کتاب شهر ماردوشان (جلد سوم)
معرفی کتاب شهر ماردوشان (جلد سوم)
کتاب الکترونیکی شهر ماردوشان (جلد سوم) نوشتۀ محمدتقی حسن زاده توکلی در انتشارات صاد چاپ شده است. این کتاب جلد سوم از مجموعهای داستانی است که به روایت حوادث و شخصیتهای یک شهر خیالی میپردازد.
درباره کتاب شهر ماردوشان (جلد سوم)
شهر ماردوشان مجموعه داستانی است که محمدتقی حسن زاده توکلی آن را در چند جلد به نگارش درآورده است. جلد سوم این مجموعه، ادامهای بر روایتهای پیشین از زندگی در شهری خیالی به نام ماردوشان است. در این کتاب، نویسنده به توصیف زندگی مردم، رویدادها و روابط اجتماعی در شهر ماردوشان میپردازد. داستانهای این مجموعه، ترکیبی از واقعیت و تخیل هستند که در بستر فرهنگی و اجتماعی خاصی روایت میشوند.
شهر ماردوشان به عنوان مکانی نمادین، بازتابی از جامعه و فرهنگ ایرانی است. نویسنده از طریق شخصیتهای متنوع و حوادث گوناگون، تصویری چندبعدی از زندگی در این شهر خیالی ارائه میدهد.
در جلد سوم، خواننده با ادامه سرنوشت شخصیتهای آشنای جلدهای قبلی و همچنین معرفی شخصیتهای جدید روبرو میشود. داستانهای این جلد، مانند جلدهای پیشین، به مسائل اجتماعی، فرهنگی و گاه سیاسی میپردازد که در قالب روایتهای فردی و جمعی بیان میشوند.
نویسنده با استفاده از عناصر داستانی مانند توصیفهای دقیق، دیالوگهای طبیعی و پرداخت شخصیت، سعی در خلق فضایی ملموس و باورپذیر دارد. زبان روایت در این کتاب، ترکیبی از زبان معیار و گویش محلی است که به غنای فضاسازی داستان کمک میکند. موضوعاتی مانند روابط خانوادگی، تغییرات اجتماعی، سنت و مدرنیته و چالشهای زندگی شهری از جمله مضامینی هستند که در لایههای مختلف داستانهای این جلد مورد توجه قرار گرفتهاند.
کتاب شهر ماردوشان (جلد سوم) را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب برای علاقهمندان به داستانهای فانتزی و نمادین مناسب است.
بخشی از کتاب شهر ماردوشان (جلد سوم)
«باد از پنجرهٔ گشوده به درون کلبه رخنه میکند، دامن پُرچین شهرناز را به دست میگیرد و خنکیاش تن شهرناز را قلقلک میدهد. بوی نانهای تازه از تنور درآمده همراه باد در کلبه میپیچد. کار دوشیدن مادهگاوها تمام شده و گردآفرید و پوراندخت دارند به کلبه برمیگردند. فریدون به قامت پسران پانزدهسالهاش نگاه میکند و ناگهان ته دلش میلرزد. تورج دست روی شانهٔ پدر میگذارد. فریدون بیآنکه اجازه دهد کسی از آشفتگیاش با خبر شود، بلند میشود و به همه سلام میکند.
از صخرههای پر شیب کنار کلبه تا باغ درختان افسانهای راهی نیست. قدمبهقدم رد سم گاوهای کوهاندار، خاک خیس منتهی به دامنهٔ کوه را لگدکوب کرده. طوری که وقتی پا روی آن میگذاری، انگار قدم روی فرش نرمی گذاشتهای که با فشار پایت ذرهای فرو میرود. گردآفرید و پوراندخت، ایرج و تورج و شهرناز همه جلو افتادند و این فریدون است که آهسته، آهسته درست روی جای پای خانوادهاش قدم میگذارد و از دامنهٔ کوه پایین میرود. شهرناز میایستد تا بقیه جلو بیفتند. پرندگان آتشین، بال گشودهاند و به اندازهای اوج گرفتند که همچون سه جوجه عقاب سرخ دیده میشوند. شهرناز پا به پای فریدون روی جای قدمهای دو پسر جوانسال و دو دختر میانسال قدم میگذارد. چیزی نمیگوید و تنها سرعت قدمهایش را با فریدون هماهنگ میکند.»
حجم
۷۲٫۲ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۳
تعداد صفحهها
۹۰ صفحه
حجم
۷۲٫۲ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۳
تعداد صفحهها
۹۰ صفحه