کتاب تریستانا
معرفی کتاب تریستانا
کتاب تریستانا نوشتهٔ لوییس بونویل و ترجمهٔ کامران فانی است. نشر قطره این فیلمنامهٔ اسپانیایی را منتشر کرده است.
درباره کتاب تریستانا
کتاب تریستانا حاوی یکی از مشهوترین فیلمنامههای لوئیس بولوئل، کارگردان اسپانیایی است. این فیلمنامه قصهای ساده دارد. بونوئل، سرگذشت دختر جوانی به نام تریستانا را روایت میکند که بهتازگی مادرش را از دست داده است. مرگ مادر تمام زندگی این دختر جوان را تغییر میدهد. چه اتفاقاتی برای او میافتد؟ بخوانید تا بدانید. بونوئل در این اثر، تریستانا را نمادی از کشور اسپانیا در نظر میگیرد که به او خیانت شده است. فیلمنامهٔ تریستانا با توصیف دقیق جزئیاتِ صحنههای فیلم همراه است. میدانیم که فیلمنامه متنی است که برای ساختن فیلم نوشته میشود. هر چند این قالب ادبی شباهتهایی به نمایشنامه و رمان و داستان دارد، شکل و فرم و رسانهای جداگانه و مستقل محسوب میشود. فیلمنامهها در ساختارها و شکلهای گوناگون نوشته میشوند، اما وجه اشتراک آنها ارائهٔ نقشهٔ راهی به کارگردان و بازیگران و عوامل دیگر برای تولید یک فیلم است.
خواندن کتاب تریستانا را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به دوستداران مطالعهٔ فیلمنامههای خارجی و علاقهمندان به آثار لوئيس بونوئل پیشنهاد میکنیم.
درباره لویيس بونویل
لویيس بونوئل در فوریهٔ ۱۹۰۰ در خانوادهای مرفه در آبادی کالاندا در استان آراگون، شمال شرقی اسپانیا به دنیا آمد. در کودکی به مدرسهٔ مربیان یسوعی رفت و با تربیت کاتولیکی پرورش یافت، اما تربیت کاتولیکی که با فشار و تحمیل همراه بود، بهجای اینکه ذهن او را با آموزهها و تعصبات دینی قالبگیری کند، روح حساس او را بهسوی طغیان سوق داد. او نسبت به ایمان دینی واکنشی خشمآگین بروز داد. بعدها اعتراض به ساختارهای تعبدی و عقاید دگماتیک یکی از بنمایههای اصلی هنر او را تشکیل داد. فیلمهای بونوئل را بهسختی میتوان در یکی از انواع ژانرها یا جریانهای متداول سینمایی ردهبندی کرد. او بیگمان برجستهترین نمایندهٔ مکتب سوررئالیسم در سینما است، اما آیا هنرمندی چون او که همواره از هر سنت و قالبی گریخته، میتوان پیرو مکتبی خاص دانست؟ جانمایهٔ هنر بونوئل طغیان بر قراردادها و سنتها است. هنر بونوئل سرشار از نمادها و آیینهای مسیحی است. برخی منتقدان بیان میکند که او مانند دوست نزدیکش «فدریکو گارسیا لورکا»، از شوق گناه لبریز است. برخی از فیلمهای او مانند «عصر طلایی»، «نازارین» یا ناصری، «ویریدیانا»، «سیمون صحرا» و «راه شیری» را میتوان در مقولهٔ نقد دینی به شمار آورد. بونوئل بهگونهای گویا و نمادین در آستانهٔ قرنی پا به دنیا گذاشت که آن را یکسره مغلوب تباهی و شرارت میدید. «با آخرین نفسهایم»، «تریستانا» و «بونوئلیها» از جمله آثار مکتوب این هنرمند هستند.
درباره کامران فانی
کامران فانی زادهٔ ۲۵ فروردین سال ۱۳۲۳ در قزوین است. او در سال ۱۳۴۱ وارد دانشکدهٔ پزشکی دانشگاه تهران شد و پس از دو سال تغییر رشته داد تا در رشتهٔ زبان و ادبیات فارسی درس بخواند. او در سال ۱۳۴۷ در رشتهٔ زبان و ادبیات فارسی از دانشکدهٔ ادبیات دانشگاه تهران فارغالتحصیل شد و در ۱۳۵۲ از دانشکدهٔ علوم تربیتی دانشگاه تهران مدرک کارشناسیارشد علوم کتابداری و اطلاعرسانی خود را گرفت. فانی از سال ۱۳۵۹ در کتابخانهٔ ملی ایران کار کرده و عضو هیئتعلمی، مشاور ریاست و عضو شورای عالی مشاوران این کتابخانه بوده است. او عضو هیئتامنای کتابخانهٔ مجلس و عضو شورای عالی مرکز دایرةالمعارف بزرگ اسلامی بوده است. «تاریخ ایران: بازنویسی و گسترش تاریخ ایران»، «فرهنگ موضوعی قرآن مجید»، «دائرةالمعارف ناسیونالیسم» و «دائرةالمعارف تشیع» از جمله آثار تألیفی این نویسنده هستند. او آثاری همچون «موش و گربه» اثر «گونتر گراس»، «نامزد» و «سه خواهر» از «آنتوان چخوف» و فیلمنامهٔ «تریستانا» از «لوئيس بونوئل» را ترجمه کرده است.
بخشی از کتاب تریستانا
«تریستانا: موضوع اینه که امروز تو خونهست.
هوراشیو: (مشتاقانه) قهوه درست کردهم و چندتا از اون شیرینیهایی هم که میدونم دوست داری برات خریدهم.
[دوربین هوراشیو را که به طرف میز میرود دنبال میکند: روی میز یک قهوهجوش، یک اجاق الکلی، یک بسته شکر و دو فنجان و مقداری شیرینی به چشم میخورد.]
هوراشیو: خیلی مسخرهست که تو اینقدر از قیمات میترسی. باید یه روز منو بهش معرفی کنی.
[کبریتی میکشد تا اجاق را روشن کند.]
تریستانا: (بیرون پرده) من چیزی نمیخورم. واسهٔ من روشن نکن.
[هوراشیو پس از یک لحظه تردید کبریت را خاموش میکند.]
هوراشیو: جواب منو ندادی، چهوقت میخوای منو به قیمات معرفی کنی؟
[نمای درشتی از تریستانا. با زحمت به خود جرئت میدهد و میگوید:]
تریستانا: اون فقط قیم من نیست؛ بیشتر از یه قیم... (مکث. ملتمسانه به هوراشیو مینگرد و کلاهش را به آرامی برمیدارد. نمای نزدیکی از تریستانا و هوراشیو که پشت به دوربین جلو صحنه ایستادهاند.)
تریستانا: اون شوهر منه.
[هوراشیو نمیتواند این خبر حیرتآور را قبول کند.]
هوراشیو: چی؟
[تریستانا با جرئتی که زاییدهٔ یأس است شروع به سخن گفتن میکند.]
تریستانا: من بهت دروغ گفتم... حالا میخوام همهچیزو واست بگم. فرقی به حال من نمیکنه... اما دیگه نمیتونم پنهانش کنم. (هوراشیو بیآنکه چشم از تریستانا برگیرد، اطراف او شروع به قدم زدن میکند.)
تریستانا: من با شوهرم... مقصودم قیممه... همون مرده، ازدواج نکردهم. (هر لحظه بیشتر احساساتی میشود.) نمیدونی چه زجری کشیدهم. خب حالا همهچیزو بهت گفتم. منو ببخش.
[دوربین به راه میافتد و با حرکت افقی تریستانا را که میرود و لبهٔ نیمکتی مینشیند، دنبال میکند. هوراشیو هم نزدیک میشود و درحالیکه تریستانا حرف میزند کنارش مینشیند.]
تریستانا: میدونم زن نجیبی نیستم، اما زن آزادی هستم و تو رو هم دوست دارم... چی میگی! میتونی منو ببخشی؟ راستشو بگو، ترجیح میدی من چی باشم ـ یک زن خیانتکار یا مثل حالا یه زن آزاد؟
[هوراشیو جواب نمیدهد، همچنان آرنجهایش را روی زانوانش گذارده و به زمین خیره مانده است.]
تریستانا: (که اشک در چشمانش جمع شده) هنوز منو دوست داری؟ راستشو بگو!»
حجم
۱۶۴٫۸ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۴
تعداد صفحهها
۲۰۲ صفحه
حجم
۱۶۴٫۸ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۴
تعداد صفحهها
۲۰۲ صفحه