کتاب گاهی الاغ ها کتاب می خوانند
معرفی کتاب گاهی الاغ ها کتاب می خوانند
کتاب گاهی الاغ ها کتاب می خوانند نوشتهٔ مجید ادیب زاده است. انتشارات الفبای فرهنگ این کتاب را منتشر کرده است.
درباره کتاب گاهی الاغ ها کتاب می خوانند
کتاب گاهی الاغ ها کتاب می خوانند دربارهٔ سرگذشت یک بچه الاغ است که در مزرعه زندگی میکند و در طویلهٔ مزرعه با کتاب آشنا میشود، آن هم در حالی که دخترک مزرعهدار هر روز به آنجا میرفته تا روی کاه و یونجهها لم بدهد و کتاب بخواند. این کتاب روایتی استعاری از دنیای واقعی ماست و هدفش یادآوری این واقعیت است که کرهٔ زمین با این دستفرمان بشر، در آینده دیگر جایی برای زندگی جانداران نخواهد بود! این کتاب از شش فصل تشکیل شده است.
- بچه الاغ و دخترک؛
- سفر با سیرک؛
- سرگردانی در شهر؛
- آرزوی زندگی در جنگل؛
- نجات جنگل؛
- بازگشت به خانه؛
درباره نویسنده
مجید ادیبزاده داستاننویس و پژوهشگر ایرانی است. او دانشآموخته علم سیاست است و تاکنون کتابهای متعددی در زمینههای نظری، سیاسی، تاریخی و داستانی نوشته است. ادیبزاده کار نوشتن را در دهه ۱۳۸۰ با کتاب «امپراتوری اسطورهها و تصویر غرب: روانکاوی گفتمان ادبی ایران ۱۳۳۲-۱۳۵۶» آغاز کرد. ادیبزاده به کارهای فکری و پژوهشی خود ادامه داد و به ترتیب کتابهای «دموکراسی معرفتی: درباره دموکرتیک شدن دانش»، «مدرنیته زایا و تفکر عقیم: چالش تاریخی دولت مدرن و باروری علوم انسانی در ایران» و «خیزشهای عقلانی شدن در طلوع ایران مدرن» را نوشت. از دیگر آثار پژوهشی او کتاب «تبارشناسی تفکر علمی در ایران» است. او دورهای کوتاه و گذرا، برای روزنامهها بررسی کتاب و مقالههای ژورنالیستی نوشت، اما آن را ادامه نداد. بعد از آن به ادبیات داستانی روی آورد که انتشار این آثار تا ابتدای دهه ۱۴۰۰ به درازا کشید. از کتابهای داستانی او میتوان به این آثار اشاره کرد: «سگی به نام انیشتین»، «بازگشت انیشتین: ادامهی سگی به نام انیشتین»، «انیشتین در جهان موازی: جلد سوم از داستان انیشتین»، «مرگ زوزهکشان میآید: جلد اول، داستان یک قهرمان!»، «مرگ زوزهکشان میآید: جلد دوم، داستان یک تبهکار!»، «کسی از آینده خبر ندارد»، «عکاسی از جنایتی عادی»، «وقتی زنم را حلقآویز دیدم (جلد اول)»، «پیرمردی که به گذشته رفت»، «گاهی الاغها کتاب میخوانند» و «خودکشی محرمانه».
ادیبزاده در داستانهایش نیز همچون آثار پژوهشی خود، دنبال ارائهی دیدگاهی نظری است. او به صرف سرگرم کردن خواننده به سراغ ادبیات داستانی نرفته است، بلکه میخواهد تا در قالب داستان، به مسائل و مشکلات دنیای انسانی بپردازد. سیاست، جنگ، مرگ، ایدئولوژی، تبعیض و نابرابری، جرم و جنایت، تبهکاریهای سازمانیافته، سواستفاده از قدرت، فساد قدرتمندان، قهرمانپردازیهای دروغین، شخصیتهای کاریزماتیک، شرایط حیوانات در جهان انسانی، زندگی زناشویی، رویای بازگشت به گذشته، مسئلهٔ هوش مصنوعی، محیط زیست، جهان آینده، بمب اتمی و جنگهای هستهای، و جنگافزارهای هوشمند، از جمله مسائلی است که در داستانهای ادیبزاده مورد توجه قرار گرفته است. او از بومیگرایی در داستانپردازی پرهیز دارد و برای روایت داستانهایش، از جوامعی خیالی یا بینام و نشان بهره میبرد تا داستانش علاوه بر اینکه رنگی جهانی به خود بگیرد، دربارهی نوع بشر باشد و به دغدغهها و چالشهای زندگی انسانی به شکل عمومی بپردازد. با این وجود، هرگز نمیتوان ادعا کرد که آثار داستانی او از زمانه و اجتماعش بیتاثیر بوده و به دغدغهها و چالشهای زندگی در جامعهی ایران نمیپردازد، اما او ترجیح داده تا فضای داستانهایش فرامکانی باشد.
خواندن کتاب گاهی الاغ ها کتاب می خوانند را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به دوستداران داستان ایرانی پیشنهاد میکنیم.
بخشی از کتاب گاهی الاغ ها کتاب می خوانند
«همان اولین تجربهی دونفره کتاب خواندن دخترک با بچه الاغ، آنقدر برای دختر مزرعهدار دوستداشتنی و دلپذیر بود که حس کرد، دیگر تنهایی کتاب خواندن به اندازهی اینکه با الاغ دونفری روی کاه و یونجهها لم بدهند و او با صدای بلند کتاب را بخواند و بچه الاغ هم گوش دهد، لذتبخش نیست. این باعث شد که از فردای آن روز، هر وقت که دختر مزرعهدار برای کتاب خواندن وارد طویله میشد، اول از همه به قسمت مخصوص الاغها میرفت و بچه الاغ کوچک را روی دست میگرفت و میبرد در قسمت انبار و کنار خودش مینشاند و سفت بغلش میکرد تا دونفری به کتاب خواندن بپردازند. دخترک کتابهای زیادی داشت که همهی آنها را در تنهایی خوانده بود و وقتی که دید دونفری خواندن چه لذتی دارد، تصمیم گرفت که از دوباره تکتک کتابهای کتابخانهی کوچکی را که در خانه داشت، به نوبت انتخاب کند و برای بچه الاغ بلندبلند بخواند. مدتی به این شکل گذشت و بچه الاغ که دیگر با کتابها آشنا شده بود، قشنگ میدانست که کتاب چیست و چرا دخترک اوقات بیکاری و تنهایی خودش را صرف کتاب خواندن میکند. او حتی فهمیده بود که کتاب خواندن، فقط یک سرگرمی و وقتگذرانی نیست و داخل آن چیزهای زیادی نوشته شده است که میتواند باعث آگاهی و دانایی آدمها شود و حتی خودش هم که حیوان است و سواد کتاب خواندن ندارد، در این مدت با گوش دادن به نوشتههای داخل کتابها، چیزهای زیادی یاد گرفته بود و تازه داشت سردرمیآورد که چرا آدمها، کارهای زیادی بلدند و چیزهای زیادی میدانند و مطمئن شده بود، حتماً دلیلش کتاب خواندن است.
او با شنیدن داستانهایی که دخترک برایش میخواند، چیزهای زیادی درباره آدمها فهمیده بود و وقتی خودش را با مامان و بابا و خواهرها و برادرهایش مقایسه میکرد، میدید که دیگر الاغها، تنها چیزی که میدانند فرق کاه و یونجه تازه با دیگر علفهاست و هیچ علاقهای به دانستن این همه چیز درباره آدمها، دنیا و طرز زندگی ندارند و میخواهند سرشان توی آخور باشد و هر وقت که مزرعهدار به آنها دستور داد، کارشان را بکنند و بعد دوباره به طویله برگردند تا به کاه و یونجه خوردن و استراحت بپردازند. هیچوقت نشده بود بین یکی از اعضای خانوادهاش، حس کنجکاوی ببیند و خودش هم که تنها الاغ کنجکاو طویله بود، به خاطر همین کنجکاوی بیش از حد، بین الاغها انگشتنما شده بود و همیشه پدر و مادر و خواهرها و برادرهایش به او سرکوفت میزدند و او را میترساندند و میخواستند تا مانع از ادامهی دوستی بین او و دختر مزرعهدار شوند و بهش یاد میدادند که هر وقت دخترک او را در آغوش گرفت و شروع به کتاب خواندن کرد، آنقدر دست و پا بزند و لگدش را حوالهی دخترک بکند که او از بردن بچه الاغ به قسمت انبار منصرف شود و این کتاب خواندنهای دونفره به پایان برسد. از طرفی چون بچه الاغ خیلی باهوش بود، خوب فهمیده بود که این رفتار خانوادهاش بیدلیل نیست و او یک حیوان است و هر چقدر هم که با دخترک، کتابهای تازه و بیشتری بخواند و چیزهای بیشتری یاد بگیرد و داناتر از گذشته بشود، باز هم دارد در دنیای انسانها زندگی میکند و جای او، فقط در قسمتی از طویله است و هیچ انسانی پیدا نخواهد شد که حتی به یک الاغ دانای همهچیز دان، جای دیگری بدهد و با او هم، همانطور رفتار کند که با آدمهای دانا و کتابخوان رفتار میشود. او بارها در این مدت، رفتار مرد مزرعهدار را با خودش دیده بود و همانطور که پدر و مادرش میخواستند تا مانع از ادامه دوستی او و دختر مزرعهدار شوند، صاحب مزرعه هم، چند باری که به طویله آمده و دیده بود که دخترش، او را در بغل گرفته و برایش بلندبلند کتاب میخواند، به دخترش تشر زده بود و دعوایش کرده و گفته بود، حیوان برای بارکشی و کار سخت است و نباید او را ناز کرد و اجازه داد که تنبل شود. حتی چندبار که مرد مزرعهدار تنها به طویله آمده بود، رفتاری خشنتر از حالت همیشگی با او داشت و او که با شنیدن داستانها، دیگر شناخت بهتری از آدمها پیدا کرده بود، قشنگ میفهمید که رفتار مرد، به خاطر دوستی او با دخترش و علاقهاش به شنیدن کتاب خواندنهای دخترک است.»
حجم
۴۲۴٫۴ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۳
تعداد صفحهها
۹۲ صفحه
حجم
۴۲۴٫۴ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۳
تعداد صفحهها
۹۲ صفحه