کتاب تعطیلات با ابوقراضه
معرفی کتاب تعطیلات با ابوقراضه
کتاب تعطیلات با ابوقراضه نوشتهٔ جوی کاولی و ترجمهٔ معصومه رستم زاد است. گروه انتشاراتی ققنوس این کتاب را روانهٔ بازار کرده است. این رمان برای نوجوانان نوشته شده است.
درباره کتاب تعطیلات با ابوقراضه
کتاب تعطیلات با ابوقراضه که یک رمان برای نوجوانان است، به قلم یک نویسندهٔ نیوزیلندی نوشته شده است. این رمان با اشاره به مصیبتهای زندگی و جهان آغاز شده است. راوی از زلزله، سونامی و «ملیسا» خواهرش سخن میگوید. اینها فاجعههای زندگی این راوی هستند. با او همراه شوید تا داستان را دریابید.
خواندن کتاب تعطیلات با ابوقراضه را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به همهٔ نوجوانان دوستدارِ رمان پیشنهاد میکنیم.
بخشی از کتاب تعطیلات با ابوقراضه
«بابا گاهی توی خانه خودمان زیر دوش آواز میخواند. اما اینجا خیلی بیشتر آواز میخواند، تمام روز را میخواند. شبها با گیتارها کنسرت داریم، من و ویل ترانههای محلی بیشتری یاد گرفتیم مثل «شِنندوئا» و «مسافر تنها». ما همچنین آهنگهایی میخوانیم که اگر مامان اینجا بود با شنیدنشان از عصبانیت موهایش فر میخورد، مثل آن آهنگی که درباره کشتی بادبانی است. اسم ملوان اول کارتر بود، و اُه خدایا! او ملوان زبل بود. وقتی باد نمیوزید و کشتی حرکت نمیکرد، کارتر زبل فوت میکرد، کشتی حرکت میکرد. ویل فقط دوست دارد این آهنگ و آهنگِ قبرستان را بخواند. کرمها به درون میخزند، کرمها به بیرون میخزند. لاغر میروند و نیرومند برمیگردند. اوووو! اوووو! آه... آه! آه... آه! چقدر خوشحال خواهیم بود!
من سه سال پیانو تمرین کردم و مامانبزرگ میگوید دستهایم برای زدن گیتار خوب است. اما راستش ویل دیوانهوار مشتاق یاد گرفتن است. گیتار زدنش خوب است، منظورم این است که سیمهای بیشتری را میشناسد و به مامانبزرگ التماس میکند به او فلامنکو ــ آن آهنگ اسپانیایی را که مانند اوج گرفتن هواپیماست یاد بدهد. برادرم بچه عجیبی است. روزی بابا درباره حساب امانی برای ادامه تحصیلمان صحبت کرد و به ویل گفت میتواند برای خریدن آیپد پسانداز کند. ویل فقط خیره به او نگاه کرد. قسم میخورم او همهچیز را درباره آیپد و خیانت آنها که قبلاً دربارهاش حرف زده بود فراموش کرده.
آخر هفته میخواهم راویولی، غذایی ایتالیایی، درست کنم. فکر نکنم مامان بیاید، اما مامانبزرگ پختنش را به من یاد میدهد، پاستاهای کوچک مانند غنچه با مقدار زیادی پنیرِ ریکوتا و سبزیهای کوهی، شاید بتوانیم خانم و آقای هافمیر و پسرشان را برای شام دعوت کنیم.
اُه، یادم رفت بگویم که ویل طبقه بالای تختِ دوطبقه میخوابد، که البته برای شبهایی که موش میآید خوب است. من معمولاً شبها دیر به رختخواب میروم، اما امشب وقتی وارد اتاق میشوم او هنوز بیدار است. میگوید: «فکر میکنی بابابزرگ بمیرد؟»
میگویم: «همه میمیرند.»»
حجم
۱۰۷٫۸ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۴
تعداد صفحهها
۲۱۴ صفحه
حجم
۱۰۷٫۸ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۴
تعداد صفحهها
۲۱۴ صفحه