دانلود و خرید کتاب غریبانه می بارد معصومه مولایاری
تصویر جلد کتاب غریبانه می بارد

کتاب غریبانه می بارد

امتیاز:
۲.۵از ۶ رأیخواندن نظرات

معرفی کتاب غریبانه می بارد

کتاب «غریبانه می بارد» نوشتۀ معصومه مولایاری است و انتشارات آئی سا آن را منتشر کرده است. غریبانه می‌بارد داستان دختری را روایت می‌کند که در شب نامزدی‌اش ناگهان با حقایقی دربارۀ گذشته روبه‌رو می‌شود. 

درباره کتاب غریبانه می بارد

داستان غریبانه می‌بارد دربارۀ دختری به نام سودا است که در شب یلدا که اقوام پدری در عمارت پدربزرگش جمع شده‌اند آلبوم عکسی را در زیرزمین خانۀ حاجی‌بابا پیدا می‌کند. او را فرستاده بودند تا دستگاه آب‌انارگیری قدیمی را از زیرزمین خانه بیاورد. با دیدن وسایل قدیمی خاطرات کودکی‌اش زنده شد، سودا آلبوم قدیمی را که می‌بیند بلافاصله او را باز می‌کند و عکس‌های عروسی پدرش را در کنار زنی دیگر می‌بیند. او که از دیدن عکس‌ها شوکه می‌شود می‌خواهد حقیقت را پیدا کند برای همین آلبوم را زیر پالتواش قایم می‌کند و با خودش بیرون می‌برد. آن شب یلدا قرار بد پدر کیان پسرعمویش با پدر سودا حرف بزند و در جمع تاریخ عروسی‌شان را مشخص کنند اما دیدن عکس‌ها سودا را شوکه کرده و حالش دگرگون شده است. او دیگر نمی‌تواند به هیچ‌چیز دیگری فکر کند حتی در مهم‌ترین شب زندگی‌اش.

غریبانه می‌بارد یک رمان عاشقانه و اجتماعی است که زندگی پرفرازونشیب یک خانواده را به روش سوم‌شخص روایت می‌شود. کیان تنها فرزند خانواده قرار است با دخترعمویش سودا ازدواج کند. او از کودکی که می‌گفتند عقد پسرعمو و دخترعمو را در آسمان‌ها بسته‌اند، عاشق سودا می‌شود ولی در روز نامزدی اتفاقاتی باعث می‌شود که سودای عاشق ناگهان با دریایی از سؤالات دربارۀ زندگی گذشته مواجه شود و همه چیز تغییر کند.

خواندن کتاب غریبانه می بارد را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

خواندن این کتاب را به علاقه‌مندان به ادبیات داستانی و همچنین دوستداران رمان‌های ایرانی پیشنهاد می‌کنیم. 

بخشی از کتاب غریبانه می بارد

«از دور سنگینی نگاه پر از نفرت خانم‌جان را حس می‌کرد. دیگر برایش مهم نبود که چه رفتاری با او دارند. این‌همه زمین خدا جایی که او را نمی‌خواستند برایش جهنم بود. حیف که به‌خاطر کیان و رسیدن به او باید آن‌ها را تحمل می‌کرد. یک گور پدر دنیا به روزگار گفت و چشمش را بست. یک‌دنیا سؤال پشت پلک‌های پرپشت و زیبایش سنگینی می‌کردند. چشمانش را مالید و بوی توتون حاجی‌بابا را به تلقین از ذهنش گذراند. یکی از رایحه‌های تند و خوش دوران کودکی‌اش، هروقت غلامعلی خدابیامرز بسته‌های جدید توتون را می‌خرید و به دست حاجی‌بابا می‌داد در کنار او منتظر می‌ایستاد تا با قاشق آن را باهم داخل کیسه سفیدرنگ دست‌دوز خالی کنند. دلش پر زد برای بشقاب روحی کوچک و کبریت کنارش، کبریتی که همیشه با فوت او خاموش می‌شد و آوایی که حاجی‌بابا با لهجهٔ شیرین کردی برایش می‌خواند. از وقتی دکتر کشیدن دخانیات را برای او منع کرده بود، کمتر می‌کشید.»


نظری برای کتاب ثبت نشده است
بریده‌ای برای کتاب ثبت نشده است

حجم

۲٫۹ مگابایت

سال انتشار

۱۴۰۱

تعداد صفحه‌ها

۵۳۰ صفحه

حجم

۲٫۹ مگابایت

سال انتشار

۱۴۰۱

تعداد صفحه‌ها

۵۳۰ صفحه

قیمت:
۲۲۴,۰۰۰
تومان