کتاب آغاز ما در زندگی
معرفی کتاب آغاز ما در زندگی
کتاب آغاز ما در زندگی نوشتهٔ پاتریک مودیانو و ترجمهٔ زهرا (آیدا) شیرینی و ویراستهٔ مهدی سجودی مقدم است. انتشارات مهراندیش این نمایشنامهٔ فرانسوی را منتشر کرده است. این کتاب از مجموعهٔ «نمایشنامههای معاصر ملل» است.
درباره کتاب آغاز ما در زندگی
کتاب آغاز ما در زندگی نمایشنامهای است از پاتریک مودیانو، نویسندهٔ فرانسوی، که در ۲۶ اکتبر سال ۲۰۱۷ توسط انتشارات «گالیمار» به چاپ رسیده است. این نمایشنامه الهامگرفته از نمایشنامهٔ «مرغ دریایی» اثر مشهور نویسندهٔ روس، آنتوان چخوف است. «ژان»، نویسندهٔ جوان در تمرین نمایش چخوف که «دومینیک» در آن نقش «نینا» را بازی میکند، حضور دارد. نمایشنامهٔ «آغازِ ما در زندگی» مشکلات و تلخکامیهایی را که «اِلویر»، مادر ژان و نامزدش، «کَوو»، برای این دو عاشق به وجود میآوردند، به تصویر میکشد. این نمایشنامه همزمان با رمانی از مودینو با عنوان «خاطراتِ خفته» توسط انتشارات گالیمار منتشر شد که نویسندهٔ هر دو اثر را با نگاه به گذشته و یادآوریِ خاطرات نگاشته است. به گفتهٔ مودیانو نمایشنامهٔ آغازِ ما در زندگی میتوانست فصلی از رمان خاطراتِ خفته باشد.
نمایشنامه متنی است که برای اجرا بر روی صحنه و یا هر مکان دیگری نوشته میشود. هر چند این قالب ادبی شباهتهایی به فیلمنامه، رمان و داستان دارد، شکل و فرم و رسانهای جداگانه و مستقل محسوب میشود. نخستین نمایشنامههای موجود از دوران باستان و یونان باقی ماندهاند. نمایشنامهها در ساختارها و شکلهای گوناگون نوشته میشوند، اما وجه اشتراک همهٔ آنها ارائهٔ نقشهٔ راهی به کارگردان و بازیگران برای اجرا است. بعضی از نمایشنامهها تنها برای خواندن نوشته میشوند؛ این دسته از متنهای نمایشی را کلوزِت (Closet) نامیدهاند. از مشهورترین نمایشنامهنویسهای غیرایرانی میتوان به «آیسخولوس»، «سوفوکل»، «اوریپید» (یونان باستان)، «شکسپیر»، «هارولد پینتر» (انگلستان)، «مولیر» (فرانسه)، «هنریک ایبسن» (نروژ)، «آگوست استریندبرگ» (سوئد)، «برتولت برشت» (آلمان)، «ساموئل بکت» (ایرلند) و «یوجین اونیل» (آمریکا) اشاره کرد. نام برخی از نمایشنامهنویسهای ایرانی نیز «بهرام بیضائی»، «عباس نعلبندیان»، «اکبر رادی»، «غلامحسین ساعدی»، «بهمن فُرسی»، «محسن یلفانی»، «نغمه ثمینی»، «محمد رضایی راد»، «علیرضا نادری»، «محمد یعقوبی»، «محمد رحمانیان» و «محمد چرمشیر» بوده است.
خواندن کتاب آغاز ما در زندگی را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به دوستداران ادبیات نمایشی و علاقهمندان به نمایشنامههای فرانسوی پیشنهاد میکنیم.
درباره پاتریک مودیانو
پاتریک مودیانو در ۳۰ ژوئیه ۱۹۴۵ به دنیا آمد. او نویسنده و فیلمنامهنویس قرن بیستم میلادی و اهل فرانسه و برندۀ جایزۀ نوبل ادبیات در سال ۲۰۱۴ است. مودیانو یکی از چهرههای مهمّ ادبی فرانسه به شمار میرود. نخستین رمان این نویسندۀ فرانسوی، «خیابان بوتیکهای تاریک» بوده است. نام مودیانو در دههٔ ۱۳۸۰ شمسی در ایران مطرح شد و بلافاصله پس از اینکه در سال ۲۰۱۴ موفق به دریافت جایزۀ نوبل شد، تب ترجمۀ آثارش شدت گرفت و مترجمان جوان به ترجمۀ آثار او هجوم آوردند. رمان «خاطرات خفته» اثر پاتریک مودیانو، چندینبار در ایران به فارسی برگردانده شده است. جز کتابهای یادشده، «مرا نگین کوچولو مینامیدند»، «در کافه جوانی گمشده»، «افق»، «سیرکی که میگذرد» و... نیز از این نویسنده به فارسی ترجمه شده است.
بخشی از کتاب آغاز ما در زندگی
«ژان: مسخرهبازی درنیار. جواب منو بده. یادم رفت اسمتو بپرسم. اسمت چیه؟
غریبه: شما خوب میدونید که ما اینو نمیدونیم.
ژان: اما تو میدونی ...
غریبه: من یه دخترِ جوونِ غریبم که از حوالی آراس اومدم.
(ژان بهسمتِ دومینیک برمیگردد و در سکوت به او نگاه میکند.)
(دومینیک به ژان نزدیک میشود. نمایشنامه را از ژان میگیرد.)
دومینیک: (ناگهان.) ژان ... من نمیخوام برنجونمت ... این اتفاقی که برای تو افتاده خیلی عادیه ... معمولاً وقتی خواب کسی رو میبینیم که تو گذشته میشناختیمش و از دستش دادیم، این حس به آدم دست میده ... تو خواب دیدی که روی یه نیمکت کنارش نشستی ... و حس میکنی که اون دیگه حرفی نداره که با تو بزنه و دیگه تو رو نمیشناسه ...
(نور کاهش مییابد و صحنه در تاریکی فرومیرود، سپس دوباره نوری مهآلود فضا را روشن میکند. ژان تنها روی یک نیمکت نشسته است.)
ژان: رؤیاهای من، طوری که اون تعریف میکنه اتفاق نمیافتن ... هردوی ما تو محلهای مختلفِ پاریس قدم میزنیم ... چیزی نمیگیم، اما من میدونم که اون منو شناخته ... مطمئنم ... از کنار دریاچههای پارک بولونی۶۵ میگذریم، حتی برای رسیدن به رستوران شَله دِزیل۶۶ سوار قایق میشیم ... یک کلمه حرف نمیزنیم و، خب تو رؤیای من، این مسئله بهنظرم طبیعیه ... وقتی از خواب بیدار میشم، افسوس میخورم که سکوت کردیم ... باید دفعهٔ دیگه ازش یهسری سؤال بپرسم، اونم مجبور میشه که جواب منو بده ... پس، تو رؤیای بعدی تلاشم رو میکنم ... اما، بیشترِ اوقات، ما همدیگرو تو فضاهای شلوغ ملاقات میکنیم و صدامون تو هیاهو گم میشه ... معمولاً، تو زمستون، در امتداد غرفههای چوبی بلوار کِلیشی۶۷ همدیگرو میبینیم ... یا تو سالنِ انتظارِ ایستگاه قطار سَن-لازار۶۸ ... یه شبی هم، برای اولین بار، کنار آب، تو محوطهٔ پارک تویلری۶۹، قدم میزدیم ... از بچگی نرفته بودم اونجا ... اونجا هم نمیتونستیم حرف بزنیم ... اونقدر که روی سکو رفتوآمد بود، فکر میکردی کنار اتوبان وایستادی ... من حرکت لبهاشو میدیدم، اما نمیشنیدم چی داشت بهم میگفت ..»
حجم
۵۳٫۴ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۳
تعداد صفحهها
۸۰ صفحه
حجم
۵۳٫۴ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۳
تعداد صفحهها
۸۰ صفحه