
کتاب در شهر مادری رستم
معرفی کتاب در شهر مادری رستم
کتاب «در شهر مادری رستم» نوشتهٔ سمیرا قرهداغی و با ویراستاری فهمیه اسماعیلی، توسط نشر میخ منتشر شده است. این اثر در قالب سفرنامهٔ طنز، روایت سفر نویسنده به افغانستان را بازگو میکند و با نگاهی متفاوت و شوخطبعانه، تجربههای زیسته و مشاهدات اجتماعی، فرهنگی و روزمرهٔ او را در شهرها و میان مردم افغانستان به تصویر میکشد. «در شهر مادری رستم» نهتنها به خاطرات سفر میپردازد، بلکه با زبانی صمیمی و نگاهی جزئینگر، به روابط میان ایرانیان و افغانستانیها و دغدغههای مهاجرت نیز اشاره دارد. نسخهی الکترونیکی این اثر را میتوانید از طاقچه خرید و دانلود کنید.
درباره کتاب در شهر مادری رستم
این کتاب با عنوان «در شهر مادری رستم» از سمیرا قرهداغی، در دستهٔ سفرنامههای طنز قرار میگیرد و روایتگر سفری است که نویسنده به افغانستان داشته است. ساختار کتاب بر پایهٔ خاطرات و روایتهای روزانه شکل گرفته و هر فصل یا بخش، به یکی از شهرها، موقعیتها یا تجربههای خاص سفر اختصاص یافته است. نویسنده با پیشینهٔ مددکاری اجتماعی و سالها فعالیت در حوزهٔ مهاجران افغانستانی، زاویهدیدی متفاوت نسبت به جامعهٔ افغانستان ارائه داده است. در این سفرنامه، علاوهبر توصیف مکانها و مردم، به موضوعات فرهنگی، اجتماعی و حتی سیاسی روز افغانستان نیز پرداخته شده است. طنز جاری در روایتها، کتاب را از دیگر سفرنامههای مشابه متمایز میکند و باعث میشود حتی موضوعات تلخ و جدی با نگاهی تازه و گاه شوخطبعانه بازگو شوند. «در شهر مادری رستم» ترکیبی از مشاهدات میدانی، خاطرات شخصی و تحلیلهای اجتماعی است که در قالب ناداستان و با روایتی اپیزودیک، خواننده را با خود همراه میکند. این کتاب نهتنها به تجربهٔ سفر میپردازد، بلکه تصویری از زندگی روزمره، روابط خانوادگی، آداب و رسوم و چالشهای مردم افغانستان را نیز به نمایش میگذارد.
خلاصه کتاب در شهر مادری رستم
در «در شهر مادری رستم»، سمیرا قرهداغی سفر خود را از تهران آغاز میکند و با عبور از مراحل دریافت ویزا و پرواز به مزارشریف، وارد افغانستان میشود. روایت کتاب با طنز و جزئینگری، از همان ابتدا به تفاوتهای فرهنگی، برخوردهای اداری و تجربههای شخصی نویسنده با مردم افغانستان میپردازد. او در شهرهای مختلفی چون مزارشریف، بلخ، کابل و بامیان حضور پیدا میکند و هرکدام از این مکانها را از زاویهای متفاوت و با تمرکز بر زندگی روزمره و روابط انسانی توصیف میکند. نویسنده با خانوادههای محلی، بهویژه زنان و دختران افغانستانی، ارتباط برقرار میکند و از خلال این ارتباطها، به لایههای پنهانتر جامعه و فرهنگ افغانستان راه مییابد. در بخشهایی از کتاب، به موضوعات حساسی مانند مهاجرت، هویت، قومیت و حتی مسائل سیاسی و امنیتی روز افغانستان اشاره شده است، اما همواره تلاش شده تا روایت از فضای تلخ و ناامیدکننده فاصله بگیرد و بر جنبههای انسانی، امیدبخش و گاه خندهدار زندگی مردم تمرکز کند. دغدغههای نویسنده دربارهٔ مهاجران افغانستانی در ایران، خاطرات کاری و تجربههای زیستهاش نیز در لابهلای روایت سفر حضور پررنگی دارد. کتاب با روایتهایی از مهمانیها، مراسم عروسی، غذاهای محلی، آداب و رسوم و حتی شوخیهای روزمره، تصویری زنده و ملموس از افغانستان امروز ارائه میدهد، بیآنکه به کلیشههای رایج دربارهٔ این کشور محدود شود.
چرا باید کتاب در شهر مادری رستم را بخوانیم؟
«در شهر مادری رستم» با رویکردی متفاوت به سفرنامهنویسی، تجربهٔ سفر به افغانستان را از زاویهای کمتر دیدهشده روایت میکند. طنز جاری در متن، روایت را از فضای خشک و رسمی سفرنامههای معمول دور میکند و خواننده را با واقعیتهای زندگی مردم افغانستان، بدون اغراق یا سیاهنمایی، آشنا میسازد. این کتاب فرصتی است برای شناخت بهتر همسایگان شرقی، درک تفاوتها و شباهتها و عبور از پیشداوریهای رایج. همچنین، حضور پررنگ زنان و روایتهای زنانه در متن، به خواننده امکان میدهد با بخشهایی از جامعهٔ افغانستان آشنا شود که کمتر در آثار مشابه بازتاب یافتهاند. برای کسانی که به دنبال نگاهی تازه به موضوع مهاجرت، هویت و روابط میانفرهنگی هستند، این کتاب میتواند تجربهای متفاوت و آموزنده باشد.
خواندن این کتاب را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم؟
این کتاب برای علاقهمندان به سفرنامه، طنز اجتماعی، مطالعات فرهنگی و کسانی که دغدغهٔ مهاجرت، هویت و روابط ایران و افغانستان را دارند، مناسب است. همچنین، برای فعالان اجتماعی، مددکاران و پژوهشگران حوزهٔ مهاجران و هرکسی که میخواهد تصویری واقعیتر و انسانیتر از افغانستان امروز به دست آورد، پیشنهاد میشود.
بخشی از کتاب در شهر مادری رستم
«سفرنامهنویس نیستم. به نیت اشتراکگذاری خاطراتم هم نبود که دفترم را برداشتم و با خودم به کشور دوست و همسایه بردم. برای خودم عادتی دارم که آخرشبها، تمام رخدادهای روز و خشمهای فروخوردهٔ تاریخ و فریادهای بیصدای بشریت را مینویسم (الکی گفتم. منظورم حرفهایی است که معمولاً زورم نمیرسد یا میکروفون نمیدهند بگویم)؛ وگرنه صرفا یک مسافرم.... اواسط بهار ۱۳۹۸ یک ماه از پایان سفرمان میگذشت. هروقت در خوابوبیداری و هپروت یاد سفر نوروز میافتادم؛ دوطرف لبم بهسمت شمالشرقی و شمالغربی صورتم کش میآمد. یک روز محمدرضا شهبازی آمد و گفت: «حداقل از سفر افغانستانت چند خردهروایت برای سایت راهراه بنویس.» گفتم: !| چرا به فکر خودم نرسیده بود؟! چشم. اما دو روز بعد نیایید متن بخواهید ها! وقت میبرد.» رفت. دو روز بعد آمد و گفت: «نچنچنچ! شنیدهای این عضو ارشد تیم مذاکرهکنندهٔ هستهای چه دعوایی راه انداخته؟ الان وقت انتشار سفرنامه است.» اشارهاش به دیپلمات خامی بود که معلوم نبود چطور وسط دعوای دولت ایران با اروپا، بر سر دبههای متعددشان در آن تعهد کذایی، توانسته ملت افغانستان را از ایران دلخور کند. بههرحال؛ بلایی که تهدید عضو ارشد سرروابط دو ملت آورده بود؛ وحدت و صلح میطلبید. بازهم در جواب محمدرضا شهبازی گفتم: «چشم» و توی دلم گفتم: ایشالا یادش میرود! یک روز و نیم بعدش که داشتم همینطور امتحانی و قطرهچکانی با فشار به نواحی مختلف مغزم و ورقزدن دفترچههای خوابآلود و اطلاعات آت و آشغال دربارهٔ شهرها و آثار تاریخی در آن نوشته بودم، روی کاغذ پیاده میکردم. دوباره آمد و گفت: «چه شد این کتاب سفرنامه؟!» بیاعتنا به تغییر فاز پروژه از «خردهروایتی برای سایت» به «کتاب سفرنامه» گفتم: «وای! چقدر شما عجولید! الان میآورمش. اصلاً بفرمایید این هم سفرنامه!» (نوزده ماه بعد بود البته!)»
حجم
۱۵٫۴ مگابایت
سال انتشار
۱۴۰۳
تعداد صفحهها
۱۲۸ صفحه
حجم
۱۵٫۴ مگابایت
سال انتشار
۱۴۰۳
تعداد صفحهها
۱۲۸ صفحه
نظرات کاربران
کتاب جالبی هستش، مناسب برای کسایی هستش که میخوان با تجربه های جدید و ناگفته ای از افغانستان مواجهه داشته باشن.