
کتاب روح باغستان
معرفی کتاب روح باغستان
کتاب روح باغستان نوشتهی فاطمه نوروزی، رمانی خانوادگی و اجتماعی است که نشر سنجاق آن را بهصورت الکترونیکی منتشر کرده است. این اثر با روایتی چندلایه، داستان خانوادهها و شخصیتهایی را دنبال میکند که در بستر تحولات شهری و روستایی، با چالشهای عاطفی، سنتی و اجتماعی دستوپنجه نرم میکنند. محوریت داستان بر روابط میان نسلها، دغدغههای هویتی، پیوندهای خانوادگی و نقش باورهای مذهبی و فرهنگی در زندگی شخصیتها استوار است. روایت کتاب از بازگشت یک مرد سالخورده به زادگاهش آغاز میشود و به تدریج با معرفی شخصیتهای متعدد و روایتهای موازی، تصویری از جامعهای در حال گذار را ترسیم میکند. نسخهی الکترونیکی این اثر را میتوانید از طاقچه خرید و دانلود کنید.
درباره کتاب روح باغستان
روح باغستان اثری از فاطمه نوروزی است که در قالب رمان، به روایت زندگی چند خانواده در شهری در حال تغییر میپردازد. داستان با بازگشت آقای ملکی، مردی سالخورده و ثروتمند، به زادگاهش آغاز میشود؛ شهری که دیگر نشانی از گذشتهی سرسبز و آرام خود ندارد و حالا با ساختمانهای بلند و خیابانهای شلوغ، چهرهای متفاوت یافته است. این تغییرات نهتنها در ظاهر شهر، بلکه در روابط و ذهنیت شخصیتها نیز بازتاب یافته است. کتاب با ساختاری روایی و چندصدایی، شخصیتهایی از نسلهای مختلف را به تصویر میکشد؛ از آقای ملکی و دغدغههایش برای یافتن دختر گمشدهاش تا پزشکان، پرستاران و اعضای خانوادههایی که هر یک با مسائل و بحرانهای خاص خود روبهرو هستند. در کنار روایتهای شهری، بخشهایی از داستان به زندگی روستایی و روابط سنتی خانوادگی اختصاص یافته است. باورهای مذهبی، نقش زنان در خانواده و جامعه، و تضاد میان سنت و مدرنیته از موضوعات محوری کتاب بهشمار میآیند. نویسنده با پرداختن به جزئیات زندگی روزمره، دغدغههای عاطفی و اخلاقی شخصیتها را بهتصویر کشیده است.
خلاصه داستان روح باغستان
هشدار: این پاراگراف بخشهایی از داستان را فاش میکند! داستان روح باغستان با بازگشت آقای ملکی به شهر زادگاهش آغاز میشود؛ شهری که پس از سالها دوری، دیگر برای او آشنا نیست. او در جستوجوی دخترش است و امید دارد خبری که سالها پیش دربارهی او شنیده، نادرست باشد. در این مسیر، سروش، رانندهی وفادارش، همراه اوست و تلاش میکند آرامش را به ارباب سالخوردهاش بازگرداند. وضعیت جسمانی آقای ملکی وخیم است و پزشکان، بهویژه دکتر زمانی، برادر رئیس بیمارستان، مراقبت از او را برعهده میگیرند. جستوجوی آقای ملکی برای یافتن دکتر محمدی، جراح قدیمی و معتمدش، به بنبست میخورد و نشانهای از او در شهر باقی نمانده است. در سوی دیگر داستان، زهرا و آرمان، دو پزشک جوان، با چالشهای حرفهای و عاطفی خود روبهرو هستند. زهرا، دخترخواندهی دکتر زمانی، با آرمان، برادرزادهی او، رابطهای پیچیده دارد که میان سنتهای خانوادگی و خواستههای فردی در نوسان است. روایت با ورود فاطمه، دختری جوان و بااستعداد، به ماجرایی پرتنش گره میخورد؛ او در جریان یک زایمان بحرانی، با مهارت و آرامش خود جان مادر و نوزاد را نجات میدهد اما بهدلیل سوءتفاهم و دخالت نیروهای امنیتی، آسیب میبیند و به خانهی خانوادهاش بازگردانده میشود. در ادامه، داستان به زندگی خانوادگی فاطمه و سیدعلی، همسر عقدیاش، میپردازد؛ روابط عمیق و گاه پرتنش میان اعضای خانواده، نقش زنان در تصمیمگیریها و تأثیر باورهای مذهبی و سنتی بر سرنوشت شخصیتها، محور روایت را شکل میدهد. گفتگوهای صمیمانه، حمایتهای خانوادگی و دغدغههای نسل جوان برای حفظ هویت و ارزشهای خود، در بستر تحولات اجتماعی و شهری، بهتصویر کشیده شده است. داستان با تلاقی روایتهای شهری و روستایی، پیوند میان گذشته و حال و جستوجوی معنای آرامش و هویت، پیش میرود.
چرا باید کتاب روح باغستان را بخوانیم؟
روح باغستان با روایتی چندلایه و شخصیتپردازی دقیق، تصویری از جامعهای در حال گذار را ارائه میدهد؛ جایی که سنت و مدرنیته، باورهای مذهبی و دغدغههای فردی، در هم تنیدهاند. این کتاب با تمرکز بر روابط خانوادگی، نقش زنان، و چالشهای هویتی، فرصتی برای تأمل دربارهی ارزشهای اجتماعی و فردی فراهم میکند. روایتهای موازی و پرداختن به جزئیات زندگی روزمره، امکان همذاتپنداری با شخصیتها را بهوجود آورده است. همچنین، کتاب به موضوعاتی چون امید، ایثار، نقش اعتقادات در مواجهه با بحرانها و اهمیت پیوندهای خانوادگی میپردازد؛ موضوعاتی که در زندگی معاصر نیز همچنان پررنگاند.
خواندن این کتاب را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم؟
خواندن این کتاب به علاقهمندان رمانهای خانوادگی و اجتماعی، کسانی که دغدغهی هویت، روابط میاننسلی و نقش سنت در جامعه را دارند، و افرادی که به روایتهای چندلایه و شخصیتمحور علاقهمندند، پیشنهاد میشود. همچنین برای کسانی که به موضوعات مربوط به زنان، پزشکی و تحولات اجتماعی علاقه دارند، مناسب است.
بخشی از کتاب روح باغستان
«عینک دودی را از مقابل چشمان خود به کناری گرفت و در مسیر حرکت آرام ماشین نگاهش را متوجه خیابانها و محلههای دور و اطراف نمود. بعد از سالها دوری از شهر و دیار خود، باید هم همه چیز در نگاهش غریب و ناآشنا میآمد؛ ولی نه! خیابانها و محلههای شهر واقعا عوض شده بودند! نگاهش را بهسمت رانندهٔ شخصی خود گرفت و با صدای خستهحال و سالخوردهاش گفت: «سروش! تو مطمئنی، راه را درست آمدهای؟! شهر قدیمی ما که اینگونه نبود! ساختمانهای این شهر به مانند شهرهای پیشرفته حسابی بلندقامت و برافراشتهاند و جای هیچ سوزن انداختنی نیست؛... خیابانها نیز جور دیگری هستند. تا آخرین لحظهای که به یاد دارم، شهر ما پر بود از درخت و سبزه و عاری از این همه دود ماشین. پرسوجو کن و ببین، ما وارد کدام شهر شدهایم. بعد از این همهسال دوری حق داری اگر بخواهی راه را عوضی بیایی.» درعینیکه توجهش به رانندگی بود و نگاهش به گوشهوکنار خیابان، درجواب اربابش گفت: «نه، قربان! مطمئن باشید، ما راه را اشتباه نیامدهایم. این همان شهر قدیمی ماست که به مانند شهرهای دیگر اینگونه ممتاز و پیشرفته گشته است. در این چندسالی که از آن دور بودیم، حسابی به جایجای آن رسیدهاند؛...». عینک دودی خود را دوباره بر چشم نهاد و با نارضایتی خاطر گفت: «ولی من صلحوصفای آن شهر قدیمی را بیشتر ترجیح میدادم. سریع خودت را به هتلی برسان که اصلا حال خوشی ندارم. اگر برای چند ساعتی استراحت نکنم، از نفس میافتم؛...»
حجم
۴۲۷٫۴ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۳
تعداد صفحهها
۲۶۸ صفحه
حجم
۴۲۷٫۴ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۳
تعداد صفحهها
۲۶۸ صفحه