کتاب آقای اشمیت کیه؟
معرفی کتاب آقای اشمیت کیه؟
کتاب آقای اشمیت کیه؟ نوشتهٔ سباستین تیری و ترجمهٔ شهلا حائری است. نشر قطره این کتاب را منتشر کرده است؛ کتابی حاوی یک نمایشنامهٔ نُهصحنهای.
درباره کتاب آقای اشمیت کیه؟
کتاب آقای اشمیت کیه؟ دربردارندهٔ نمایشنامهٔ نهصحنهای به قلم سباستین تیری است. «خانم قوچی»، «آقای قوچی»، مأمور پلیس، سرایدار، پزشک و «کارل» شخصیتهای این متن نمایشی هستند. این اثر از نمایشنامههای معاصر فرانسوی به حساب میآید.
سؤال «آقای اشمیت کیه؟» سؤالی است که در طول مطالعهٔ این متن نمایشی، بارها از خودتان میپرسید. شخصیتهای اصلی کتاب هم مثل شما به دنبال جوابی برای این پرسش هستند. داستان کتاب «آقای اشمیت کیه؟» دربارهٔ آقا و خانم قوچی است. آنها در حال غذا خوردن هستند که متوجهٔ صدای تلفن میشوند، نکتهٔ عجیب اینجاست که آنها اشتراک تلفن ندارند و خط تلفنشان نیز قطع شده بود. پساز مدتی میفهمند که در خانهٔ شخص دیگری زندگی میکنند. اما داستان به اینجا ختم نمیشود.
نمایشنامه متنی است که برای اجرا بر روی صحنه و یا هر مکان دیگری نوشته میشود. هر چند این قالب ادبی شباهتهایی به فیلمنامه، رمان و داستان دارد، شکل و فرم و رسانهای جداگانه و مستقل محسوب میشود. نخستین نمایشنامههای موجود از دوران باستان و یونان باقی ماندهاند. نمایشنامهها در ساختارها و شکلهای گوناگون نوشته میشوند، اما وجه اشتراک همهٔ آنها ارائهٔ نقشهٔ راهی به کارگردان و بازیگران برای اجرا است. بعضی از نمایشنامهها تنها برای خواندن نوشته میشوند؛ این دسته از متنهای نمایشی را کلوزِت (Closet) نامیدهاند. از مشهورترین نمایشنامهنویسهای غیرایرانی میتوان به «آیسخولوس»، «سوفوکل»، «اوریپید» (یونان باستان)، «شکسپیر»، «هارولد پینتر» (انگلستان)، «مولیر» (فرانسه)، «هنریک ایبسن» (نروژ)، «آگوست استریندبرگ» (سوئد)، «برتولت برشت» (آلمان)، «ساموئل بکت» (ایرلند) و «یوجین اونیل» (آمریکا) اشاره کرد. نام برخی از نمایشنامهنویسهای ایرانی نیز «بهرام بیضائی»، «عباس نعلبندیان»، «اکبر رادی»، «غلامحسین ساعدی»، «بهمن فُرسی»، «محسن یلفانی»، «نغمه ثمینی»، «محمد رضایی راد»، «علیرضا نادری»، «محمد یعقوبی»، «محمد رحمانیان» و «محمد چرمشیر» بوده است.
خواندن کتاب آقای اشمیت کیه؟ را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به دوستداران ادبیات نمایشی و علاقهمندان به نمایشنامههای معاصر فرانسوی پیشنهاد میکنیم.
بخشی از کتاب آقای اشمیت کیه؟
«آقای قوچی: من اخبار خونوادهام رو به خبرهای بقیه ترجیح میدم... متأسفم، ولی دوستتون دارم و دلم میخواد بدونم کی هستین و با هم چهکار میکنیم. (مکث) نادین تو من رو دوست داری؟
خانم قوچی: ببخشید؟
آقای قوچی: نادین ازت پرسیدم که من رو دوست داری؟
خانم قوچی: آره هانری دوستت دارم... هرچند که در حال حاضر کمی نگرانم میکنی.
آقای قوچی: چیه من رو دوست داری؟
خانم قوچی: خب دیگه حالا بسه.
آقای قوچی: برای من خیلی مهمه عزیزم... چیه من رو دوست داری؟
مکث. وقتی زن جواب میدهد، آقای قوچی یادداشت میکند.
خانم قوچی: آخه واقعاً مسخرهست هانری... دوستت دارم... نمیدونم... عاشقت شدم برای اینکه آدم شریفی هستی، کاری هستی و بلندپرواز. خب دیگه... م م م... با اینکه از خونوادهٔ پایینی هستی موفق شدی که در خیلی از زمینهها برای خودت اسم و رسمی بهدست بیاری. دیگه چی میخوای بهت بگم؟ یکی از بهترین متخصصین پوست لوکزامبورگی و من همیشه قدرت و ارادهات رو برای رسیدن به این مقام تحسین کردم. تو مسیحی باایمانی هستی، و شوهری وفادار، که یه زن میتونه بهش تکیه کنه. دیگه برات کافیه؟ ارزشهای مشترکی داریم و همیشه در نظر من نمونه بودی. واسهٔ اینها عزیزم ۲۵ ساله که دوستت دارم! هرچند که چند وقتیه یهکم به شَکَّم انداختی.
آقای قوچی: ازت متشکرم نادین. (به پسرش) تو چی؟
کارل: من چی چی؟
آقای قوچی: تو چه احساسی نسبت به من داری؟
کارل جواب نمیدهد.
آقای قوچی: کارل تو نظرت دربارهٔ من چیه؟
کارل جواب نمیدهد.
خانم قوچی: جواب پدرت رو بده تا خلاص شیم.
کارل: فکر میکنم که آدم بدی هستی.
آقای قوچی: (یادداشت میکند و نگاهش متوجه دفترچهاش است.) باشه، میشه بیشتر توضیح بدی؟
کارل: تو یه آدم حقیری... یه احمق تمامعیار، فکر و ذکرت فقط موفقیته... تمام زندگیت در مطبت میگذره...که برای مردم پماد تجویز کنی تا بیشتر پول دربیاری... معنی موفقیت برای تو پول درآوردنه. دائم به همه درس میدی، به بهانهٔ اینکه از هیچ به اینجا رسیدی... تو یه موشی بابا... یه موش فاضلاب که موفق شده... به درک که چه راه پرموفقیتی رو طی کردی... هیچ سخاوتی در تو نیست... دربارهٔ همهچی نظر میدی... قادر نیستی چیز دیگهای بهجز اونچه فکر میکنی بشنوی... با مردم بد حرف میزنی... با خدمتکارها... با زنت... با منشیت... برای هیچی شوق و هیجان نداری، هیچ طنزی، هیچ لطافت شاعرانهای در وجودت نیست... اصلاً هیچی حالیت نیست... حقیرترین آدمی هستی که به عمرم دیدم.»
حجم
۴۳٫۱ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۳
تعداد صفحهها
۹۲ صفحه
حجم
۴۳٫۱ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۳
تعداد صفحهها
۹۲ صفحه