دانلود و خرید کتاب بزی پرستار و شیر فراری آر. ای. اسپرات ترجمه معصومه رستم زاد
با کد تخفیف OFF30 اولین کتاب الکترونیکی یا صوتی‌ات را با ۳۰٪ تخفیف از طاقچه دریافت کن.
تصویر جلد کتاب بزی پرستار و شیر فراری

کتاب بزی پرستار و شیر فراری

امتیاز:بدون نظر

معرفی کتاب بزی پرستار و شیر فراری

کتاب بزی پرستار و شیر فراری نوشتهٔ آر. ای. اسپرات و ترجمهٔ معصومه رستم زاد است. گروه انتشاراتی ققنوس این کتاب را روانهٔ بازار کرده است. این رمان برای کودکان نوشته شده است.

درباره کتاب بزی پرستار و شیر فراری

کتاب بزی پرستار و شیر فراری رمانی برای کودکان است. داستان چیست؟ بزی پرستار، بز پرندۀ فریبنده‌ای‌ است که از دست رئیس ظالم سیرک فرار کرده و در خانۀ آقای «گرین» از «درک»، «سامانتا» و «مایکل»، سه بچۀ آقای گرین پرستاری می‌کند. آقای «گرین» آدم ناخن‌خشکی است. او اصلاً مایل نیست یک بز از بچه‌هایش نگهداری کند و می‌خواهد یک پرستار انسان برای بچه‌هایش استخدام کند، اما بچه‌ها دوست ندارند هیچ زن دیگری جای مادر مرحومشان را که طبق گفتۀ پدرشان خیلی تصادفی در حادثۀ قایق سواری درگذشته، بگیرد. «درک»، «سامانتا» و «مایکل» عاشق بزی پرستار شده‌اند؛ پرستاری که حتی برای سرماخوردگی کیک شکلاتی لیمویی تجویز می‌کند.

خواندن کتاب بزی پرستار و شیر فراری را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

این رمان را به همهٔ کودکان پیشنهاد می‌کنیم.

بخشی از کتاب بزی پرستار و شیر فراری

«بزی پرستار روز خوبی نداشت. احتمالاً همان‌طور که از نه فصل گذشته دستگیرتان شده در مقایسه با آدم‌های عادی تعداد روزهای خوب بزی پرستار از روزهای بدش خیلی بیشتر است. اما او هم، گاهی، سالی یک بار یا هر دو سال یک بار، یک روز بد دارد و آن روز یکی از آن روزها بود.

داستان از آن‌جا شروع شد که بزی پرستار می‌خواست تا شیرینی‌فروشی تعطیل نشده برود آن‌جا. صاحب شیرینی‌فروشی همیشه روزهای یکشنبه ظهر تعطیل می‌کرد تا چرت بزند. راستش او تمام هفته نیازهای شکریِ بچه‌های شهر (و بزی پرستار) را برآورده می‌کرد و بنابراین خیلی خسته می‌شد.

بزی پرستار، بوریس و بچه‌ها خیلی وقت بود به طرف شیرینی‌فروشی راه افتاده بودند، اما طبق معمول توی راه حواسشان پرت شد. اول با ماشین بستنی‌فروشی که برعکس می‌رفت، بعد سرسرۀ جدید پارک حواسشان را پرت کرد، بعد خودشان حواس خودشان را پرت کردند چون به نظر بزی پرستار سرسره به اندازۀ کافی سر نبود و همگی رفتند مکانیکی و یک شیشۀ چهارلیتری روغن‌موتور خریدند و ریختند روی سرسره.

در نتیجه، دو ساعت بعد از این‌که از خانه آمده بودند بیرون دوباره به طرف شیرینی‌فروشی راه افتادند و تقریباً نزدیک مغازه بودند. اما وقتی پیچیدند و دیدند شیرینی‌فروش دارد تابلوی تعطیل را به شیشه آویزان می‌کند و دکمه را فشار می‌دهد تا در سنگین ضدسرقت را بیاورد پایین هول کردند.

بزی پرستار جیغ‌زنان گفت: «نننننه!!!» او از ترس این‌که مبادا یکشنبه بعدازظهر بدون شکلات بمانند زود پرید سمت مغازه. صحنۀ باشکوهی بود. بچه‌ها می‌دانستند وقتی پرستارشان از توی توپ شلیک شود پرواز می‌کند، اما اصلاً خبر نداشتند که او روی زمین هم پرواز می‌کند. اگر آن روز بعدازظهر فینال المپیک صد متر، جلوِ شیرینی‌فروشی، برگزار می‌شد، بزی پرستار حتماً مدال طلا می‌گرفت. به هر حال هرچه فاصله‌اش را با شیرینی‌فروشی کمتر می‌کرد، فاصلۀ کرکرۀ برقی مغازه هم با زمین کمتر می‌شد.

خوشبختانه بزی پرستار فیلم‌های ماجراجویانه زیاد دیده بود، بنابراین خوب می‌دانست باید چی‌کار کند. درست وقتی کرکرۀ مغازه به پیاده‌رو نزدیک شده بود، با سر شیرجه زد زیر در، خودش را سراند زیر در، با سرش کوبید به در مغازه و آن را خرد کرد و کف مغازۀ شیرینی‌فروشی بی‌حرکت ماند.

متأسفانه این‌جا دیگر بخت یارش نبود، چون برآوردهایش کمی اشتباه از آب درآمدند. نمی‌دانم به خاطر سفتی در مغازه بود، یا سر نبودن کف زمین (کاشکی مرد شیرینی‌فروش همیشه زمین را چرب می‌کرد)، یا به خاطر قد خودش ــ هیچ‌کس دلیلش را نخواهد فهمید. به هر حال معلوم بود بزی پرستار آن‌قدر که باید سر نخورده تا از زیر در رد شود. در نتیجه، در همین‌طور آمد پایین و روی پاچۀ بزی پرستار قرار گرفت.

بزی پرستار گفت: «آی‌ی‌ی‌ی!»»

نظری برای کتاب ثبت نشده است

حجم

۲۰۱٫۳ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۷

تعداد صفحه‌ها

۲۵۴ صفحه

حجم

۲۰۱٫۳ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۷

تعداد صفحه‌ها

۲۵۴ صفحه

قیمت:
۱۹,۰۰۰
تومان