دانلود و خرید کتاب سگی به نام انیشتین مجید ادیب زاده
تصویر جلد کتاب سگی به نام انیشتین

کتاب سگی به نام انیشتین

معرفی کتاب سگی به نام انیشتین

کتاب سگی به نام انیشتین؛ داستان انیشتین (جلد اول) نوشتهٔ مجید ادیب زاده است. انتشارات الفبای فرهنگ این کتاب را منتشر کرده است.

درباره کتاب سگی به نام انیشتین؛ داستان انیشتین (جلد اول)

کتاب سگی به نام انیشتین؛ داستان انیشتین (جلد اول) داستانی تخیلی دربارهٔ زنده شدن آلبرت انیشتین، دانشمند و نابغه آلمانی است که وقتی چشم باز می‌کند، خودش را در بدن سگی بزرگ می‌بیند. انیشتین که حالا در جسم این سگ گیر افتاده، متوجه می‌شود که بعد از مرگش پزشک بیمارستان پرینستون مغز او را از سرش خارج کرده است و بعد از سال‌ها به دست یک جراح جوان افتاده و او مغز انیشتین را به سر سگ محبوبش پیوند زده است.

خواندن کتاب سگی به نام انیشتین؛ داستان انیشتین (جلد اول) را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

این کتاب را به دوستداران داستان ایرانی پیشنهاد می‌کنیم.

بخشی از کتاب سگی به نام انیشتین؛ داستان انیشتین (جلد اول)

«خیلی هم خوشحال بودم که بالاخره توانستم پزشک معالجم را راضی کنم که مغزم را در جای امنی پنهان کند تا روزی که انسان‌ها بتوانند آدم آهنی بسازند! ولی دست روی دلم نگذارید که این پزشک چی‌چی نشده، به قول خودش عمل نکرد. من که آنجا نبودم و مغزمم قادر به دیدن و شنیدن نبود، فقط می‌دانم هر اتفاقی که افتاده، یک آن چشمانم را باز کردم و خیلی خوشحال از اینکه بالاخره دوباره زنده شده‌ام و می‌توانم دنیا را ببینم و بوها را بشنوم و همه چیز را حس کنم و حتی برای لحظه‌ای، برای بشریت هم چقدر خوشحال شدم که آخر توانستند آدم آهنی بسازند. خلاصه که چشمتان روز بد نبیند، چون هنوز لحظات زیادی از چشم باز کردنم و ذوق اینکه درون یک آدم آهنی هستم که مثل انسان‌های واقعی بوها را حس می‌کند و چشمانش می‌ببیند، نگذشته بود و همین که آمدم تا ذوق و شوقم را بیان کنم، صدای واق واق شنیدم. بله واق واق! فکر کنید؟! آلبرت انیشتین‌تان که نماد نبوغ بشریت بود، مثل سگ به واق واق کردن افتاده بود. نه اینکه واق واق کردن بد باشد ها، نه، اتفاقاً من در دوران زنده بودن عاشق اینجور کارها بودم و تا دلتان بخواهد زبانم را درمی‌آوردم و از خودم مثل حیوانات کارهای نمایشی خنده‌دار برای حضار و دوربین‌های عکاسی‌شان می‌کردم. ولی خب متوجه هستید که؟! آدم آهنی که واق واق نمی‌کند. خلاصه که من اولش به تصور اینکه شاید تنظیمات آدم آهنی عیب و ایرادی پیدا کرده باشد، به خودم تسلی دادم که نگران نباش آلبرت، تو بالاخره به آرزویت رسیدی و با این همه نبوغی که داری، اگر هم کارخانه سازنده فکری برای صدا و حرف زدنت نکرد، خودت دم و دستگاه صدایت را درست می‌کنی و دوباره می‌توانی برای مردم با صدای دلنشینت سخنرانی کنی. در همین لحظه بود که چشمم به شیشه پنجره اتاقی که داخلش بودم افتاد و به جای آدم آهنی، تصویر سگی را دیدم که داشت به من نگاه می‌کرد.

برای اولین‌بار که فهمیدم درون بدن یک سگ گیر افتاده‌ام، احساس شوک بهم دست داد. من خودم با اینکه دانشمند بودم و می‌دانستم علم در آینده قادر به هر کاری است، ولی هیچ‌وقت انتظار این را نداشتم که بخواهد مغز من را درون سر یک سگ جابدهد. هنوز یک نگاه درست و حسابی به قیافه سگی خودم نکرده بودم که یکدفعه مردی آمد داخل اتاق و همینطوری زل زد به من و من هم که نمی‌دانم چند سال گذشته بود از آخرین باری که یک آدم دیده بودم، برگشتم زل زدم بهش. مرد گفت: «آلبرت!» خواستم به روال وقت‌هایی که با اسم کوچک صدام می‌کردن، بهش بگویم «جان آلبرت!»، ولی تنها چیزی که توانستم در جواب آلبرت آلبرت کردنش از دهنم خارج کنم چندتا «واق واق!» «واق واق!» بود. خلاصه که انگار مرد از من ناامید شده باشد گفت: «من می‌دونم که تو می‌تونی حرفای منو بفهمی آلبرت!» «درسته که هنوز روت تحقیقاتمو انجام ندادم! ولی شکی ندارم پیوند مغزی که روت انجام دادم جواب داده و تو به اندازه مغزی که از آلبرت انیشتین توی سرت داری، می‌تونی به همون اندازه مثل اون بفهمی و فکر کنی!» مرد شروع کرد همینطوری برای من حرف زدن و من هم گاهی چندتا واق واق تحویلش دادم. آخرش بهم گفت: «من مجبورم تو رو به همراه گروهی از سگا مخفیانه با کشتی به خارج از آمریکا بفرستم! یکی از دستیارام یواشکی گزارش جراحی پیوند مغزی که ما روی مغز تو انجام دادیمو به دولت داده و اونا هم دارن همه‌جا رو دنبال تو می‌گردن تا پیدات کنن و نابودت کنن! اگه حواست نباشه و کسی بفهمه تو مغز آلبرت انیشتینو توی سرت داری، سروکله دولت پیدا می‌شه و می‌برن سربه نیستت می‌کنن!»


نظری برای کتاب ثبت نشده است
بریده‌ای برای کتاب ثبت نشده است

حجم

۴۶۸٫۹ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۱

تعداد صفحه‌ها

۱۱۴ صفحه

حجم

۴۶۸٫۹ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۱

تعداد صفحه‌ها

۱۱۴ صفحه

قیمت:
۲۵,۰۰۰
تومان