دانلود و خرید کتاب چهار سرباز هیوبرت مینگرلی ترجمه بهمن فرهادی
تصویر جلد کتاب چهار سرباز

کتاب چهار سرباز

معرفی کتاب چهار سرباز

کتاب چهار سرباز نوشتهٔ هیوبرت مینگرلی و ترجمهٔ بهمن فرهادی است. نشر نیماژ این رمان معاصر فرانسوی را منتشر کرده است؛ از مجموعه «کتاب‌های جیبی مینیماژ».

درباره کتاب چهار سرباز

کتاب چهار سرباز (four soldiers) دربردارندهٔ یک رمان معاصر و فرانسوی است که گفته شده پا جای پای آثار سترگی همچون «سواره‌نظام سرخ» از «آبراک بابل»، «وداع با اسلحه» اثر «ارنست همینگوی» و «نشان سرخ دلیری» به قلم «استیون کرین» گذاشته و داستانی جهان‌شمول را روایت کرده است که در تمام دوران‌ها مصداق دارد؛ داستانی لطیف از دوستی‌های مردانی جوان و اندکْ لحظاتی شاد و سرخوشانه که نور می‌تاباند بر اهریمن تاریک جنگ. نویسندهٔ این کتاب، هوبرت مینگرلی موفق شد در سال ۲۰۰۳ میلادی جایزهٔ «مدیجی» (Medici) را به‌خاطر این رمان دریافت کند. داستان چیست؟ در سال ۱۹۱۹ میلادی، چهار عضو ارتش سرخ در جنگ داخلی روسیه شرکت کرده‌اند. زمهریر زمستان است و سربازان در جنگلی نزدیک خط مقدم اردو زده‌اند. جنگ به شرایط آتش‌بس موقت رسیده و در نتیجه روزهای سربازان به انتظار سپری می‌شود؛ چشم‌انتظار رسیدن بهارند و منتظرند برای درگیری و خشونتی ناگزیر. «چهار سرباز» رمانی نیست که عریان به هرج‌ومرج و آشفتگی‌های جنگ بپردازد؛ این موضوع در فصل‌های کوتاه و به‌‌هم‌مرتبط آن که با نثری پیراسته و صمیمی روایت می‌شود، به‌مرور آشکار می‌شود. آخرین صفحه‌های این رمان به اثر خشونت‌آمیز «ایزاک بابل» (سواره‌نظام سرخ) شباهت دارد، اما مینگرلی توانسته آن را از تبدیل‌شدن به تراژدی نجات دهد و ما را با احساسی غم‌افزا، پیچیده و ماندگار تنها بگذارد. این نویسنده به‌روشنی بیان می‌کند که این مردانی که به میدان نبرد می‌روند شجاع نیستند؛ بلکه پسرانی وحشت‌زده و بی‌تجربه‌اند. با آن‌ها همراه می‌شوید؟

خواندن کتاب چهار سرباز را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

این کتاب را به دوستداران ادبیات داستانی معاصر فرانسه و قالب رمان پیشنهاد می‌کنیم.

درباره هیوبرت مینگرلی

هیوبرت مینگرلی در سال ۱۹۵۶ به دنیا آمد و در سال ۲۰۲۰ میلادی درگذشت. او نویسنده‌ای فرانسوی است که در سال ۲۰۰۳ برای رمان «چهار سرباز» برندهٔ جایزهٔ «مدیجی» (Medici) شد. هیوبرت مینگرلی که با نوشتن داستان‌هایی دربارهٔ واقعیت‌های جنگ به‌گفتهٔ «ایان مک‌یوان» به صدایی تازه در داستان‌های بین‌المللی بدل شده، در رمان یادشده به قهرمان‌بازی‌های معمول داستان‌های جنگی نمی‌پردازد؛ بلکه جزئیاتی را از میدان‌های جنگ به تصویر می‌کشد که اغلب از دیدگان ما دور می‌ماند و یا لابه‌لای خشونت‌ها و وحشی‌گری‌های جنگ گم می‌شود.

بخشی از کتاب چهار سرباز

«برای استراحت توقف کردیم. نمی‌دانستیم تا کجا باید راه‌پیمایی کنیم. همه خسته و ازنفس‌افتاده بودیم. من، پاول، کیابین، بچه و سیفرا وسط جاده روی کوله‌هایمان نشستیم، پتوهایمان را روی پشتمان انداختیم تا از سرمای شبانه یخ نزنیم.

گروهبان اِرماکوف دستور داد همگی بایستند. کسانی که کنار جاده، توی دشت دراز کشیده بودند تا چرتی کوتاه بزنند، دوباره به جاده برگشتند. چند نفر واقعاً خوابشان برده بود. وقتی آن‌ها را بیدار کردند، حرکت‌های عجیب‌وغریبی نشان می‌دادند: گیج بودند، در تاریکی پلک می‌زدند و سعی می‌کردند بفهمند کجا بودند.

بچه کفش‌های نمدی روستایی‌اش را درآورده و قوزک پاهایش را با دست گرفته بود. پاول به چیزی روی شانهٔ من خیره شده بود.

خستگی‌مان در رفت. باد آرام زیر پتوهایمان می‌پیچید و عرقمان را خشک می‌کرد.

ناگهان کیابین به بچه گفت: «ما کلبهٔ خیلی خوبی توی جنگل داشتیم.»

بچه نگاهش کرد.

کیابین افزود: «با یه بخاری. مگه نه پاول؟»

پاول گفت: «آره. درسته.»

کیابین پرسید: «ولی پاول، چرا اون‌ها رو آتیش زدیم؟»

پاول شانه‌هایش را بالا انداخت. اما این برای کیابین کافی نبود. از من پرسید: «ها؟ چرا کلبه‌ها رو آتیش زدیم؟»

«به‌خاطر اینکه دیگه بهشون نیازی نداشتیم، کیابین.»

«مطمئنی؟»

«بله.»

بعد مثل همیشه که وقتی از موضوعی ناراحت می‌شد دیگر میلی به صحبت‌کردن با ما نداشت، رفت توی فکر.

وقتی دستور حرکت داده شد، بچه هنوز قوزک‌هایش را گرفته بود. من کنارش ایستادم، چون برای پوشیدن چکمه‌هایش مشکل پیدا کرده بود.

به نظر می‌رسید می‌ترسید جا بماند، هر لحظه مضطرب‌تر می‌شد. بهش گفتم: «نگران نباش، من پیشت می‌مونم.»

آن‌وقت بود که تازه متوجه شد داشت پوتین‌هایش را لنگه‌به‌لنگه می‌پوشید. وقتی از جایش بلند شد و شروع به لول‌کردن پتویش کرد، همه رفته بودند.»

AS4438
۱۴۰۳/۰۶/۲۲

ارابتدای کتاب تا آخرین کلمه، همزاد پنداری کردم، فقط کسانی این کتاب را درک میکنند که درشرایط جنگ وجبهه قرار گرفته باشند، کتاب منو به چهل وچهارسال قبل برد، من هم دوستانی داشتم عزیزترازجان که حالا فقط برایم تبدیل به

- بیشتر
جنگ هیچ دستاوردی جز سیاهی و تباهی ندارد. جنگ چیزی ندارد جز خشونت و ایجاد ازهم‌گسیختگی در اجتماع، خانواده و روابط انسانی و صدالبته تلفات جانی، جنگ نه قهرمان دارد و نه برنده.
AS4438
بسیار کم پیش می‌آید که تشکیلات نظامی تصمیم بگیرد هزینه‌های جنگ را بر اساس میزان رنج تک‌تک انسان‌ها اندازه بگیرد.
AS4438
«ملت‌های جهان بنابر عادت، هزینه‌های جنگ را با دلار، خسارت به بخش مولد، یا تعداد سربازانی که کشته یا زخمی شده‌اند می‌سنجند. بسیار کم پیش می‌آید که تشکیلات نظامی تصمیم بگیرد هزینه‌های جنگ را بر اساس میزان رنج تک‌تک انسان‌ها اندازه بگیرد.
AS4438
این مردانی که به میدان نبرد می‌روند شجاع نیستند، بلکه پسرانی وحشت‌زده و بی‌تجربه‌اند.»
AS4438
چه اتفاقی برای دریاچه و اسب‌های مرده، مهارت سیفرا و همهٔ آنان که کشته شدند و برادران ما بودند می‌افتد.
AS4438
دریافتم که آسمان بی‌پایان است و کلمات برای روایت کافی نیستند.
AS4438

حجم

۱۲۹٫۱ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۳

تعداد صفحه‌ها

۱۶۸ صفحه

حجم

۱۲۹٫۱ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۳

تعداد صفحه‌ها

۱۶۸ صفحه

قیمت:
۸۴,۰۰۰
۲۵,۲۰۰
۷۰%
تومان