کتاب چیزهایی که دوست ندارم
معرفی کتاب چیزهایی که دوست ندارم
کتاب «چیزهایی که دوست ندارم» نوشتۀ مسعود ملک یاری است و انتشارات پرتقال آن را منتشر کرده است. چیزهایی که دوست ندارم داستانی بامزه و تخیلی دربارۀ پسری است که از خیلی چیزها خوشش نمیآید.
درباره کتاب چیزهایی که دوست ندارم
چیزهایی که دوست ندارم دربارۀ پسربچهای به نام شوتا است که خیلی چیزها را دوست ندارد و بسیاری از قوانین حوصلهاش را سر میبرد. برای مثال او دوست ندارد صبحانه بخورد، حوصلۀ کلاس موسیقی را ندارد و دلش نمیخواهد سر ساعت بخوابد. او آرزو میکند که از شر تمام چیزهایی که دوست ندارد خلاص شود تا اینکه یک روز موقع خوردن چیپس موجود عجیبی به نام غولچۀ جادویی از پاکت چیپس شوتا بیرون میآید که میتواند هر چیز بهدردنخور را پاک کند.
کودکان معمولاً از سن ۳ یا ۴ سالگی میتوانند قوانین را درک کنند؛ اما احتمال دارد که مقاومت یا فراموش کنند. به همین دلیل میتوان با روشهای مختلف به آنها یادآوری کرد. کتاب چیزهایی که دوست ندارم یک داستان تخیلی است که قصد دارد کودکان را با قوانین و چیزهایی که شاید کودکان نسبت به انجام آن بیعلاقه باشد آشتی دهد. مسعود ملک یاری با استفاده یک داستان تخیلی و یک موجود خیالی که آرزوهای شوتا را برآورده میکند این کار را انجام میدهد و اهمیت قوانین در زندگی را به کودکان با زبانی ساده آموزش میدهد.
خواندن کتاب چیزهایی که دوست ندارم را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
خواندن این کتاب را به کودکان بالای ۴ سال و دوستداران ادبیات کودک پیشنهاد میکنیم.
درباره مسعود ملک یاری
مسعود ملکیاری، نویسنده و مترجم ایرانی در سال ۱۳۵۹ به دنیا آمد و مدرک کارشناسی خود را در رشتۀ سینما و کارشناسیارشدش را در رشتۀ ادبیات نمایشی دریافت کرد. او از سال ۱۳۷۵ کار نوشتن را آغاز کرد و ابتدا برای مطبوعات مینوشت و یکی از اعضای انجمن نویسندگان کودک و نوجوان است. از میان کتابهای تألیفی مسعود ملکیاری میتوان به «کتاب بزرگ قد یک دکمه»، «به چرخهٔ حیات دست نزنید»، «همۀ بستنیهای دنیا»، «بهترین بودن»، «شهر کج» و «یک بغل گرم برفی» اشاره کرد. برخی از کتابهای ترجمۀ او عبارت است از: «جزیرهٔ آبل»، «اریک»، «راورندوم»، «سبیل»، «برای بوآ چی آورد؟»، «برگرد خونه دیگه!»، «دوستت دارم دیگه!»، «شببهخیر دیگه!»، «مجموعۀ راهنمای خلبازیهای مکس و مالی».
بخشی از کتاب چیزهایی که دوست ندارم
«شوتا از بعضی چیزها خوشش نمیآمد. از صبحانهای که هر روز باید بهزور میخورد و از گربهشان، میوف که همهاش توی دستوپا بود. از کلاس موسیقی و آن همه سروصدای الکی. از خانم داکوتا که بداخلاقترین معلم دنیا بود و از کلی چیزهای دیگر. آرزوی شوتا بود که از شر همهشان خلاص شود. ولی گاهی باید مراقب باشی چه آرزویی میکنی؛ چون ممکن است برآورده شود. شوتا چند باری لای میوهها کرم دیده بود؛ ولی انتظار نداشت از پاکت چیپس جکوجانور بیرون بیاید، پس با تعجب پرسید: تو دیگر چه هستی؟»
حجم
۱۸٫۱ مگابایت
سال انتشار
۱۴۰۲
تعداد صفحهها
۵۲ صفحه
حجم
۱۸٫۱ مگابایت
سال انتشار
۱۴۰۲
تعداد صفحهها
۵۲ صفحه