دانلود و خرید کتاب توراندت کارلو گوتزی ترجمه ایرج زهری
با کد تخفیف OFF30 اولین کتاب الکترونیکی یا صوتی‌ات را با ۳۰٪ تخفیف از طاقچه دریافت کن.
تصویر جلد کتاب توراندت

کتاب توراندت

معرفی کتاب توراندت

کتاب توراندت نوشتهٔ کارلو گوتزی و ترجمهٔ ایرج زهری است. نشر قطره این نمایشنامهٔ خارجی را منتشر کرده است؛ کتابی حاوی افسانه‌ای تراژدی - کمدی در پنج پرده.

درباره کتاب توراندت

کتاب توراندت دربردارندهٔ نمایشنامه‌ای تراژدی - کمدی در پنج پرده است که به قلم کارلو گوتزی به رشتهٔ تحریر درآمده است. ایرج زهری علاوه‌بر ترجمهٔ این اثر، نگارش پسین‌گفتار آن را نیز بر عهده داشته است. «آلتوم»، «توراندُت»، «ادِلما»، «زِلیما»، «شیرینا»، «بَرَک» (با نام مستعارِ «حسن»)، «خَلَف»، «تیمور»، «اسماعیل»، «پانتالونه»، «تارتالیا»، «تروفالدینو»، «بریگلا»، چهار خواجه، یک جلاد و سربازها شخصیت‌های این نمایشنامه هستند. مکان این متن نمایشی در پکن و در حوالی پکن است و لباس همهٔ نقش‌ها چینی، به‌جز لباس ادِلما و تیمور که تاتاری‌ست. این اثر چهارمین جلد از مجموعهٔ «جامانده‌» از نشر قطره است.

نمایشنامه متنی است که برای اجرا بر روی صحنه و یا هر مکان دیگری نوشته می‌شود. هر چند این قالب ادبی شباهت‌هایی به فیلم‌نامه، رمان و داستان دارد، شکل و فرم و رسانه‌ای جداگانه و مستقل محسوب می‌شود. نخستین نمایشنامه‌های موجود از دوران باستان و یونان باقی مانده‌اند. نمایشنامه‌ها در ساختارها و شکل‌های گوناگون نوشته می‌شوند، اما وجه اشتراک همهٔ آن‌ها ارائهٔ نقشهٔ راهی به کارگردان و بازیگران برای اجرا است. بعضی از نمایشنامه‌ها تنها برای خواندن نوشته می‌شوند؛ این دسته از متن‌های نمایشی را کلوزِت (Closet) نامیده‌اند. از مشهورترین نمایشنامه‌نویس‌های غیرایرانی می‌توان به «آیسخولوس»، «سوفوکل»، «اوریپید» (یونان باستان)، «شکسپیر»، «هارولد پینتر» (انگلستان)، «مولیر» (فرانسه)، «هنریک ایبسن» (نروژ)، «آگوست استریندبرگ» (سوئد)، «برتولت برشت» (آلمان)، «ساموئل بکت» (ایرلند) و «یوجین اونیل» (آمریکا) اشاره کرد. نام برخی از نمایشنامه‌نویس‌های ایرانی نیز «بهرام بیضائی»، «عباس نعلبندیان»، «اکبر رادی»، «غلامحسین ساعدی»، «بهمن فُرسی»، «محسن یلفانی»، «نغمه ثمینی»، «محمد رضایی راد»، «علیرضا نادری»، «محمد یعقوبی»، «محمد رحمانیان» و «محمد چرمشیر» بوده است.

خواندن کتاب توراندت را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

این کتاب را به دوستداران ادبیات نمایشی و علاقه‌مندان به نمایشنامه‌های خارجی پیشنهاد می‌کنیم.

بخشی از کتاب توراندت

«خَلَف: این قصه رو می‌دونم، وقتی شنیدم کلی خندیدم. گوش کن این‌جوری نبود: پدرش اعلام می‌کنه که شاهزاده‌ها آزادند که برای خواستگاری بیان، توراندُت توی سه‌روز، در حضور دکترها سه‌تا چیستان طرح می‌کنه، شاهزادهٔ داوطلب ازدواج با اون اگه موفق شد چیستان‌ها رو حل کنه، شاه اونو هم به دامادی می‌پذیره و هم وارث تخت‌وتاجش می‌کنه و اما اگه موفق نشه، سرشو از دست داده. حالا بَرَک خودت بگو این به نظرت یه شوخی بی‌مزه نیست؟ خب، حالا سریع آخرشو تعریف کن که راستش دیگه داره حوصله‌ام سرمی‌ره.

بَرَک: کاش یه شوخی بی‌مزه بود. این زن ببرصفت گاهی خودش رو به مردن زدن، گاهی با لوس کردن بالأخره پدرشو مجبور کرد برخلاف میل باطنیش میل اون رو اجرا کنه. البته شاه مطمئن بود که هیچ شاهزاده‌ای چنین ریسکی نمی‌کنه و برای حل چیستان‌های دخترش نمی‌آد. از اون طرف توراندُت مطمئن بود که می‌تونه بدونِ آقابالاسر زندگی دلخواه خودش رو بکنه. خلاصهٔ کلام شاه قسم خورد و فرمان اجرای خواسته‌های توراندُت رو صادر کرد.

خَلَف: حرفت قبول که شاه فرمان صادر کرده ولی باور نمی‌کنم هیچ شاهزاده‌ای این‌قدر دیوونه باشه که با پای خودش بیاد برای اینکه سرش رو به باد بده؟

بَرَک: باور نمی‌کنید؟ پس به اینجا نگاه کنید! (به سرهایی که به دیوار قصر آویزانند اشاره می‌کند.) این‌ها سرهای اون جوون‌هاست که جرئت کردند و اومدند چیستان‌های توراندُت قسی‌القلب رو حل کنند.

خَلَف: چه منظرهٔ وحشتناکی! چقدر آدم باید احمق باشه که جون خودش رو به‌خاطر ازدواج با چنین زن سنگدلی به خطر بندازه!

بَرَک: نه، نه، شاهزاده! شما خبر ندارید. یک نظر، تنها یک نگاه به نگارهٔ توراندُت که همه‌جا پخش شده کافی‌یه که آدم عقلشو پاک از دست بده و واله و شیفتهٔ اون بشه، به‌حدی که مرگ رو به جان بخره.

خَلَف: همین دیگه، علامت دیوانگی یعنی همین.

بَرَک: گفتم، نه. حتی آدم‌های عاقل. ببینید امروز تو پکن جماعت جمع شده‌ن، چرا؟ چون شاهزادهٔ سمرقند، جوونی که از همهٔ جوون‌هایی که من تا حالا دیدم نازنین‌تره قراره امروز سرش زیر ساطور جلاد بره. شاه از اینکه قسم‌خورده فرمان رو اجرا کنه در عذابه، داره گریه می‌کنه، درصورتی‌که توراندُت، مغرور و بی‌رحم خوشحاله. (گوش می‌گیرد. صدای ضربه‌های طبل شنیده می‌شود.) می‌شنوید؟ دنبالهٔ این صدا، ضربهٔ مرگه. من از پکن خارج شدم که نبینم و نشنوم.»

نظری برای کتاب ثبت نشده است

حجم

۸۶٫۷ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۲

تعداد صفحه‌ها

۱۲۸ صفحه

حجم

۸۶٫۷ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۲

تعداد صفحه‌ها

۱۲۸ صفحه

قیمت:
۳۱,۰۰۰
۲۱,۷۰۰
۳۰%
تومان