کتاب آیا کسی می داند مترسک ها هم گاهی می ترسند؟
معرفی کتاب آیا کسی می داند مترسک ها هم گاهی می ترسند؟
کتاب «آیا کسی می داند مترسک ها هم گاهی می ترسند؟» نوشتۀ مارینلا باریگاتسی و ترجمۀ پروین فرهنگ است و انتشارات علمی و فرهنگی آن را منتشر کرده است. آیا کسی می داند مترسک ها هم گاهی می ترسند؟ دربارۀ پسری است که برای اولینبار با قطار سفر میکند.
درباره کتاب آیا کسی می داند مترسک ها هم گاهی می ترسند؟
آیا اولین باری که سوار قطار شدید را بهخاطر دارید؟ چه احساسی داشتید؟ آیا شما هم با دیدن دنیای بیرون از پنجره خیالپردازی میکردید؟
کتاب آیا کسی میداند مترسکها هم گاهی میترسند؟ دربارۀ پسری به نام مارکو است که برای اولینبار با قطار سفر میکند. او کنار پنجره نشسته است و دنیای بیرون را نگاه میکند. هر چیز را فقط یکلحظه میبیند؛ بنابراین احساس جدیدی را تجربه کرده و در مورد آنها خیالپردازی میکند. مثلاً وقتی به ساختمانهای چندطبقه نگاه میکند به این فکر میکند که چه تعداد پدر در این کان مشغول کار هستند؟ یا وقتی علف خوردن گاوها را تماشا میکند با خودش میگوید شاد علفها هم مانند گلها دوست دارند فقط بویشان کنند.
یکی از ویژگی افراد در سنین کودکی کنجکاوی و پرسیدن است. آنها مشتاق کشف جهان اطرافشان هستند و در مورد بسیاری از مسائل از بزرگترها سؤال میپرسند. چرا؟ کجا؟ چگونه؟ کِی؟ اینها کلماتی هستند که کودکان دائماً به زبان میآورند به این دلیل که بینهایت نسبت به محیط اطرافشان کنجکاو هستند و رسیدن به پاسخ باعث میشود اعتمادبهنفس کودکان به دنبال کشف جهان پیرامونشان بالا برود. کودکان گاهی پاسخ سؤالهایشان را از بزرگترها طلب میکنند و گاهی هم خودشان با استفاده از قدرت تخیل جوابهایی خلق میکنند. کتاب آیا کسی میداند مترسکها هم گاهی میترسند؟ ضمن سرگرمکردن کودکان، به آنها کمک میکند تا بادقت و توجه بیشتری به دنیای پیرامونشان نگاه کنند، آنها را به سمت کشف جهان اطرافشان سوق میدهد، قدرت درک و خیالپردازیشان را تقویت میکند و خلاقیت را در آنها پرورش میدهد.
خواندن کتاب آیا کسی می داند مترسک ها هم گاهی می ترسند؟ را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
خواندن این کتاب را به کودکان پیشنهاد میکنیم.
بخشی از کتاب آیا کسی می داند مترسک ها هم گاهی می ترسند؟
«امروز برای مارکو یک روز ویژه است؛ روز اولین سفرش با قطار. او کنار پنجرهٔ قطار نشسته است، و درحالیکه قطار بهسوی مقصد خود بهپیش میرود، بیرون را نگاه میکند. «آیا کسی میداند چند تا پدر در آنجا کار میکنند؟ آیا داخل آن ساختمانهای شیشهای احساس نمیکنند زندانی هستند؟ نه، شیشه مثل هوا شفاف است پس باید کمی شبیه بودن در آسمان باشد.»
حجم
۱۲٫۳ مگابایت
سال انتشار
۱۳۹۵
تعداد صفحهها
۲۸ صفحه
حجم
۱۲٫۳ مگابایت
سال انتشار
۱۳۹۵
تعداد صفحهها
۲۸ صفحه