کتاب هر که را دوست می دارم، تویی
معرفی کتاب هر که را دوست می دارم، تویی
کتاب هر که را دوست می دارم، تویی سرودهٔ آتیلا ایلهان (Attilâ İlhan) و ترجمهٔ عارف جمشیدی و علی امین آبادی است. نشر ثالث این مجموعه شعر معاصر ترکیهای را منتشر کرده است.
درباره کتاب هر که را دوست می دارم، تویی
کتاب هر که را دوست می دارم، تویی (Kimi sevsem, sensin) یک مجموعه شعر معاصر ترکیهای را در بر گرفته است. عنوان برخی از شعرهای کتاب حاضر عبارت است از «شاهد عینی ۱ (زمان ازدسترفته)»، «زورو / زن شلاقبهدست»، «عاملِ «مصطفی صبحی»»، «ماریا پیلار پشت دروازههای مادرید جا ماند» و «هر که را دوست میدارم، تویی».
میدانیم که شعر عرصههای گوناگونی را درنوردیده است. در طول قرنها هر کسی از ظن خود یار شعر شده است و بر گمان خود تعریفی از شعر بهدست داده است. حضور شعر در همهٔ عرصهها از رزم و بزم گرفته تا مدرسه و مسجد و خانقاه و دیر و مجلس وعظ، همه و همه گویای این مطلب است که شعر، بیمحابا، زمان، مکان و جغرافیا را درنوردیده و در هفتاقلیم جان و جهان به دلبری پرداخته است. آمیختگی شعر با فرهنگ مردم و اندیشههای اجتماعی، این هنر را زبان گویای جوامع بشری ساخته است؛ بدانگونه که هیچ جامعهای از این زبان بارز، برای انتقال اندیشههایش بینیاز نبوده است. گاهی شعری انقلابی به پا کرده است و گاه انقلابی، شعری پویا را سامان داده است.
خواندن کتاب هر که را دوست می دارم، تویی را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به دوستداران شعر معاصر ترکیه پیشنهاد میکنیم.
بخشی از کتاب هر که را دوست می دارم، تویی
«"مرا صاعقهای بزن"
مرا صاعقهای بزن
همهجا تاریکی محض است
دلم میگیرد
در آن فصل رنگرنگ
به رؤیایی ژرف درمیغلتم
بر فراز کوهها
پشتهٔ ابرهایی
که شانه به شانهٔ هم دادهاند
ازدحامی فراگیر
و دستهایم خالی
مرا صاعقهای بزن
گرفتار بندی منحوسم
چاره چیست
نمیدانم
فکر و ذهنم پیش آنهاست
پیر و جوان
مرد و زن
به ترسهایم اسیر
مرا صاعقهای بزن
دگر تابِ این تن ندارم
در گذارم از طلبی دهشتناک
به طلبی دهشتناکتر
مرا صاعقهای بزن
شاید که بس در حیلتم
آن دخترک نحیف
که هر صبح قبل از طلوع
با دستهای بسته
از زندانی به بازداشتگاه دیگر میبرندش
با لبهای لرزان
و چشمهای اشکآلود
نمیدانم چگونه وصفش کنم
گناه نابخشودنیاش
عشق به کائنات
و آن گناه دیگرش
عشق به آن دانشجوی انقلابی
با موهای پرچینوشکن
همان که حتی نامش را نمیدانست
و یک روزِ بارانی
مقابل در دانشگاه
دل به او داده بود
مرا صاعقهای بزن
اشتباهم گرفتهاند
و به حسابم در دادگاهِ اشتباهی میرسند
قفل درونم
به آنی خواهد گسست
دلم میگیرد
زندگی باید کرد
یا که فراموش باید کرد
وا ماندهام
چه بر سر رفیق قالییف میآید؟
رفیق قالییف
تبعیدیِ سیبری
بسان خنجری آخته
میلغزد
و با سرعت پرستویی
از میان ابرها
و بر پهلوی تاریکی فرود میآید
چه بر سر رفیق قالییف میآید؟
رفیق قالییف، تبعیدیِ سیبری
نامهای به خط قدیمی در دستش
حال، حتی چهرهٔ همسرش را نیز به یاد ندارد
تنها بوی او را میشنود
مشفق
چون بهار
مهربان
چون پاییز
چه بر سر رفیق قالییف میآید؟
فریاد مظلومان هنوز
از اوراسیا شنیده میشود
از زیر نعل اسبهای کوتاهقامتِ دشت
شرارههای پنهان به هر طرف میپراکنند
فشنگهایشان آزادی است
بذرهایشان فولاد
و چون جهنم
سوزان
مرا صاعقهای بزن
صوت صلات برپاست
از منارههایی ناپیدا
مرا صاعقهای بزن
که راهم روشن کند
چشمهای قاضی
صاعقهای لاجوردی مینوازد
لاجوردیِ نیروهای ملی
بر دوشم بارِ همان امانت
مَنِشم استقلال و آزادی است
چرا که با دشمنی یکسان
خائن
شیاد
و ترسو
در ستیزم»
حجم
۵۰٫۴ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۰
تعداد صفحهها
۱۰۲ صفحه
حجم
۵۰٫۴ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۰
تعداد صفحهها
۱۰۲ صفحه