کتاب تاریخ اساطیری ایران
معرفی کتاب تاریخ اساطیری ایران
کتاب تاریخ اساطیری ایران نوشتهٔ عسکر بهرامی است. گروه انتشاراتی ققنوس این کتاب در حوزهٔ تاریخ باستان و اسطورهشناسی را منتشر کرده است.
درباره کتاب تاریخ اساطیری ایران
عسکر بهرامی در کتاب تاریخ اساطیری ایران بیان کرده است که اسطوره نوعی روایت از تاریخ است که به جای اتکا بر شواهد عینی و ملموس تاریخی و باستانشناختی، بر پایه باورها شکل گرفته است. گروهی هم بر این باورند که شماری از آنها شخصیتهایی اسطورهای بودهاند که بعدها زمینیتر شدهاند و به عنوان پادشاهان یا قهرمانان افسانهای، سیما و اعمالشان به روایتهای مردمی راه یافتهاند. تاریخ روایی هر چند مبتنی بر منابع نوشتاری و شواهد باستانشناختی نیست و در اصل صورت شفاهی داشته است، با این همه در دورهای از تاریخ و بنا به نیازهای زمانه، در منابع نوشتاری ثبت و ضبط شده و بدینسان از گزند فراموشی و تغییرات و تحولات بعدی مصون مانده و به امروز رسیده است. از اینرو میتوان گفت روند تغییر و تحول این روایتهای شفاهی و تکامل آنها، تا زمان نگارششان ادامه داشته و بدیهی است که آنچه به ثبت رسیده، صورت موجود آنها در زمان نگارش بوده است و از آن پس تغییرات چندانی در آنها رخ نداده است.
ایرانیان عصر باستان هم مانند بسیاری از اقوام دیگر، سرزمین خود را مرکز جهان میدانستند و آغاز زندگی و تشکیل حکومت و پادشاهی را از زادبوم خود میپنداشتند. در نظر ایرانیان باستان، زمین از هفت کشور تشکیل میشد که یکی در میانه ششتای دیگر قرار داشت و همگی به سان جزیره یا قارهای بزرگ محصور در میان آبهایی بیکران بودند که همانا اقیانوسی اساطیری بود. بر اساس این باور، سرزمین میانی، که بعدها به نام ساکنانش ایران خوانده شد، در آغاز خُنیرَث (یا خنیرس) نام داشت و در این سرزمین بود که همه گونههای گیاهی و جانوری و انسانی پدید آمدند و بعدها به سرزمینهای دیگر راه یافتند. برای آگاهی اساطیر در تاریخ ایران، کتاب حاضر را بخوانید.
خواندن کتاب تاریخ اساطیری ایران را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به دوستداران مطالعه در باب اساطیر در تاریخ ایران پیشنهاد میکنیم.
بخشی از کتاب تاریخ اساطیری ایران
«بدانید که فتنه افراسیاب سر برداشته است، سرسختتر از آنچه پیشتر بود. شاه کیقباد نیازمند پشتیبانی من است، چنان که رسم چنین بود، اما من شکسته سال و ماهم و پیری دست بر من گذارده است. این رستم، فرزند من، بر قله جوانی و تازهرویی است. امید است که جای من را بگیرد و عهدهدار وظایف من گردد، بل بر من، در آثار پسندیده و پاکیزگیدرون، پیشی جوید. اما او به سبب قامت بلند و ستبری اندام و زورمندی بسیار، چنان است که هیچ اسبی تاب سنگینی پیکرش ندارد و چگونه میتوانم او را پیاده تا پیشگاه شاه و از آنجا به میدان جنگ افراسیاب در همراهی شما بفرستم؟ کار درست آن است که ما و شما دستور دهیم که تمام ستورانی که در زابلستان و کابل و کشمیر و ایرانشهر داریم، به حضور بیاورند تا بر او عرضه کنیم. باشد که خداوند کارساز، اسبی به وجود آورده باشد که بتواند بار رستم را بکشد.
از هر سوی اسبان بسیار میآورند، اما رستم دست بر پشت هر کدام که مینهد اسب از پای درمیآید، چه رسد به آنکه بخواهد سنگینی تن او را هم بکشد. سرانجام رستم روزی خود کرهاسبی سرخ و سیاه را مییابد و آن کره که رخش نام دارد، تاب فشار دست رستم را میآورد و بدینسان رستم او را برمیگزیند و میسپارد تا تیمارش کنند و چند ماه بعد به هیبت اسبی زیبا و درشتاندام درمیآید؛ اسبی که تا پایان عمر رستم همراه اوست و در سفرها و جنگها یار و همراه رستم است و بارها نیز او را از مرگ میرهاند.
نخستین مأموریت رستم، همچنان که اشاره شد، آوردن کیقباد است. او به کوه البرز میرود تا کیقباد را که از تبار پادشاهان است و بزرگان ایران او را به پادشاهی پذیرفتهاند، با خود بیاورد و این مأموریت در موقعیت دشواری انجام میشود، زیرا پیش از آن افراسیاب تورانی، به ایران تاخته و کشتهشدن واپسین پادشاه پیشدادی نیز بر آشفتگی اوضاع ایران افزوده است.»
حجم
۴٫۲ مگابایت
سال انتشار
۱۳۸۸
تعداد صفحهها
۱۲۰ صفحه
حجم
۴٫۲ مگابایت
سال انتشار
۱۳۸۸
تعداد صفحهها
۱۲۰ صفحه