کتاب دونده بودن
معرفی کتاب دونده بودن
کتاب دونده بودن نوشتهٔ مارک رولندز و ترجمهٔ سیروس قهرمانی است. نشر خزه این کتاب را منتشر کرده است؛ کتابی حاوی تأملاتی جادهای در باب زندگی و مرگ.
درباره کتاب دونده بودن
کتاب دونده بودن با آغاز یک مسابقهٔ دوِ ماراتن شروع میشود و با پایان مسابقه تمام میشود. در این بین همراه با مارک رولندز، با یادآوری دویدنهایش در سالهای دور و نزدیک، به گشتوگذار در تأملاتی ژرف میرویم که در ذهن او حین دویدن به رقص درمیآیند. مارک رولندز اندیشمندی است که اندیشهاش نه در خدمت صدور دستورالعملهای بیپایه و امیدهای واهی با ادعای نجات بشر، بلکه در ارتباطی تنگاتنگ با هستی انسان بر مبنای دانش علمی وسیع او شکل میگیرد. نقطهٔ آغاز تأملات او در خصوص معنای زندگی، واقعیت زیستی بنیادین و درنتیجه قطعیت چارهناپذیر سرنوشت محتوم انسان است. او در این کتاب به ما کمک میکند چیزی را به یاد بیاوریم؛ چیزی که زمانی میدانستیم، اما نمیدانستیم که میدانیم.
خواندن کتاب دونده بودن را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به دوستداران فلسفه و علاقهمندان به حوزهٔ هستیشناسی پیشنهاد میکنیم.
درباره مارک رولندز
مارک رولندز نویسنده و اندیشمند ولزی در سال ۱۹۶۲ در نیوپورت به دنیا آمد. او مدرک کارشناسی خود را در رشتهٔ مهندسی از دانشگاه منچستر گرفت، اما تغییر رشته داد و دکترای فلسفهاش را از دانشگاه آکسفورد دریافت کرد. او از معماران اصلی دیدگاهی است به نام اکسترنالیسم یا ذهن گسترده، که معتقد است ذهن انسان محصور در مغز و سیستم عصبی یا حتی بدن نیست و میتواند به جهان مادی گسترش یابد. از کتابهای او میتوان به «حقوق حیوانات» (۱۹۹۹)، «ماهیت آگاهی» (۲۰۰۱)، «شهرت» (۲۰۰۸)، «علم جدید ذهن» (۲۰۱۰)، «آیا حیوانات میتوانند اخلاقی باشند؟» (۲۰۱۲) و «فیلسوف و گرگ» (۲۰۰۸) اشاره کرد. کتاب فیلسوف و گرگ موجب شهرت جهانی او شده است.
بخشی از کتاب دونده بودن
«اولاً من به جای آنکه زندگی را در قالب یک امر و مرگ را در قالب امری دیگر ببینم، بیشتر مایلم آن را یک فرآیند تدریجی ناپدید شدن بدانم. زندگی از اساس فرآیند محو شدن است. بعد از دو سهدههٔ نویدبخش، اما آنطور که دستآخر معلوم میشود در اصل مکار، بهتدریج کمتر و کمتر از آن چیزی میشوم که بودم. مسلّم است مرگ نقطهٔ مهمی در این فرایند است. مرحلهٔ آخر و بازگشتناپذیر ناپدید شدنم. اما محو شدن در آنجا متوقف نمیشود. این فرآیند به نابودی من بسنده نکرده و تا آنجا پیش میرود که هرگونه ردی هم اگر از من به جا مانده است، هر نشانهای از اینکه زمانی اینجا بودهام محو میشود. پس پیداست به جای عبارت سرهمبندیشدهٔ دوبخشی زندگی-مرگ، دوست دارم به عبارت سرهمبندیشدهٔ سهبخشی باور کنم: زوال + مرگ + حذف = ناپدید شدن.
برعکس، تصور مرگ در قالب رخدادی که با اطمینان کامل در آیندهای دور تثبیت شده اشتباه است. مرگ بیقرار است و اصرار دارد پیش از آنکه پرده بیفتد خودی نشان دهد؛ حضور افتخاری کوچکی است که کمکم نقشش پررنگتر و حضورش بیشتر میشود. همان طور که اورِل کُلنای پدیدهشناس برجسته، و شاید به همین دلیل تقریباً فراموششدهٔ مجار اشاره کرد: مرگ اساس تمام نفرت در زندگی است. زوال ما واقعاً همان مرگ است که به راههای مختلف آرامآرام به درون ما میخزد، دزدکی پیشنمایشهای مختلف کوچکی از آنچه برایمان کنار گذاشته به ما نشان میدهد. شست پای به ظاهر نقرسی من، یک ضمیمهٔ مرده و پوسیده و بادکرده است. بدن سفتِ دههٔ بیست زندگیام به مرور، مثل پرتقالی که چند روز بیشتر از زمان معمولش توی بشقاب مانده، نرم و وارفته میشود. موهایی در قسمتهای مختلف بدنم رشد میکنند، بخشهایی که فکر میکردم وظیفهای در رشد مو ندارند، کولونیهای کپکی فرصتطلبی که در پرتقالِ بیشازاندازه رسیده رحل اقامت افکندهاند. مرگ من میخواهد مدتها پیش از پایان نمایش، خودش را از این طریق و راههای دیگر نشان دهد.»
حجم
۲۴۰٫۹ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۲
تعداد صفحهها
۲۱۶ صفحه
حجم
۲۴۰٫۹ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۲
تعداد صفحهها
۲۱۶ صفحه