دانلود و خرید کتاب آدم ربایی در کلیولند میشل نایت ترجمه محمد عباس آبادی
تصویر جلد کتاب آدم ربایی در کلیولند

کتاب آدم ربایی در کلیولند

نویسنده:میشل نایت
انتشارات:نشر ثالث
امتیاز:
۵.۰از ۱ رأیخواندن نظرات

معرفی کتاب آدم ربایی در کلیولند

کتاب آدم ربایی در کلیولند نوشتهٔ میشل نایت و ترجمهٔ محمد عباس آبادی است. نشر ثالث این کتاب را منتشر کرده است؛ کتابی حاوی داستانی خارجی و واقعی.

درباره کتاب آدم ربایی در کلیولند

کتاب آدم ربایی در کلیولند دربرارندهٔ داستانی واقعی نوشتهٔ میشل نایت است. او در این داستان بخشی از زندگی‌نامهٔ خود را شرح داده و داستان روزی که گم شد و ۱۱ سال محبوس بودن را شرح داده است. او در پیشگفتار کتاب حضار بیان کرده است که هر انسانی که گم می‌شود، فرزند کسی است. ما هرگز اسم همه‌شان را نخواهیم دانست، ولی باز هم می‌توانیم یادشان را در خاطرمان داشته باشیم. او در این اثر تأکید کرده است که وقتی متوجه چیز مشکوکی شدید، اعلام کنید چراکه اگر افرادِ بیشتری توجه می‌کردند و یک لحظه وقت می‌گذاشتند تا به پلیس خبر بدهند، آن ۱۱ سال اسارت او خیلی کوتاه‌تر می‌شد. او یکی از هولناک‌ترین تجربیات ممکن برای یک انسان را پشت سر گذاشته‌، ولی داستان او به عقیدهٔ خودش بیش از هر چیز راجع‌به امید است. درست است که زنجیر شده‌، گرسنگی کشیده‌ و کتک خورده‌، ولی او بارها و بارها تصمیم گرفت که دوباره بلند شود و ادامه دهد.

خواندن کتاب آدم ربایی در کلیولند را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

این کتاب را به دوستداران داستان‌های خارجی و علاقه‌مندان به زندگی‌نامه‌ها پیشنهاد می‌کنیم.

بخشی از کتاب آدم ربایی در کلیولند

«جیر. جیر. جیر. مرا کشان‌کشان از پله‌های چوبی کهنه به طبقهٔ اول برد و یک دقیقه ایستاد. بعد مرا به سمت در دیگری برد و یک قفل آویز را باز کرد. به پلکانی راه داشت که پایین می‌رفت. زیرزمین، داره من رو می‌بره توی زیرزمین! تمام بدنم به لرزیدن افتاد. تنها همان تصور رفتن به زیرزمین از ترس زهره‌ترکم کرد. توی همهٔ کتاب‌های ترسناکی که خوانده بودم، هیچ‌وقت اتفاق خوبی توی زیرزمین نمی‌افتاد. ممکنه این آخرین توقفم باشه. نفسم را حبس کردم، لحظه‌ای چشم‌هایم را محکم بستم و سعی کردم تصور کنم پیش خرس بغلی‌ام هستم.

همین‌که رسیدیم آن پایین، خیلی تاریک شد. از روی آخرین پله به پایین هلم داد و روی زمین انداخت. در آن یک ذره نور داخل زیرزمین دیدم که روی یک کپهٔ بزرگ لباس مردانهٔ کثیف هستم. کپهٔ لباس‌ها کنار تیر کلفتی بودند که از زمین به سقف وصل بود. بعد که لامپ سقفی را روشن کرد، بهتر توانستم ببینم. گفت: «همین‌جا بمون.» به قسمت دیگری از زیرزمین رفت. در این فرصت توانستم به گوشه و کنار جایی که ممکن بود در نهایت توی آن به قتل برسم، نگاهی بیندازم.

کل زیرزمین پر از خرت‌وپرت بود. چند زنجیر زنگ‌زده و چند کپه لباس کثیف همه جا پخش شده بود. یک سینک بزرگ روی زمین بود که زیرش آب جمع شده بود، یک ماشین‌لباس‌شویی قدیمی هم درست کنارش بود. دو تا کابینت دیدم؛ یکی آبی، یکی سفید. اطرافشان پر از ابزار و لوله بود. جعبه‌هایی تا نزدیک سقف روی هم تلنبار شده بودند. کلی هم فیلم بود. با خودم فکر کردم: این‌ها حتماً فیلم‌های پورنشن. بوی گندیدگی و کپک می‌آمد. در همان سمت از خانه که ماشین‌روش بود، پنجرهٔ خیلی کوچکی قرار داشت. نمی‌شد بیرون را دید، چون پوشیده از چرک سیاه بود؛ نوری از آن داخل نمی‌آمد. درِ زیرزمین چند تا آلارم داشت. آن‌قدر از آلارم‌ها سیم بیرون زده بود که حدس زدم خودش درستشان کرده.»

1392118
۱۴۰۳/۰۹/۰۸

باسلام یک روایت تکان دهنده از جامعه امریکا برای انسان هایکه آنجا رابهشت خود میدانند/باید اندیشید علت وریشه این جنایات چیست بجز اسارتی که مشتی عوام آن را آزادی مینامند

حجم

۲۱۲٫۸ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۲

تعداد صفحه‌ها

۲۵۶ صفحه

حجم

۲۱۲٫۸ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۲

تعداد صفحه‌ها

۲۵۶ صفحه

قیمت:
۶۲,۰۰۰
تومان