کتاب کاظم مدیرشانه چی
معرفی کتاب کاظم مدیرشانه چی
کتاب کاظم مدیرشانه چی نوشتهٔ محمدرضا مروارید و ویراستهٔ اسدالله کرک آبادی است و انتشارات سوره مهر آن را منتشر کرده است.
درباره کتاب کاظم مدیرشانه چی
آشنایی با چهرههای برجستهای که در شکلگیری بخشی از پیکره سده رو به پایانِ ما، نقشآفرین بودهاند، کاری است شایسته که با عنوان جامع «شخصیتهای مانا» سامان گرفته است. کتاب حاضر نگاهی کوتاه به زندگی و زمانه و آثار یکی از مردان مانایی دارد که در سپیدهدم این قرن زاده شد، در مشهد بالید، همان جا به مهمترین کار زندگیاش، یعنی آموزش و پژوهش پرداخت و پس از حیاتی پربار در روزگاری پرغوغا، در همان دیار هم درگذشت.
استاد کاظم مدیرشانهچی در دورهای به دنیا آمد که کشور ما تحولات تازهای را تجربه میکرد و جامعه ایران با مسائلی نوپدید روبهرو شده بود؛ سالهای نوجوانی را در مدارسی پشت سر گذاشت که شیوههای جدید آموزش را در برنامه خود داشت و پاینهادنِ وی به حوزه علمیه در زمانهای رخ داد که این مراکز آموزشی از هر سو آماج ستیز و مخالفت بود. از همان آغاز با بزرگان نشست و با آنان برخاست و چندوچون تعامل با اینوآن را آموخت. در آغاز جوانی، با عهدهداری یکی از ارزشمندترین گنجینههای مکتوبات موجود، یعنی کتابخانه مدرسه نواب مشهد، با کتاب بیشتر خو گرفت و آن را برای همیشه بخشی از زندگی خود کرد، دل به این رسانه دیرپای دانش بشری چنان بست که گاه به شوق دیدن نسخهای، تا دوردستها میرفت و گاه به عشق داشتن کتابی، هزینهای گران میپرداخت و آن را چونان برگی زرین، پاس میداشت تا در آن چیزی تازه بیابد، فراگیرد و آموزش دهد. تا زنده بود کتابخانه شخصیاش با انبوهی از نسخههای ارزشمند خطی و چاپ سنگی، باغ آرامش او بود که خود را در دل آن رها میکرد و میآسود و چون درگذشت، بخشی از آن به کتابخانه آستان قدس رضوی و بخشی به دانشگاه فردوسی سپرده شد تا نام و یاد او در دو مرکز بزرگ فرهنگی مشهد مقدس جاودانه بماند.
درسهای حوزه را در محضر بزرگان به نیکی آموخت و پس از رایزنیهای بسیار، به دعوت اولیای آن روزگار آموزش عالی و با کولهای پربار، از حوزه به دانشگاه پیوست؛ اینگونه است که سخن از تاریخ وحدت حوزه و دانشگاه برزبانآوردن، و یادنکردن از کاری که مدیرشانهچی و همگنانش در دانشگاه مشهد پیشگام آن بودند، چیزی از واقعیت کم دارد.
شاید همین پیوستن به دانشگاه و دیدن خلأهای پژوهشی بود که او را واداشت تا بر خلافآمد عادت مألوفِ بیشترِ روحانیان عصر خود، همزمان با تدریس و تألیف کتاب، به مقالهنویسی روی آورَد و هر چه را که مینویسد به فارسی بنویسد، فارسی را هم درست و بهسامان مینوشت و اگر با دستخط نمکین و زیبایش عرضه میشد، آراستهتر مینُمود.
خواندن کتاب کاظم مدیرشانه چی را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به کسانی که میخواهند با شخصیت کاظم مدیرشانه چی آشنا شوند پیشنهاد میکنیم.
بخشی از کتاب کاظم مدیرشانه چی
«کاظم مدیرشانهچی، در نخستین سالهای سده چهارده شمسی در مشهد زاده شد. به روایت برگه نخست شناسنامه، بدون اشاره به روز و ماه، در سال ۱۳۰۶ به دنیا آمده است و خود در گفتوگوهای متعدد با نشریات تصریح کرده که «در حدود سال ۱۳۰۶ متولد شدهام»؛ اما یادداشتی در حاشیه یکی از نسخههای قرآن خانوادگی وی حکایت از آن دارد که تولد وی در ۲۰ رجب سال ۱۳۴۴ رخ داده است، و این تاریخ با ۱۴ بهمن ۱۳۰۴ برابری میکند.
نیاکانش اهل کرمان بودند و پدرش محمدحسین، از بازرگانان مشهد بهشمار میرفت که به تجارت کالاهای داخلی اشتغال داشت، و بیش از همه، با خرید چوب از خطه شمال کشور به ساخت شانههای چوبی میپرداخت و به دلیل شهرتی که در بازار یافته بود، «مدیرالتجّار» خوانده میشد و همین امر سبب شد که در هنگام صدور شناسنامه، نامخانوادگی «مدیرشانهچی» را برای خود برگزیند. مادرش از یک سو نسب به خاندان قاجار میبُرد و از سویی منسوب به خانوادهای روحانی با نام «حاجی ملاعلی گاهی» بود که مدتی در نجف میزیست.
با رسیدن به سن تحصیل، به دبستان «شرافت» به مدیریت محمدتقی شریعتی مزینانی (درگذشت ۱۳۶۶) رفت. در دوره دبیرستان، چون با وضعیت اخلاقی مدرسه موافقت نداشت، در سال ۱۳۱۹۶ به فراگیری علوم دینی علاقهمند شد. در آن روزگار به دلیل وضعیت فوقالعاده کشور، حوزه علمیه مشهد همانند حوزههای دیگر شهرها، دچار تعطیلی و رکود بود، بسیاری از استادان و طلاّب، حوزههای ایران را به قصد حضور در حوزه نجف و دیگر شهرهای عراق ترک کرده پراکنده شده بودند و سایه تعطیل بر بیشتر مدارس مشهد افتاده و تنها درهای دو مدرسه گشوده بود: «سلیمانخان» و «خیراتخان»، که در اولی شماری از علما تردد داشتند و در دیگری، اندک طلابِ بازمانده تحصیل میکردند؛ بهناگزیر مدرسه دوم را برگزید و برای فراگیری دروس ادبیات، اتاقی در مدرسه خیراتخان گرفت و روزها را در همانجا به درس و بحث مشغول شد؛ اما پس از شهریور ۱۳۲۰ و گشایش سیاسی در فضای کشور و بازشدن دیگر مدارس، به مدرسه «نوّاب» ـ نزدیکترین مدرسه به خانه، رفت؛ مدرسهای که تا پیش از آن تاریخ، به وسیله دولت اداره میشد و تنها شماری چند از استادان حوزه یا محصّلانِ دانشسرای مقدماتیِ اداره فرهنگ در آن سکونت داشتند. حجرهای را ترمیم کرد و نزد آقای شیخحسین وحید خراسانی به خواندن شرح نظام پرداخت. در نخستین سالهای تحصیل، در محضر محمدتقی ادیب نیشابوری، معروف به ادیب دوم (درگذشت ۱۳۵۵) و شیخمحمدحسن ادیب هروی (درگذشت پس از ۱۳۲۵) و حاجی میرزاعلیاکبر محقق نوقانی (درگذشت ۱۳۲۹) زانوی شاگردی زد و ادبیات عربی و ادبیات فارسی را از آن دو آموخت. برپایی کرسی تدریس کتاب مطوّل توسط ادیب نیشابوری و حاجی محقق نوقانی در مشهد، به خواهش وی و چند تن از دوستانش شکل گرفت و سبب شد که ادبآموختههای بسیاری از حلقه درس این دو به عرصه بیایند و چراغ ادبیات عرب را در حوزه علمیه مشهد فروزان نگهدارند. حلقه درس ادیب نیشابوری همواره کانون گرم ادبدوستان بود؛ چندانکه حتی در روزهای تعطیل تابستان نیز حضور او را غنیمت میشمردند و از بوستان سخنش خوشه میچیدند.»
حجم
۳۵۰٫۲ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۱
تعداد صفحهها
۱۲۸ صفحه
حجم
۳۵۰٫۲ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۱
تعداد صفحهها
۱۲۸ صفحه