کتاب پدیدارشناسی ادراک
معرفی کتاب پدیدارشناسی ادراک
کتاب پدیدارشناسی ادراک نوشتهٔ موریس مرلوپونتی و ترجمهٔ مسعود علیا است. نشر نی این کتاب را منتشر کرده است؛ کتابی در حوزهٔ پدیدارشناسی.
درباره کتاب پدیدارشناسی ادراک
کتاب پدیدارشناسی ادراک (Phénoménologie de la perception) را جزو مهمترین متون جنبش پدیدارشناسی و فلسفهٔ قرن بیستم میلادی دانستهاند. این اثر کلاسیک نمونهای است کمنظیر از رویکرد پدیدارشناسانه به قلم فیلسوفی که بنیادکاوانه در تجربهٔ زیسته و زیستجهان نقب زده تا از کار ادراک و ساختارها و مقومات آن سر در آورد. در نظر موریس مرلوپونتی پدیدارِ ادراک، بنیادیترین سطح تماس و مراودهٔ انسان با جهان است که سطوح دیگر تجربه و فرهنگ و شناخت و فهم و تعقل قائم به آنند و در نهایت از آن قوت و قوّت میگیرند. ادراک، پدیداری پرمایه است که روشنسازی پدیدارشناسانهاش هم از حیث مُدرِک یا سوژهٔ بدنمند و هم از حیث مُدرَک یا جهانی که به ادراک درمیآید، گاه مفهومپردازیها و صورتبندیهای بدیعی میطلبد و گاه مستلزم بازنگری در مفهومپردازی و صورتبندیِ بسیاری از پدیدارهای دیگر است که در تاریخ فلسفه مطرح بوده است؛ به این ترتیب موریس مرلوپونتی ضمنِ بررسی ادراک، پدیدارهایی همچون بدن و بدنمندی، احساس، زبان، فضا و فضامندی، زمان و زمانمندی، جهان، آزادی، اگزیستانس، دیگری، چیز یا شیء، سوژه و سوبژکتیویته و بیناسوبژکتیویته، تاریخ و تاریخمندی و کوگیتو را موضوع بازاندیشی قرار داده است.
خواندن کتاب پدیدارشناسی ادراک را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به دوستداران مطالعه در باب پدیدارشناسی و فلسفهٔ قارهای پیشنهاد میکنیم.
درباره موریس مرلوپونتی
موریس مرلوپونتی (Maurice Merleau - Ponty) در ۱۴ مارس ۱۹۰۸ به دنیا آمد و در ۳ مهٔ ۱۹۶۱ درگذشت. او از مطرحترین پدیدارشناسان قرن بیستم میلادی بود. از پژوهشهای «ادموند هوسرل» فراتر رفت و نشان داد که دوگانگی سوژه و ابژه در کار نیست. شاخهٔ اصلی کار او پدیدارشناسی ادراک، یکی از سه سنت مهم در پدیدارشناسی محسوب میشود. او کتابی به همین نام دارد؛ «پدیدارشناسی ادراک». از کتابهای دیگر او میتوان به «انساندوستی و خشونت» و «در ستایش فلسفه» و «جهان ادراک» اشاره کرد. کتابهایی دربارهٔ او نوشته شده است.
درباره مسعود علیا
مسعود علیا در سال ۱۳۵۴ به دنیا آمده است. او مترجم و پژوهشگر ایرانی حوزهٔ فلسفه و نیز استادیار گروه فلسفهٔ هنر در «دانشگاه هنر تهران» است. کتاب «جنبش پدیدارشناسی» با ترجمهٔ او برندهٔ جایزهٔ کتاب سال شد. او دورهٔ کارشناسی زبان و ادبیات فارسی را در دانشگاه تهران و دورهٔ کارشناسیارشد فلسفه را در دانشگاه شهید بهشتی گذراند. از میان موضوعاتی که مسعود علیا برای پژوهشهای خود بهسراغ آنها رفته است میتوان به گستره راز و تقلیل آن به مسئله در فلسفهٔ گابریل مارسل و نیز موضوع اصالت تجربه و دگرگونی در منابع مابعدالطبیعه در فلسفه گابریل مارسل اشاره کرد. او در تیرماه ۱۳۸۷ دورهٔ دکتری فلسفه را با نگارش رسالهای تحتعنوان «شرط امکان اخلاق در اندیشهٔ لویناس» به راهنمایی عبدالکریم رشیدیان در «مؤسسه حکمت و فلسفه» به پایان برد. بخشی از ترجمههای مسعود علیا عبارتند از: «هنر به منزله تجربه» نوشتهٔ جان دیویی، «وضع بشر» نوشتهٔ هانا آرنت، «آشنایی با هگل» نوشتهٔ پل استراترن، «الفبای فلسفه» نوشتهٔ نایجل واربرتون، «اگزیستانسیالیسم و اخلاق» نوشتهٔ مری وارنوک، «هرمنوتیک فلسفی و نظریه ادبی» نوشتهٔ جوئل واینسهایمر، «مسیح و اساطیر» نوشتهٔ رودلف کارل بولتمان، «دیباچهای بر فلسفه قرون وسطی» نوشتهٔ فردریک چارلز کاپلستون. بخشی از تألیفات مسعود علیا عبارتند از: فرهنگ توصیفی فلسفه اخلاق، کشف دیگری همراه با لویناس، عطار، سهروردی، فرزانگان خاک.
بخشی از کتاب پدیدارشناسی ادراک
«بدن ما در جهان چنان است که قلب در موجود زنده: پیوسته صحنهٔ دیدارپذیر را زنده نگه میدارد، آن را از درون جان میبخشد و قوت و قوّت میرساند، و با آن نظامی تشکیل میدهد. وقتی در آپارتمانم میگردم، نماهای گوناگونی که آپارتمان خودش را از خلال آنها به من میدهد نمیتوانند خودشان را به صورت نیمرخهای یک چیز واحد نمودار کنند اگر پیشاپیش ندانم که هریک از آنها آپارتمان را آنچنان که از اینجا یا از آنجا دیده میشود بازمینماید، اگر از حرکتم و بدنم در مقام چیزی که در تمام مراحل این حرکت یکسان است آگاه نباشم. بدیهی است که میتوانم در اندیشهام آپارتمان را از بالا ببینم؛ میتوانم آن را تخیل کنم یا نقشهٔ همکفی از آن روی کاغذ بکشم، ولی حتی در آن صورت هم نمیتوانستم وحدت این عین را بدون وساطت تجربهٔ بدنی به چنگ آورم، زیرا آنچه نقشهٔ همکف مینامم چیزی نیست جز منظری وسیعتر؛ آپارتمان است "آنچنان که از بالا دیده میشود"، و اگر میتوانم همهٔ منظرهای مألوف را در آن خلاصه کنم، این توانایی مشروط است به دانستن اینکه یک سوژهٔ بدنمند واحد میتواند بهنوبت از موقعیتهای گوناگون مشاهده کند. ممکن است در پاسخ بگویند که با بازگرداندن عین به تجربهٔ بدنی از آن حیث که یکی از قطبهای این تجربه است، عین را از چیزی که دقیقاً مایهٔ عینیت آن است محروم میکنیم. من از نظرگاه بدنم هیچگاه شش وجهِ یک مکعب را برابر نمیبینم، حتی اگر مکعبی شیشهای باشد، و با این حال کلمهٔ "مکعب" معنایی دارد؛ خود مکعب، مکعب واقعی، ورای نمودهای محسوسش، شش وجه برابرش را دارد. تا جایی که دور مکعب حرکت میکنم، میبینم که وجه جلویی، که مربع بود، تغییر شکل پیدا میکند و سپس ناپدید میشود، حال آنکه وجوه دیگر نمودار میشوند و هرکدام به نوبهٔ خود مربع میشود. اما ظهور و واگشایی این تجربه برای من چیزی نیست جز فرصتی برای آنکه مکعب تام با شش وجه برابر و همزمانش، یعنی ساختار معقولی را که تبیینکنندهٔ این مکعب است، دریابم. و حتی، برای اینکه گردش من به دور این مکعب برانگیزانندهٔ این حکم شود که "در اینجا مکعبی هست"، حرکات من خودشان باید در فضای عینی جای داشته باشند و، به جای آنکه تجربهٔ حرکت من تعیینکنندهٔ موقعیت عین باشد، با تصور کردن خود بدنم به صورت عینیْ متحرک است که میتوانم نمود ادراکی را رمزگشایی کنم و مکعب حقیقی را برسازم. در آن صورت تجربهٔ حرکت من صرفاً یک وضع و حال روانشناختی ادراک میبود و سهمی در رقم زدن معنای عین نمیداشت. در آن صورت عین و بدن من البته نظامی تشکیل میدادند اما این نظام دستهای از تضایفهای عینی میبود و نه، آن طور که اندکی قبل گفتیم، مجموعهای از تناظرهای زیسته. وحدت عین به صورت متضایفِ وحدت بدن ما اندیشیده میشد، اما تجربه نمیشد. ولی آیا ممکن است عین به این شکل از شرایط واقعی داده شدنش به ما منفصل باشد؟»
حجم
۹۶۲٫۱ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۳
تعداد صفحهها
۶۶۴ صفحه
حجم
۹۶۲٫۱ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۳
تعداد صفحهها
۶۶۴ صفحه