کتاب آخرین نامه معشوق
معرفی کتاب آخرین نامه معشوق
کتاب آخرین نامه معشوق بهقلم جوجو مویز و ترجمهٔ مریم تیما را انتشارات ۳۶۰ درجه منتشر کرده است. این کتاب روایتی است از یک داستان عاشقانه با چاشنی راز و کشف معما.
درباره کتاب آخرین نامه معشوق
تجربهٔ عشق، دلانگیز و روحافزا و گاهی پر از تشویش و اضطراب است؛ بهخصوص اگر پای رازی در میان باشد و حافظه در کنکاش برای پرده برداشتن از این راز، مشغول تقلا و تکاپو باشد. داستان کتاب آخرین نامه معشوق از جوجو مویز هم در چنین فضایی میگذرد، فضایی که گویا عشق در آن حرف اول را میزند اما رازی در گذشته بر گیرایی این تجربهٔ شیرین سایه افکنده است. جنیفر استرلینگ، شخصیت اصلی این داستان، پس از تصادفی سنگین در بیمارستان به هوش میآید اما جز خاطراتی محو و گنگ چیزی به یاد نمیآورد. او همسر مرد ثروتمند و مشهوری است که البته تصویر روشنی هم از این ازدواج و زندگی مشترک در خاطرش نیست. داستان این کتاب در دو زمان گذشته و آینده و با محوریت نامههایی از معشوق جنیفر، روایت میشود. نامههایی که واسطهای برای ارتباط با گذشته و گشودن قفل رازهای پنهان است.
خواندن کتاب آخرین نامه معشوق را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
علاقهمندان به داستانهای عاشقانه خارجی از مطالعهٔ این کتاب لذت خواهند برد.
درباره جوجو مویز
جوجو مویز در ۴ اوت سال ۱۹۶۹ در لندن به دنیا آمد. او روزنامهنگاری انگلیسی است که از سال ۲۰۰۲ به نوشتن رمانهای عاشقانه مشغول است. مویز یکی از چند نویسندهای است که ۲ بار برندۀ جایزه سال رمان عاشقانه (Romantic Novel of the Year Award) بهوسیلۀ انجمن نویسندگان رمانهای عاشقانه (Romantic Novelists' Association) شده است. آثار او به ۱۱ زبان مختلف دنیا ترجمه شدهاند. فهرست کتابهای جوجو مویز عبارت است از: باران پناهدهنده یا در پناه باران، میوهٔ خارجی، مرکز فروش طاووس، کشتی عروسها، خلیج نقرهای، موسیقی شب، اسب رقاص، من پیش از تو، ماه عسل در پاریس، دختری که رهایش کردی، یک به علاوهٔ یک، پس از تو، تکوتنها در پاریس، باز هم من و بخشندهٔ ستارهها.
بخشی از کتاب آخرین نامه معشوق
« بالاخره یک روز صبح به او گفتند میتواند از بیمارستان مرخص شود. از آن موقع به بعد سر پا ایستاد، در بخش قدم زد و با بیماران دیگر آشنا شد. گاهی مجلهای میخواند با پرستارها حرف میزد و گاهی هم به رادیو گوش میکرد. عمل دوم هم روی دستش انجام شد و دیگر حالش داشت بهتر میشد. ولی باز هم از زخم روی دستش بیزار بود و همیشه آستین لباسش را پائین میکشید تا آن را مخفی کند. بینایی و شنواییاش را چک کردند. بخیههای عمل هم بهتر شده بود. اثری از کبودیها نبود، دنده و ترقوهاش هم به میزان کافی خوب جوش خورده بودند که با حرکت کردن بدنش دردی حس نمیکرد. پرستارها میگفتند با گذشت زمان همهچیز را دوباره به خاطر میآورد. مادرش هم مدام عکسهای سیاه و سفید قدیمی را زیرورو میکرد تا بتواند گذشتهٔ جنیفر را برایش تداعی کند. به یاد آورد که چهار سال پیش ازدواج کرده و بچهای هم ندارد. به گفتهٔ مادر دیگر کسی انتظار تولد بچهاش را نداشت. خانهای شیک در یکی از بهترین محلههای لندن داشت با راننده و آشپز و کلی پیشخدمت که شبانهروز در خدمتش بودند.»
حجم
۲٫۰ مگابایت
سال انتشار
۱۳۹۹
تعداد صفحهها
۳۸۸ صفحه
حجم
۲٫۰ مگابایت
سال انتشار
۱۳۹۹
تعداد صفحهها
۳۸۸ صفحه