کتاب باخیالها و بیخیالها
معرفی کتاب باخیالها و بیخیالها
کتاب باخیالها و بیخیالها نوشته حسن لطفی است. این کتاب سرشار از داستانهای جذابی است که مخاطب را با خودش همراه میکند. نویسنده داستانهای متفاوتی میسازد و با هر تفاوت تجربهای تازه برای مخاطب خلق میکند.
درباره کتاب باخیالها و بیخیالها
نویسنده قصد داشته در ابتدا کتاب را دو بخش کند با یکبخش برای داستانهایی که لبریز از خیال است، بخشدیگر خاص داستانهایی که حضور تخیل در آنها کمرنگتر است. اما نمیتواند و این تصمیم را به عهده خواننده میگذارد. داستانها روایتی جذاب دارند و خواننده را با خودشان همراه میکنند.
خواندن کتاب باخیالها و بیخیالها را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به تمام طرفداران ادبیات داستانی پیشنهاد میکنیم
بخشی از کتاب باخیالها و بیخیالها
صدا میرود و میآید و باد نام سیاوش را به کوه روبرو میکوبد و برمیگرداند «سیاوش، سیاوش، سیاوش». مرجان میچرخد و انگار با صدایش که آرام و آرامتر میشود قرار گذاشته باشد تا صدا برود، میایستد. «شنیدی؟» سیاوش بدون توجه به او مدادش را روی کاغذ میکشد و طرحش را تکمیل میکند. «خوب شد؟» مرجان چشمهایش را ریزتر میکند تا از آن دور کاغذ را بهتر ببیند. «چیه این؟» سیاوش کاغذ را به طرف خودش برمیگرداند. خطوط روی آن هیچ شباهتی به کوه روبرویش نداشت.
«همه اینا که میگی توی ذهن توئه.» سرهنگ گفته بود و اسبش را حرکت داده بود. «مگه فرقی هم میکنه، برای من برهنه هر چیز مهمه.» سرهنگ خندیده بود و طوری که مرجان و مادرش نشنوند گفته بود. «برای من هم!» و به صفحه شطرنج نگاه کرده و چشمکی زده بود. سیاوش فیلش را بلند کرد و گذاشت جلو اسب و انگار تازه منظور سرهنگ را فهمیده باشد سرخ شد و حرفش را اصلاح کرد: «منظورم برهنگی ذات...» سرهنگ با خوشحالی رخش را کوبید به فیل و آن را پرت کرد روی زمین «حواست کجاست؟» مرجان میخندد و میگوید.
«به حرفای تو فکر میکنم.»
حجم
۱۳۴٫۱ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۵
تعداد صفحهها
۱۸۹ صفحه
حجم
۱۳۴٫۱ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۵
تعداد صفحهها
۱۸۹ صفحه