کتاب النی
معرفی کتاب النی
کتاب النی (عشق یک مادر و انتقام یک پسر) نوشتهٔ نیکول گیج و ترجمهٔ مینو مشیری است. انتشارات علمی و فرهنگی این کتاب را روانهٔ بازار کرده است. نویسنده این اثر را در ادای دین به مادرش نوشته؛ زنی که در جنگ داخلی یونان بهطرز وحشیانهای اعدام شد.
درباره کتاب النی
نیکولاس گیج در دههٔ ۱۹۷۰ میلادی، روزنامهنگاری در نشریهٔ نیویورک تایمز را رها میکند و تمام وقت خود را به تحقیق دربارهٔ مرگ مادرش اختصاص میدهد. او با بیش از ۴۰۰ نفر حرف زند؛ روستاییان و سربازانی که در دو جبههٔ جنگ داخلی یونان جنگیده بودند، کماندوهای انگلیسی، افسران ملی و کمونیست، قاتلان و بازماندگان قربانیان. او برای فهمیدن علت مرگ مادرش به یونان، لهستان، مجارستان، چکسلواکی، کانادا، انگلستان و آمریکا سفر کرد و با گزارشهایش، اندکاندک به معمای اعدام مادرش پی برد و سپس کتاب النی را نوشت، اما هدف او فقط پیبردن به راز مرگ مادرش (النی) نبوده است. او میخواهد از قاتل و مسبب اصلی مرگ النی انتقام بگیرد، اما هرچه تلاش میکند، به در بسته میخورد. او در نهایت به سرنخی قطعی میرسد؛ چه سرنخی؟ بخوانید تا بدانید.
نیکول گیج تصویری دقیق از زندگی روستایی و سختیهای آن به دست میدهد، شخصیتها را به گونهای توصیف میکند که گویی در همین زمان در کنار ما زندگی میکنند و مصائب جنگ را دلخراش نشان میدهد. او کتاب «النی» را نوعی ناداستان میداند، اما آنقدر ردپای شخصیتها و داستانهایشان در این کتاب پررنگ است که میتوان آن را در دستهٔ رمانهای تاریخی قرار داد. نیکول گیج برای کتاب النی برندهٔ جایزهٔ انجمن سلطنتی ادبیات بریتانیا شده است. این اثر شامل پنج بخش اصلی است که عبارتاند از «بخش اول: پیگرد»، «بخش دوم: جنگ»، «بخش سوم: انقلاب»، «بخش چهارم: مکافات»، «بخش پنجم: اکتشاف». در قسمت پایانی کتاب نیز بخشی با عنوان «تصاویر» ضمیمه شده است که به ارتباط عمیقتر خواننده با اثر کمک خواهد کرد.
خواندن کتاب النی را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به دوستداران داستانهای تاریخی و مستند پیشنهاد میکنیم.
بخشی از کتاب النی
«نزدیک به دو ساعت از خبر نزدیک شدن چریکها میگذشت و در این مدت تمام مردان روستا، جز عدهای معدود پیرمرد که به درد سربازگیری نمیخوردند، آنجا را ترک کرده بودند.
النی به خانه بازگشت و روی پلههای مهتابی کوچک خود نشست. در حیاط زیر پا، نیکولا و فوتینی تیلهبازی میکردند و کانتا و گلیکریا بر سر کار خانه بگومگو داشتند. الگا در سایه نشسته بود و زمزمهکنان سر و ته مقداری لوبیا سبز را میچید. هیچ یک از فرزندان او از آمدن چریکها هراسی نداشتند، اما نگرانی سراپای النی را در بر گرفته بود و رهایش نمیکرد. در فکر این بود که چگونه قبل از اینکه خیلی دیر شود، آنها را از روستا خارج کند. ناگاه آخرین امکان به نظرش رسید: آنتونی پاروسیس که بستزن بود و در بابوری میزیست با شوهرش نسبت خانوادگی داشت. همسرش، آنتونووا، همان زنی بود که به النی التماس کرده بود دو آندارت ایلاس را در خانه پناه دهد. اینک آنها به او مدیون بودند و در ضمن جزو خانواده نیز محسوب میشدند. النی میدانست که هم زن و هم شوهر از هواداران ایلاس هستند، ولی آنتونی که مردی ناتوان و خجول بود اشتیاقی به ملحق شدن به ارتش چریکی نداشت. ممکن بود او نیز چون سایر مردان لیا در تدارک فرار باشد.
النی فریادزنان به الگا گفت: «زود باش، لوبیاها را وِل کن و مقداری لباس در یک کیسه بریز. تو باید کانتا و نیکولا را به بابوری نزد عمو پاروسیس ببری. از قول من به او بگو شماها را با خودش به فیلیاتز ببرد تا اینکه چریکها از اینجا بروند. زود باش دختر! برای یک بار هم که شده، زود بجنب وگرنه دیر میشود».
النی چنان شتاب داشت آنها را روانهٔ بابوری کند که فقط زمانی که در میان درختان راج و کاج سایههای آنها دور شد و به نقطهای مبدل گشت، درد و وحشت دوری از آنان را حس کرد. هنگام رفتن، نیکولا با یک دست کفشهایش و با دست دیگر دست الگا را گرفته بود و هر چند گاه برمیگشت تا مادرش را ببیند.»
حجم
۱٫۳ مگابایت
سال انتشار
۱۳۹۷
تعداد صفحهها
۸۲۵ صفحه
حجم
۱٫۳ مگابایت
سال انتشار
۱۳۹۷
تعداد صفحهها
۸۲۵ صفحه