کتاب درآمدی بر نظریه فرهنگی معاصر
معرفی کتاب درآمدی بر نظریه فرهنگی معاصر
کتاب الکترونیکی «درآمدی بر نظریه فرهنگی معاصر» نوشتهٔ آندرو میلنر و جف براویت با ترجمهٔ جمال محمدی در گروه انتشاراتی ققنوس چاپ شده است. نویسندگان در این اثر تاریخچهای از تحولات فرهنگی و نظریههای مرتبط با آن ارائه میدهند و به دانشجویان و علاقهمندان به این حوزه کمک میکنند تا درک بهتری از مباحث پیچیده فرهنگی پیدا کنند.
کتاب درآمدی بر نظریه فرهنگی معاصر را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
کتاب درآمدی بر نظریه فرهنگی معاصر به ۶ پارادایم اصلی در نظریه فرهنگی میپردازد: فایدهگرایی، مادیگرایی فرهنگی، نظریه انتقادی، ساختارگرایی و پساساختارگرایی، نظریه تفاوت و پستمدرنیسم. نویسندگان تلاش کردهاند تا این پارادایمها را در بسترهای اجتماعی و گفتمانی مورد بررسی قرار دهند و ارتباط آنها با مباحث امروزین فرهنگی را نشان دهند.
اندرو میلنر و جف براویت از محققان و استادان دانشگاه موناش استرالیا هستند که تخصص آنها در موضوع مطالعات فرهنگی و نظریههای فرهنگی است. آنها با تألیف این کتاب توانستهاند منبعی جامع و بهروز برای درک نظریههای فرهنگی معاصر فراهم کنند.
یکی از بخشهای برجستهٔ کتاب، پوشش موضوعاتی مانند نظریههای جدید تاریخگرایی، نظریه کوئیر، مطالعات فرهنگی سیاهان و لاتینتباران، و رویکردهای جدیدی چون مطالعات فرهنگی در زمینهٔ سیاست فرهنگی و پساانسانگرایی است. همچنین، نویسندگان به آثار متفکران برجستهای چون ژیژک، بوردیو، دلوز و گتاری پرداختهاند و نقش آنها را در توسعه و تکامل نظریههای فرهنگی توضیح دادهاند.
کتاب درآمدی بر نظریه فرهنگی معاصر را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب به دانشجویان و پژوهشگران حوزه مطالعات فرهنگی، فلسفه فرهنگ و جامعهشناسی و علاقهمندان به مطالعه تطبیقی فرهنگها پیشنهاد میشود.
بخشی از کتاب درآمدی بر نظریه فرهنگی معاصر
«قصد ما در اینجا آن نیست که اهمیت نظریه فرهنگی برای مطالعات فرهنگی را گرامی بداریم یا به خاطر آن ماتم بگیریم، بلکه فقط میخواهیم به اهمیت آن توجه کنیم. تقریبا همه کسانی که در سه دهه واپسین قرن بیستم در علوم انسانی و علوم اجتماعی، چه در اروپای غربی چه در آمریکا یا استرالیا، کار کردهاند به یک چنین «نظریه» فرارشتهای برخورد کردهاند. این افراد چه مثل تامپسون از فقر این نظریه مشمئز شده باشند چه مثل تری ایگلتون جذب زیبایی و افسون آن شده باشند، هرگز در خصلت فرهنگی مشهود آن تردید نکردهاند (تامپسون، ۱۹۷۸؛ ایگلتون، ۱۹۹۶، صص ۲ -۱۹۱). حتی هوگارت، که اساسا اهل نظریهپردازی نیست، این نکته را تأیید میکند که «کسی نمیخواهد اهمیت نظریه و نیاز به زبانهای نظری را دست کم بگیرد» (هوگارت، ۱۹۹۵، ص ۱۷۷). ما خود حرف هوگارت را قبول داریم که نظریه «نباید به طلسم، ستون یا قالب وافل پزیای که محکم بر سر مواد و مصالح کوبیده میشود بدل گردد» (ص ۱۷۸). خلاصه این که نظریه باید در باره چیزی باشد. اما میخواهیم بر این نکته تأکید کنیم که بسیاری از رشتههای قدیمی که به زعم هوگارت مطالعات فرهنگی بین رشتهای را تقویت کردهاند و نظریههای متعلق به آنها حقیقتا به طور فزایندهای تواناییشان برای تحلیل فرهنگ معاصر را از دست دادهاند. مثال بارز این امر فرهنگهای پسامدرن اواخر قرن بیستم و اوایل قرن بیست و یکم هستند که به قدری تودرتو، شیءواره و نسبی شدهاند که روشهای تحلیلی متفاوتی را غیر از آن روشهایی که هوگارت از ادبیات انگلیسی یاد گرفته بود اقتضا میکنند. این بدان معنا نیست که ما امروزه قادریم برای همیشه به فراسوی (مطالعات) «رشتهای» برویم. بلکه کاملاً به عکس، این آخرین شاخه از «نظریه» (فرهنگی) فرارشتهای -درست همانند اسلاف خود -همچون قالب موقتی است که در آن رشتههای قدیمی در شکلهایی نو دوباره با هم ترکیب میشوند، شکلهایی که برای تحلیل فرهنگِ دگرگونشده و دگرگونشونده معاصر مناسبترند. همانطور که خود جیمسون نیز اشاره میکند، «نظریه» (فرهنگی) معاصر هم اکنون مواجه است با گرایش و حرکتی نو به سوی تمایزپذیری دوباره رشتهها: «فلسفه و شاخههای آن دوباره به صحنه بازگشتهاند» (جیمسون، ۱۹۹۸، ص ۹۴). ما نیز اضافه میکنیم که خود مطالعات فرهنگی هم به شکل فزایندهای دستخوش فرایند «رشتهای شدن» است (بِنت، ۱۹۹۸).»
حجم
۳۸۹٫۴ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۴
تعداد صفحهها
۳۷۶ صفحه
حجم
۳۸۹٫۴ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۴
تعداد صفحهها
۳۷۶ صفحه