است از مغز خود استفاده کند. با ویگلاف همراه میشوید؟ تصویرگری این اثر بر عهدهٔ «بیل باسو» بوده است.
خواندن کتاب لاتین بزی فقط مخصوص بزها نیست! را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به همهٔ نوجوانان پیشنهاد میکنیم.
بخشی از کتاب لاتین بزی فقط مخصوص بزها نیست!
«ویگلاف از جایش پرید و فریاد زد:
«دِیزی!»
آنگوس گفت:
«دِیزی چی؟»
ویگلاف فریاد زد:
«دِیزی توی منوی غذاست!»
شاه فریاد زد:
«جبعِی!»
جنیس گفت:
«کجا؟ من نمیبینمش.»
ویگلاف گفت:
«لاشِور همان دِیزی است. سرآشپز پییر میخواهد او را بپزد! عجله کنید! باید دِیزی را نجات دهیم!»
اریکا هم مانند دوستانش از جایش پرید.
ملکه نالهکنان گفت:
«اوه! دیگر چه چیزی در انتظارمان است؟»
چهارتایی سراسیمه از پلههای سنگی برج جنوبی بالا دویدند. بهسرعت از راهرو گذشتند و خودشان را به حمام سونای سلطنتی رساندند. پیشخدمتی آبیپوش پشت میز نشسته بود. اریکا فریاد زد:
«بُز کجاست؟»
پیشخدمت گفت:
«شاهزادهخانم، آخرین باری که دیدمش توی وان آب گرم بود.»
آنها باعجله به اتاق پر از بخار خوشبو رفتند که وسط آن یک وان گرد بزرگ قرار داشت.
ویگلاف به آبی که میچرخید و از آن بخار بلند میشد، نگاهی انداخت. فریاد زد:
«دِیزی رفته! اوه، همهاش تقصیر من است! اگر به حرف خوانندهٔ دورهگرد گوش کرده بودم و مراقب بُزم بودم...»
آنگوس گفت:
«نگاه کن!»
و به ظروف کثیفی که کنار وان کپه شده بود، اشاره کرد.
«یک عالمه بشقاب خالی! سرآشپز پییر دِیزی را حسابی چاقوچله کرده!»
جنیس فریاد زد:
«پیش به سوی آشپزخانه!»
از پلهها پایین دویدند و باعجله وارد آشپزخانهٔ سلطنتی شدند.
اریکا سر نانوا و کبابپز داد زد:
«بُز کجاست؟ سریع جواب بدهید!»
ویگلاف فریاد زد:
«اینجاست!»
چشمان ویگلاف از وحشت گرد شده بود. دِیزی توی دیگ بزرگ سیاهی، تا گردن توی مایعی که از آن بخار برمیخاست، فرو رفته بود! یک دسته برگ میان شکاف سمّش فرو کرده بودند. چشمانش بسته و رنگش تیره شده بود.
ویگلاف فریاد زد:
«دیر رسیدیم! پخته شده!»
و به طرف دیگ دوید و دستانش را دور بُز حلقه کرد.
چشمان دِیزی باز شد.
آنگوس فریاد زد:
«زنده است!»
ویگلاف فریاد زد:
«اوه، دِیزی!»
دِیزی خوابآلود گفت:
«سلام، ویگلاف! دارم حمام گیاهی میگیرم. پیشخدمتی را فرستادم که تاول علفی بیاورد. میخواستم این برگها را توی آب پخش کنم تا آبلهام خوب شود. اوه، این حمام خیلی لذتبخش است.»
و از خوشی آه کشید.»
حجم
۳٫۱ مگابایت
سال انتشار
۱۳۹۲
تعداد صفحهها
۱۲۰ صفحه
حجم
۳٫۱ مگابایت
سال انتشار
۱۳۹۲
تعداد صفحهها
۱۲۰ صفحه