
کتاب بیگناه
معرفی کتاب بیگناه
کتاب الکترونیکی «بیگناه» نوشتهٔ سو گرفتون و با ترجمهٔ علیرضا افشاری، توسط نشر لیوسا منتشر شده است. این اثر در ژانر رمان جنایی و معمایی قرار میگیرد و داستان یک کارآگاه خصوصی بهنام «کنسی ملون» را روایت میکند که درگیر پروندهای پیچیده و پرابهام میشود. فضای داستان در شهری خیالی در کالیفرنیا شکل میگیرد و با نگاهی موشکافانه به روابط انسانی، انگیزههای پنهان و رازهای گذشته میپردازد. نسخهی الکترونیکی این اثر را میتوانید از طاقچه خرید و دانلود کنید.
درباره کتاب بیگناه
«بیگناه» از آثار شاخص سو گرفتون در حوزهٔ رمانهای جنایی و معمایی است که با محوریت شخصیت «کنسی ملون»، کارآگاه خصوصی، روایت میشود. این کتاب در قالب داستانی بلند و با ساختاری اپیزودیک، خواننده را به دنیای تحقیقات جنایی و زندگی شخصی کارآگاهان خصوصی میبرد. روایت داستان در شهری خیالی بهنام سانتاترسا در کالیفرنیا جریان دارد؛ شهری با فضایی خاص و شخصیتهایی که هرکدام رازهایی در دل دارند. گرفتون در این اثر، با تمرکز بر جزئیات زندگی روزمره و روابط پیچیده میان شخصیتها، فضایی واقعگرایانه و ملموس خلق کرده است. کتاب با لحن اولشخص و از زبان کنسی ملون روایت میشود و بهتدریج لایههای مختلف پروندهای قدیمی و حلنشده را پیش روی خواننده میگذارد. «بیگناه» نهتنها به معمای قتل و کشف حقیقت میپردازد، بلکه دغدغههایی چون اعتماد، خیانت، عدالت و هویت را نیز در بستر داستان بررسی میکند. این رمان با ریتمی متعادل، همزمان که خواننده را درگیر رمزگشایی از یک پروندهٔ جنایی میکند، او را با زندگی و احساسات شخصیت اصلی نیز همراه میسازد.
خلاصه داستان بیگناه
هشدار: این پاراگراف بخشهایی از داستان را فاش میکند! داستان «بیگناه» با معرفی «کنسی ملون»، کارآگاه خصوصی سیودوسالهای آغاز میشود که بهتازگی درگیر پیامدهای یک حادثهٔ تیراندازی شده است. او که زندگی شخصی پر فرازونشیبی دارد، با پروندهای تازه روبهرو میشود: «نیکی فایف»، زنی که هشت سال پیش به اتهام قتل همسرش، وکیل سرشناس شهر، محکوم و زندانی شده بود، پس از آزادی مشروط به سراغ کنسی میآید. نیکی مدعی است بیگناه است و از کنسی میخواهد قاتل واقعی را پیدا کند تا اعتبار و آبروی ازدسترفتهاش را بازگرداند. کنسی با تردید اما کنجکاوی، تحقیقات را آغاز میکند. او به سراغ افراد مرتبط با پرونده میرود: شریک سابق مقتول، همسر اول او، منشی قدیمی دفتر و دیگر کسانی که ممکن است سرنخی از حقیقت داشته باشند. در جریان جستوجوها، کنسی متوجه میشود که قتل لورنس فایف تنها جنایت مشکوک این پرونده نیست؛ قتل دیگری با همان شیوه و در همان بازهٔ زمانی رخ داده است. این کشف، ابعاد پرونده را گستردهتر و پیچیدهتر میکند. در طول داستان، کنسی با موانع متعددی روبهرو میشود: بیاعتمادی پلیس، سکوت یا دروغگویی شاهدان، و رازهای پنهان در گذشتهٔ مقتول و اطرافیانش. او باید میان وفاداری به حقیقت و احساسات شخصیاش تعادل برقرار کند. روایت با پیشروی در لایههای مختلف پرونده، خواننده را با انگیزههای پنهان، روابط پیچیده و فضای خاص شهر سانتاترسا آشنا میسازد، بیآنکه پایان معما را بهطور کامل افشا کند.
چرا باید کتاب بیگناه را بخوانیم؟
«بیگناه» با روایتی پرکشش و شخصیتپردازی دقیق، مخاطب را به دل یک معمای جنایی واقعی میبرد. این کتاب نهتنها برای علاقهمندان به داستانهای معمایی و پلیسی جذاب است، بلکه بهخاطر پرداختن به مسائل انسانی مانند اعتماد، خیانت و جستوجوی حقیقت، لایههای عمیقتری نیز دارد. روایت اولشخص و فضای ملموس داستان، خواننده را بهراحتی با شخصیت اصلی همراه میکند و او را درگیر روند کشف حقیقت میسازد. همچنین، پرداختن به جزئیات زندگی روزمره و روابط انسانی، اثری چندوجهی و تأملبرانگیز خلق کرده است.
خواندن این کتاب را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم؟
این کتاب برای دوستداران رمانهای جنایی، معمایی و پلیسی مناسب است. همچنین، کسانی که به داستانهایی با محوریت کارآگاه خصوصی و رمزگشایی از پروندههای پیچیده علاقه دارند، از خواندن «بیگناه» لذت خواهند برد. اگر دغدغههایی مانند عدالت، حقیقتجویی و شناخت انگیزههای انسانی مطرح است، این رمان انتخاب مناسبی خواهد بود.
بخشی از کتاب بیگناه
«سه هفتهٔ پیش بود که نیکی فایف برای اولین بار به دفتر من آمد. دفترم در گوشهای از ساختمان شرکت بیمهٔ فیدلیتی کالیفرنیا قراردارد. الان چندان رابطهای با این شرکت ندارم، فقط یک سری تحقیقات برای آنها انجام میدهم و آنها هم در عوض دو اتاق با ورودی جداگانه و بالکنی که به خیابان اصلی شهر سانتاترسا بازمیشود در اختیارم قرار دادهاند. مواقعی که در دفتر نیستم، تلفنم روی پیغامگیر است. درآمد زیادی ندارم و بهخاطر همین هم به اندازهٔ جیبم خرج میکنم. آن روز صبح بیشتر وقتم را بیرون از دفترم بودم و برای برداشتن دوربینم سری به آنجا زدم. نیکی فایف کنار دفترم در راهرو ایستاده بود. من هیچگاه با او ملاقات نکرده بودم؛ فقط هشت سال پیش در دادگاهی که او محکوم به قتل همسرش لورنس، وکیل مشهور شهر، شد حضور داشتم. آن وقتها نیکی بیست و هشت ساله بود. با موهایی بور، چشمانی سیاه و جذاب و پوستی بدون لک. صورت لاغرش کمی پر شده بود. شاید در اثر غذاهای پر نشاستهٔ زندان بود. اما او هنوز آن نگاه لطیف خود را داشت. نگاهی که هشت سال پیش اتهام به قتل او را کاملاً نپذیرفتی جلوه میداد. حالا دیگر موهایش بلند شده و به رنگ طبیعی خودش برگشته بود. موهایی قهوهای اما آنقدر کمرنگ که تقریبا بیرنگ دیده میشد. او حدودا سی و پنج یا سی و شش سال داشت. با اینکه سالها از عمرش را در زندان زنان کالیفرنیا گذرانده بود، هنوز چین و چروکی بر چهره نداشت. وقتی او را دیدم که در راهرو ایستاده و منتظرم است، بدون اینکه چیزی بگویم در را باز کردم و اجازه دادم که داخل شود.»
حجم
۲۲۴٫۰ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۴
تعداد صفحهها
۳۲۸ صفحه
حجم
۲۲۴٫۰ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۴
تعداد صفحهها
۳۲۸ صفحه