کتاب سرگذشت انسان
معرفی کتاب سرگذشت انسان
کتاب سرگذشت انسان نوشتهٔ ادد گلر و ترجمهٔ علیرضا شفیعی نسب است. انتشارات ترجمان علوم انسانی این کتاب را منتشر کرده است.
درباره کتاب سرگذشت انسان
کتاب سرگذشت انسان روایتی بینارشتهای و علمی از تکامل جوامع از زمان ظهور هوموساپینسها است یا به عبارتی دیگر مؤلف در بخش اول کتاب، تاریخ پرماجرای رشد و توسعۀ بشر را از ظهور هوموساپینسها تاکنون روایت میکند و از این طریق نظریۀ رشد خود را به نحوی ساده و روشن توضیح میدهد؛ سپس در بخش دوم کتاب، به نقاط عطف تاریخ توسعۀ بشر بازمیگردد و ریشههای بروز نابرابری شدید در دنیای امروز را تبیین میکند.
خواندن کتاب سرگذشت انسان را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به دوستداران جامعهشناسی پیشنهاد میکنیم.
درباره نویسنده
ادِد گَلور استاد اقتصاد در دانشگاه براون است که نظریهٔ یکپارچهٔ رشد را ارائه داده است، نظریهای که هدف آن کشف علل بنیادینِ توسعه، شکوفایی و نابرابری در سراسر تاریخ بشر است. او حاصل یک عمر پژوهش خود در این عرصه را در بعضی از معتبرترین دورههای سراسر دنیا با مخاطبان به اشتراک گذاشته و اکنون این کشفیات را در کتاب سرگذشت انسان مطرح کرده است، کتابی که تاکنون به حدود سی زبان زندهٔ دنیا ترجمه و منتشر شده است.
بخشی از کتاب سرگذشت انسان
«مغز انسان خارقالعاده است: بزرگ، متراکم و پیچیدهتر از مغز هر موجود دیگر. مغز ما طی شش میلیون سالِ گذشته سهبرابر شده و بیشترِ این تحول بین ۲۰۰ تا ۸۰۰ هزار سال پیش رخ داده که عمدتاً قبل از پیدایش هوموساپینسهاست.
چرا قابلیتهای مغز انسان چنین گسترش چشمگیری طی تاریخ گونهٔ بشر داشته است؟ در نگاه اول، پاسخ شاید بدیهی به نظر بیاید: داشتنِ مغز پیشرفته مشخصاً ما را قادر ساخته به سطحی از امنیت و شکوفایی برسیم که هیچ موجود دیگری روی زمین به آن دست نیافته است، اما واقعیت خیلی پیچیدهتر از اینهاست. اگر اینقدر مطمئنیم که مغزی همچون مغز انسان برای بقا مفید است، پس چرا گونههای دیگر، طی میلیاردها سال تکامل، به چنین مغزی دست پیدا نکردهاند؟
لحظهای این تمایز را در نظر بگیرید. بهعنوان نمونه، چشمها در چند سیرِ تکاملیِ مجزا و مستقلازهم توسعه یافتهاند: در مهرهداران (دوزیستان، پرندگان، ماهیها، پستانداران و خزندگان)، سرپایان (از جمله دهپا، هشتپا و ماهی مرکب) و در شکلی سادهتر -به نام چالهٔ رنگدانه- در بیمهرگانی همچون زنبورها، عنکبوتها، عروس دریایی و ستارهٔ دریایی. جدِ دور تمام این گونهها، که بیش از ۵۰۰ میلیون سال پیش میزیست، ظاهراً فقط گیرندههای نوری سادهای داشته و میتوانسته نور را از تاریکی تشخیص دهد. بااینحال، ازآنجاکه بیناییِ دقیق مزیتِ ویژهای در زمینهٔ بقا در محیطهای مختلف بوده است، چشمهای پیچیده در این گروههای مختلف بهصورت مستقل تکامل یافتهاند، آنچنانکه هرکدام سازگاری منحصربهفردی با زیستگاه گونهٔ خود داشتهاند.
این پدیده، که طی آن ویژگیهای مشابه از یک ویژگی موجود در جَدی مشترک شکل نمیگیرد، بلکه بهصورت مستقل در گونههای مختلف تکامل مییابد، تکامل همگرا نام دارد. نمونهها متعدد است، مثلاً تکامل بالآ در میان حشرات، پرندگان و خفاشها و شکل مشابه جسم که در ماهیها (همچون کوسهها) و پستاندارهای دریایی (دلفینها) بهتناسب حیات زیر آب تکامل یافته است. شکی نیست که گونههای مختلف از راههای مستقل به ویژگیهای سودمند مشابهی رسیدهاند، اما هیچکدام مغزی ندارند که بتواند شاهکارهای ادبی و فلسفی و هنری بیافریند یا گاوآهن و چرخ و قطبنما و ماشین چاپ و موتور بخار و تلگراف و هواپیما و اینترنت اختراع کند. این مغز فقط در یک گونه تکامل یافته است: انسان. چرا این مغز قدرتمند، با وجود مزیتهای آشکارش، اینقدر در طبیعت نادر است؟
راهحل این معما را تا حدی باید در دو ایرادِ مهم مغز جست. اول، مغز ما انرژی فوقالعاده زیادی مصرف میکند. خودِ مغز فقط ۲ درصد از وزن بدن را تشکیل میدهد اما ۲۰ درصد از انرژی آن را میگیرد. دوم، اندازهٔ بزرگ آن باعث میشود سرِ نوزاد بهسختی از دهانهٔ رحم بگذرد. درنتیجه، مغز انسان متراکمتر یا «تاخورده» تر از مغز گونههای دیگر است و نوزاد انسان با مغز «نیمپز» به دنیا میآید که، برای رسیدن به بلوغ، به سالها تعدیل و تنظیم نیاز دارد. همین است که نوزاد انسان اینقدر ناتوان است: نوزاد بسیاری از گونههای دیگر کمی بعد از تولد میتواند راه برود و خیلی زود مهارت تهیهٔ غذا را به دست میآورَد، اما نوزادان گونهٔ انسانها چند سال طول میکشد تا بتوانند درست راه بروند و سالها بعد از آن زمان نیاز است تا به خودکفایی مادی برسند.»
حجم
۸۴۷٫۳ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۱
تعداد صفحهها
۳۰۰ صفحه
حجم
۸۴۷٫۳ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۱
تعداد صفحهها
۳۰۰ صفحه