کتاب رئالیست ها
معرفی کتاب رئالیست ها
کتاب رئالیست ها نوشتهٔ سی. پی. اسنو و ترجمهٔ اکرم رضایی بایندر است. نشر نو این کتاب در باب نویسندگان رئالیست را روانهٔ بازار کرده است.
درباره کتاب رئالیست ها
کتاب رئالیست ها (هشت چهره) در دستۀ آثار زندگینامهای قرار گرفته است. این کتاب دربارۀ هشت نویسندۀ بزرگ مکتب رئالیسم است. نویسنده، سی. پی. اسنو در مقام تاریخنگار و زندگینامهنویسی دقیق به وقایعی که در جامعه و زندگی خصوصی این نویسندگان رخ داده، پرداخته است. او برای نگارش این کتاب بهسراغ استاندال، بالزاک، دیکنز، داستایفسکی، تالستوی، گالدوس، هنری جیمز و مارسل پروست رفته است؛ همگی از نامداران مکتب رئالیسم در ادبیات. اسنو در «رئالیستها: هشت چهره» به بررسی ابعاد مختلف زندگی، شخصیت و دیدگاههای این هشت نویسنده پرداخته است. نویسنده در پی آن است تا خواننده شناخت عمیقتری از این نویسندگان به دست آورد. او در این کتاب به خواننده یادآوری کرده است که این نویسندگان با وجود مشکلاتی که در زندگی خود داشتهاند، با چشمانی تیزبین و ذهنی تحلیلگر شرایط تاریخی و اجتماعی دوران را با تمام جزئیاتش بازآفرینی کرده و شخصیتهایی باورپذیر خلق کردهاند. شاید از میان همۀ نویسندگانی که در این کتاب به آنها پرداخته شده، نام گالدوس از دیگران در ایران کمتر شناخته شده است. بنیتو گالدوس علاوهبر رمانهایی که نوشته، بهعنوان نمایشنامهنویس هم معروف است و نوشتن ۹۰ نمایشنامه، او را در زمرهٔ نمایشنامهنویسان مکتب رئالیسم قرار میدهد. این ناداستان را بخوانید.
در یک تقسیمبندی میتوان ادبیات را به دو گونهٔ داستانی و غیرداستانی تقسیم کرد. ناداستان (nonfiction) معمولاً به مجموعه نوشتههایی که باید جزو ادبیات غیرداستانی قرار بگیرند، اطلاق میشود. در این گونه، نویسنده با نیت خیر، برای توسعهٔ حقیقت، تشریح وقایع، معرفی اشخاص، یا ارائهٔ اطلاعات و به دلایلی دیگر شروع به نوشتن میکند. در مقابل، در نوشتههای غیرواقعیتمحور (داستان)، خالق اثر صریحاً یا تلویحاً از واقعیت سر باز میزند و این گونه بهعنوان ادبیات داستانی (غیرواقعیتمحور) طبقهبندی میشود. هدف ادبیات غیرداستانی تعلیم عامهٔ مردم است (البته نه بهمعنای آموزش کلاسیک و کاملاً علمی و تخصصی که عاری از ملاحظات زیباشناختی است)؛ همچنین تغییر و اصلاح نگرش، رشد افکار، ترغیب، یا بیان تجارب و واقعیات از طریق مکاشفهٔ «مبتنی بر واقعیت» از هدفهای دیگر ناداستاننویسی هستند. ژانر ادبیات غیرداستانی به مضمونهای بیشماری میپردازد و فرمهای گوناگونی دارد. انواع ادبی غیرداستانی میتوانند شامل اینها باشند: جستارها، زندگینامهها، کتابهای تاریخی، کتابهای علمی - آموزشی، گزارشهای ویژه، یادداشتها، گفتوگوها، یادداشتهای روزانه، سفرنامهها، نامهها، سندها، خاطرهها، نقدهای ادبی.
خواندن کتاب رئالیست ها را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به دوستداران مطالعهٔ زندگینامهٔ نویسندگان رئالیست پیشنهاد میکنیم.
بخشی از کتاب رئالیست ها
«ادامهٔ کتاب توصیفی درخشان و در عینحال تلخ از ازدواج اسفناک اوست. همسر ایزابل از او متنفر میشود. ایزابل هم، که دیگر مثل قبل علاقهای به پروراندن استعدادهای او ندارد، از او بیزار میشود. شوهر ایزابل مصمم است او را دچار فروپاشی روانی بکند، اما ایزابل قویتر از این حرفهااست. در یکی از فصلهای کتاب، که بهنظر خود هنری جیمز بهترین قسمت آن است، ایزابل شبهنگام، دیروقت، در اتاق پذیراییِ درندشت کاخ رومن، که برای شوهرش خریده است، نشسته و به تصمیماتش و عواقب آنها فکر میکند. به این فکر میکند که همسرش آن موقع گرچه تنها و بیپول بود، نجیبزاده بود و او مجذوب همین نجیبزادگی شده بود و تصور کرده بود فرصت بزرگی برایش پیش آمده... اما درمورد پول، حالا که فکرش را میکرد، محال بود دوباره چنان تصمیمی بگیرد... این پول در اصل باری بر دوش او بود و دلش میخواست این بار را روی دوش یک نفر دیگر بگذارد، کسی که ظرفیت بیشتری برای پذیرش آن دارد. وجدان او جز با انتقال این دارایی به مردی با سلایقی والا آرام نمیگرفت. تمام آن روزها مقابل چشمانش زنده میشود؛ روزهایی که با ترسی باورنکردنی از این سر خانه به آن سر میرفت. او از آن زمان تا کنون در این چهاردیواری زندگی کرده بود و این دیوارها قرار بود تا آخر عمر او را در اسارت خود نگه دارند؛ خانهٔ تاریک، خانهٔ ساکت، خانهٔ خفقانآور... رنج او رنجی فیزیکی نبود، که اگر بود مرهمی برایش وجود داشت. زندان او هم زندانی با قفل و زنجیرنبود. شوهرش مرد مبادی آدابی بود، اما بیش از اندازه به خودش مغرور بود و این وحشتناکبود. در پس آن چهرهٔ بافرهنگ، هوش بسیار بالا، شخصیت لطیف، خوشقلبی، معرفت و دنیادیدگیاش، چهرهٔ خودخواه او همچون ماری در میان بوتهها پنهان شدهبود.صحنهٔ غمانگیزی است، چرا که ایزابل گرچه دختری خودرأی بود و آرزوهای بزرگی در سر داشت و بهنوعی خودخواه هم بود، در اصل روح بزرگی داشت، روحی که زندگی در آن جاریبود. این فصل (بخشی که ذکر شد فقط تکهٔ کوتاهی از آن است) زن جوانی را نشان میدهد که ذاتاً درک فوقالعاده کمی از مردان دارد و حتی ماجراهایی که از سر میگذراند هم چیز زیادی به او نمیآموزد. درحقیقت نمیتوان با هنری همعقیده بود و این فصل را بهترین فصل رمان دانست. تفکرات درونی شخصیتها بهخوبی بازگو نشدهاند و نثر آن نسبت به دیگر بخشها سنگینتراست. این فصل درحقیقت این حس را به ما القا میکند که هنری همذاتپنداری شدیدی با شخصیت اصلی رمانش میکند و همچنین حس عدم رضایتی را که در وجودش بود و هنوز نمود بیرونی پیدا نکرده بود، به تصویر میکشد.»
حجم
۵۱۵٫۱ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۲
تعداد صفحهها
۴۰۰ صفحه
حجم
۵۱۵٫۱ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۲
تعداد صفحهها
۴۰۰ صفحه