
کتاب آن شرلی در گرین گیبلز
معرفی کتاب آن شرلی در گرین گیبلز
کتاب آن شرلی در گرین گیبلز نوشتهٔ ال. ام. مونتگمری با ترجمهٔ آرزو احمی در نشر افق چاپ شده است. این کتاب اولین جلد از مجموعه داستانهای آنی شرلی است؛ دختری با موهای قرمز و روحی سرشار از عشق به داستانسرایی.
درباره کتاب آن شرلی در گرین گیبلز
آنی شرلی یکی از محبوبترین شخصیتهای دنیای ادبیات کودک و نوجوان است. این دختر یتیم و پرانرژی که در نوانخانه بزرگ شده، بهطور تصادفی وارد زندگی متیو و ماریلا کاتبرت میشود و همه چیز تغییر میکند. این دو خواهر و برادر که قصد داشتند پسری را به فرزندخواندگی بپذیرند، به اشتباه با آنی روبهرو میشوند. اما شیرینزبانی، تخیلات گسترده و گذشتهٔ تلخ این دختر، باعث میشود متیو و ماریلا تصمیم بگیرند او را در خانهٔ خود، گرین گیبلز، نگه دارند. آنی با ورود به گرین گیبلز، رویاهایش را به واقعیت نزدیک میکند. او در مدرسه دوستانی پیدا میکند، با دایانا دوست صمیمی میشود و رقابتی شیرین با گیلبرت شکل میدهد. این داستان نهتنها روایتگر ماجراهای هیجانانگیز آنی است، بلکه حس نوستالژی را برای بسیاری از خوانندگان ایرانی زنده میکند، چراکه سریال و انیمیشن این داستان سالها پیش از تلویزیون ایران پخش شده است.
اقتباسهای سینمایی و تلویزیونی:
سریال تلویزیونی "آن در گرین گیبلز" محصول سال ۱۹۸۵، یکی از مشهورترین اقتباسهای این داستان است. این سریال که از شبکهٔ CBC پخش شد، به تهیهکنندگی کوین سالیوان ساخته شده و مگان فالوز در نقش آنی ایفای نقش کرده است. این مجموعه، همانند "قصههای جزیره" و "امیلی در نیومون"، از آثار مطرح اقتباسی بر اساس نوشتههای مونتگمری است.
انیمیشن "آنی شرلی با موهای قرمز" که با نام اصلی "آنی در گرین گیبلز" شناخته میشود، یک انیمهٔ ۵۰ قسمتی است که توسط استودیو نیپون انیمیشن در سال ۱۹۷۹ تولید شد و در شبکه فوجی تلویژن پخش گردید. پخش این انیمیشن در ایران با موسیقی جرج مایکل همراه شد و همچنان در ذهن بسیاری از ایرانیان خاطرهانگیز است.
سریال "Anne with an E" که در ژانر درام تاریخی ساخته شده، جدیدترین اقتباس از داستان آنی شرلی است. این سریال که داستان آن در کانادای قرن نوزدهم جریان دارد، بین سالهای ۲۰۱۷ تا ۲۰۱۹ در سه فصل و ۲۷ قسمت توسط شبکه CBC و نتفلیکس تولید و پخش شده است.
کتاب آن شرلی در گرین گیبلز را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب برای تمام دوستداران داستانهای آنی شرلی و طرفداران ادبیات کلاسیک نوجوانان، یک انتخاب عالی است.
درباره ال. ام. مونتگمری
لوسی ماد مونتگمری، نویسندهٔ کانادایی و خالق آنی شرلی، در ۳۰ نوامبر ۱۸۷۴ در جزیرهٔ پرنس ادوارد متولد شد. او در طول زندگی خود ۲۰ رمان، بیش از ۵۰۰ داستان کوتاه، ۳۰ مقاله، زندگینامه و یک کتاب شعر منتشر کرد. اما موفقترین اثرش، مجموعهٔ "آنی شرلی در گرین گیبلز" است که شهرتی جهانی دارد. داستان آنی از خاطرات و تجربیات دوران کودکی مونتگمری الهام گرفته شده، زیرا او نیز دوران کودکی خود را با تخیلاتش سپری کرده بود.
جالب است بدانید که ایدهٔ نوشتن "آنی شرلی" از مطلبی در یک روزنامه قدیمی به ذهن او خطور کرد؛ گزارشی دربارهٔ یک زوج سالخورده که قصد داشتند پسری یتیم را به فرزندی بگیرند اما به اشتباه دختری برایشان فرستاده شده بود. همین روایت ساده، به یکی از محبوبترین داستانهای جهان تبدیل شد.
رمان "آنی در گرین گیبلز" تاکنون به ۲۵ زبان ترجمه شده و از آن فیلمها، نمایشنامهها، موزیکالها، انیمیشنها و سریالهای متعددی ساخته شده است. این اثر نهتنها الهامبخش نسلهای مختلف بوده، بلکه جزیرهٔ پرنس ادوارد را به شهرت جهانی رسانده است. خانهٔ مونتگمری اکنون به یک مکان تاریخی تبدیل شده و سالانه هزاران نفر از آن بازدید میکنند.
نویسندگی مونتگمری در دورانی انجام شد که زنان از بسیاری حقوق اجتماعی محروم بودند، اما او با قلم خود، مسیری تازه در ادبیات گشود و الهامبخش خوانندگان بسیاری شد.
بخشی از کتاب آن شرلی در گرین گیبلز
«خانم ریچل با این حرف از مسیر خارج شد و قدم به حیاط پشتی گرین گیبلز گذاشت. آنجا حیاط خیلی سرسبز، تروتمیز و صافوصوفی بود که یک طرفش درختهای بید پدریشان قرار داشتند و طرف دیگرش سپیدارهای باوقار. حتی یک تکه ترکه یا سنگ روی زمین نبود، اگر بود، خانم ریچل میدید. ته دلش مطمئن بود ماریلا کاتبرت همانقدر زودبهزود آن حیاط را جارو میزند که خانهاش را. آدم میتوانست روی زمین غذا بخورد، بدون اینکه ذرهای خاک بر آن باشد.
خانم ریچل محکم به در آشپزخانه زد و با باز شدن در وارد شد. آشپزخانهٔ گرین گیبلز اتاق شاد و دلبازی بود، اگر آنقدر تمیزش نکرده بودند که شبیه اتاق نشیمنی بیاستفاده شده باشد. پنجرههایش شرقیغربی بودند. از پنجرهٔ غربی، رو به حیاط پشتی، آفتاب ملایم آخر بهار به درون میتابید، اما از پشت پنجرهٔ شرقی میتوانستید گوشهای از شکوفههای سفید درختهای گیلاس را در باغ سمت چپ خانه و درختهای توس باریکی را که در گودی کنار نهر سر تکان میدادند ببینید. ولی جلوی پنجره را پیچکهای سبز و درهمپیچیده گرفته بودند. هروقت ماریلا کاتبرت میخواست جایی بنشیند، حتماً آنجا مینشست. ماریلا همیشه کمی به آفتاب بدبین بود. بهنظرش، آفتاب برای دنیایی که باید همه آن را جدی میگرفتند، زیادی شوخوشنگ و بیمسئولیت به نظر میرسید. حالا هم آنجا نشسته بود و بافتنی میبافت و میز پشتسرش را هم برای شام چیده بود.»
حجم
۳۵۰٫۵ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۲
تعداد صفحهها
۵۷۶ صفحه
حجم
۳۵۰٫۵ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۲
تعداد صفحهها
۵۷۶ صفحه
نظرات کاربران
خیلی عالی بود م ممنونم از سازندش