![تصویر جلد کتاب مبانی فلسفه اخلاق](https://img.taaghche.com/frontCover/220379.jpg?w=200)
کتاب مبانی فلسفه اخلاق
معرفی کتاب مبانی فلسفه اخلاق
کتاب مبانی فلسفه اخلاق نوشتهٔ رابرت ال. هولمز و ترجمهٔ مسعود علیا است. گروه انتشاراتی ققنوس این کتاب را منتشر کرده است.
درباره کتاب مبانی فلسفه اخلاق
کتاب مبانی فلسفه اخلاق با هدف آشنا شدن علاقهمندان به حوزهٔ اخلاق با مهمترین موضوعات، مفاهیم و نظریههی فلسفهٔ اخلاق در غرب بوده است. این اثر در پنج بخش و ۱۴ فصل نگاشته شده که فصلهای «ماهیت اخلاق» و «نظریههای درستی و نادرستی از حیث اخلاقی» در بخش اول، فصلها «فضیلت در فلسفه باستان» و «فضیلت و سعادت» در بخش دوم، فصلها «خودمحوری اخلاقی و روانشناختی»، «نظریهٔ فرمان الهی»، «اخلاق مبتنی بر قانون طبیعی»، «مکتب کانت»، «نتیجهگرایی» و «عدالت» در بخش سوم، فصلهای «نسبینگری اخلاقی» و «آیا میتوان اصول اخلاقی را توجیه کرد؟» در بخش چهارم و فصلهای «اخلاق فمینیستی» و «زمینهگرایی: اخلاقی عملنگر» در بخش پنجم قرار دارند.
خواندن کتاب مبانی فلسفه اخلاق را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به دوستداران مطالعهٔ در باب فلسفهٔ اخلاق در غرب پیشنهاد میکنیم.
درباره مسعود علیا
مسعود علیا در سال ۱۳۵۴ به دنیا آمده است. او مترجم و پژوهشگر ایرانی حوزهٔ فلسفه و نیز استادیار گروه فلسفهٔ هنر در «دانشگاه هنر تهران» است. کتاب «جنبش پدیدارشناسی» با ترجمهٔ او برندهٔ جایزهٔ کتاب سال شد. او دورهٔ کارشناسی زبان و ادبیات فارسی را در دانشگاه تهران و دورهٔ کارشناسیارشد فلسفه را در دانشگاه شهید بهشتی گذراند. از میان موضوعاتی که مسعود علیا برای پژوهشهای خود بهسراغ آنها رفته است میتوان به گستره راز و تقلیل آن به مسئله در فلسفهٔ گابریل مارسل و نیز موضوع اصالت تجربه و دگرگونی در منابع مابعدالطبیعه در فلسفه گابریل مارسل اشاره کرد. او در تیرماه ۱۳۸۷ دورهٔ دکتری فلسفه را با نگارش رسالهای تحتعنوان «شرط امکان اخلاق در اندیشهٔ لویناس» به راهنمایی عبدالکریم رشیدیان در «مؤسسه حکمت و فلسفه» به پایان برد. بخشی از ترجمههای مسعود علیا عبارتند از «هنر بهمنزلهٔ تجربه» نوشتهٔ جان دیویی، «وضع بشر» نوشتهٔ هانا آرنت، «آشنایی با هگل» نوشتهٔ پل استراترن، «الفبای فلسفه» نوشتهٔ نایجل واربرتون، «اگزیستانسیالیسم و اخلاق» نوشتهٔ مری وارنوک، «هرمنوتیک فلسفی و نظریه ادبی» نوشتهٔ جوئل واینسهایمر، «مسیح و اساطیر» نوشتهٔ رودلف کارل بولتمان و «دیباچهای بر فلسفهٔ قرون وسطی» نوشتهٔ فردریک چارلز کاپلستون. بخشی از تألیفات مسعود علیا عبارتند از «فرهنگ توصیفی فلسفهٔ اخلاق»، «کشف دیگری همراه با لویناس»، «عطار»، «سهروردی»، «فرزانگان خاک». او دبیری مجموعهٔ «دانشنامه فلسفه استنفورد» (از گروه انتشاراتی ققنوس) در ایران را بر عهده داشته است.
بخشی از کتاب مبانی فلسفه اخلاق
«مری وولستنکرافت (۱۷۵۹ ــ ۱۷۹۷) در کتاب خویش به نام دفاع از حقوق زن، بر این باور است که برای مردان و زنان اخلاق یا اخلاقیات واحدی وجود دارد و این اخلاق یا اخلاقیات عام و جهانگستر است. به همین صورت، برای مردان و زنان حقیقت واحدی هست. اما به سبب انقیاد تاریخی زنان، فقط مردان حقوق انسانی کامل را استیفا کردهاند. نه تنها مردان زنان را تحت انقیاد خویش درآوردهاند، بلکه سوای این به زنان آموختهاند که فرمانبردار باشند و از این رهگذر در سرکوب خودشان شریک شوند. فرمانبرداری در زمره فضایل اصلیای است که در زنان پرورده شده است. زنان، که وادار شدهاند شأن و مرتبه فروتر خود را بپذیرند، راههایی گشودهاند و گسترش دادهاند برای این که هر قدرت محدودی را که از موضع ضعف خویش میتوانند به کار اندازند اعمال کنند. بدین قرار وولستنکرافت میگوید: «چه بسیار دیدهام هنرها و نیرنگهایی را که زنان ابله از راه عشوهگری ــ کلمهای بسیار پر معنا برای توصیف ترفندی از این دست ــ برای قطع گفتگویی عقلایی، به کار میبندند، که باعث میشود مردان فراموش کنند که آنها زنانی ظریف هستند» (ص ۱۸۱). به اعتقاد او، زنان باید نسبت به ماهیت و گستره سرکوبی که بر آنان رفته است و نیز نسبت به نحوههایی که فریبشان دادهاند تا به دوام این سرکوب یاری برسانند آگاهی پیدا کنند.
وولستنکرافت میگوید که با سنجه دستاورد تاریخی، زنان حقیقتا فروتر از مردان به نظر میرسند. اما سبب این است که حقوق کامل زنان از ایشان دریغ شده است. «فروتر بودن» زنان را اوضاع و احوال اجتماعی رقم زده است، نه این که ذاتی جنس ایشان باشد. چاره کار مساوات تام و تمام حقوق [زنان] با حقوق مردان و تعلیم و تربیتی است که زنان را برای آن که خود فکر کنند و عمل کنند توانمند سازد. کلید این درِ بسته پرورش عقل است. او در قطعهای که کانت اگر بود، بر آن مهر تأیید میزد میگوید: «من مرد را به عنوان همتای خود دوست میدارم، اما عصای سلطنت او، خواه به واقع از آنِ خودش باشد خواه غصبی باشد، تا جایی که من ایستادهام دراز نمیشود، مگر این که عقل یک فرد خواستار کرنش من باشد. و حتی در آن حال این فرمانبرداری، در برابر عقل است، نه در برابر مرد. در واقع کردارِ موجودی مسئول باید با اَعمال عقل خودش میزان شود؛ و الاّ عرش خداوند بر چه پایهای استوار است؟» (ص ۲۹). بدین قرار خودآیینی ــ قابلیت گذران زندگی به نحوی که خود برمیگزینید ــ به صورت اندیشهای محوری به نزد وولستنکرافت در میآید. او هنگامی که از «مسئولیت» سخن به میان میآورد، تلویحا میرساند که فاعلیت اخلاقی ــ قابلیت عمل کردنِ آزادانه بر وفقِ ضوابط مربوط به درست و نادرست ــ مستلزم آن است که افراد بتوانند بر وفق اوامر عقل خویش عمل کنند (همان طور که کانت عقیده داشت). بنابراین، نقد وولستنکرافت مبتنی بر حقوق است و در مفاهیم ناظر به استحقاق ریشه دارد.»
حجم
۱٫۰ مگابایت
سال انتشار
۱۳۸۹
تعداد صفحهها
۴۸۸ صفحه
حجم
۱٫۰ مگابایت
سال انتشار
۱۳۸۹
تعداد صفحهها
۴۸۸ صفحه