
کتاب داستان های پنج دقیقه ای
معرفی کتاب داستان های پنج دقیقه ای
کتاب داستان های پنج دقیقه ای با عنوان اصلی Five-minute stories نوشتهٔ فیونا واترز و ترجمهٔ محبوبه نجف خانی توسط گروه انتشاراتی ققنوس منتشر شده است. این مجموعه داستان برای کودکان نوشته شده است. نسخهٔ الکترونیکی این کتاب را میتوانید از طاقچه خرید و دانلود کنید.
درباره کتاب داستان های پنج دقیقه ای
کتاب داستان های پنج دقیقه ای که با تصویرسازیهای «جان لارنس» منتشر شده، دربردارندهٔ داستانهایی کوتاه برای کودکان است. عنوان داستانهای این مجموعه عبارت است از «کرم خاکستری کوچولو»، «تخم عجیب»، «موش دهاتی و موش شهری»، «گنجهٔ شیشهای»، «مرد نابینا پرنده شکار میکند»، «خرسی که دوست داشت آدمها را بغل کند»، «شکار»، «مردی که ظرفهایش را نمیشست»، «زنی که پروانه پرورش میداد»، «سنگ سوپ»، «سیزده تا گربه»، «ریپ ون وینکل»، «تولدت مبارک ننه باربارا»، «گرمای توی کیسه»، «تخممرغها»، «خرگوش به کمک میرود»، «میلی مولی مندی تمشک میچیند»، «علی بالی و کیسهٔ جادویی»، «موجودی به اسم پری وجود ندارد»، «شکار خرگوش»، «روری گرگه» و «شتر چطوری کوهان درآورد».
خواندن کتاب داستان های پنج دقیقه ای را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم؟
خواندن این کتاب را به کودکان گروههای سنی «ب» و «ج» پیشنهاد میکنیم.
بخشی از کتاب داستان های پنج دقیقه ای
«مردم دهکده کمکم نگران موشها شدند و از هم پرسیدند: «حالا چه کار کنیم؟» یکی از کشاورزان گفت: «من میدانم چه کار کنم.» و برای گرفتن کمک سراغ پیرزن رفت، حالا میخواست او جادوگر باشد یا نباشد.
وقتی پیرزن کشاورز را جلوی در خانهاش دید، تعجب کرد. کشاورز گفت: «ببخشید خانم، میخواهم یکی از گربههایتان را بخرم تا از شر موشهای انبارم خلاص بشوم.»
پیرزن گفت: «من نمیتوانم هیچ کدام از گربههایم را بفروشم. راستش، آنها مثل اعضای خانوادهام هستند. ولی میتوانم یکیشان را چند روز بهتان قرض بدهم.»
کشاورز گفت: «خیلی ممنون، خانم. خیلی لطف میکنید.» و کمی پول روی میز گذاشت. پیرزن میخواست پول را قبول نکند، اما یکدفعه فکری به ذهنش رسید و پول را برداشت و گفت: «ممنون.»
کشاورز یکی از گربههای حنایی را برداشت و برد. روز بعد توی دهکده خبر پیچید که آن گربه یک عالمه موش گرفته. ظهر همان روز عدۀ بیشتری سراغ پیرزن رفتند و گربه قرض گرفتند. وقتی تیم به خانۀ پیرزن رسید، پیرزن از او خواست که برایش اعلامیهای بنویسد. تیم روی تکهای مقوای بزرگ نوشت «گربۀ کرایهای»، و پیرزن اعلامیه را به دروازۀ خانهاش چسباند.
در یک چشم به هم زدن، مردم دهکده برای کرایه کردن گربه جلوی خانۀ پیرزن صف کشیدند. عدهشان به قدری زیاد بود که تیم مجبور شد اسمشان را در لیست انتظار بنویسد.
تا سه هفته بعد، حتی یک موش هم توی دهکده باقی نماند. همه خوشحال بودند، حتی پیرزن. او با پولهایی که گرفته بود، برای تیم کاغذ طراحی و ماژیک و رنگ روغن و قلممو خرید. از آن به بعد، نقاشیهای تیم حتی بهتر از قبل شد.
حالا دیگر تیم و پیرزن دوستهای زیادی پیدا کرده بودند. چون وقتی مردم به خانۀ پیرزن رفته بودند، او را بهتر شناخته بودند و دیگر از او نمیترسیدند. و وقتی نقاشیهای تیم را میدیدند، با او حرف میزدند و دیگر یادشان میرفت به خاطر فلج بودن او خجالت بکشند.
گربهها هم خوشحال بودند، چون مردم به خاطر دور کردن موشهای مزاحم از گربهها ممنون بودند و گاهی برایشان غذا میبردند.»
حجم
۳٫۹ مگابایت
سال انتشار
۱۳۹۰
تعداد صفحهها
۱۷۶ صفحه
حجم
۳٫۹ مگابایت
سال انتشار
۱۳۹۰
تعداد صفحهها
۱۷۶ صفحه