
کتاب فریاد نجواها
معرفی کتاب فریاد نجواها
کتاب الکترونیکی «فریاد نجواها (باید به تو خیانت کنم)» نوشتهٔ «روتا سپتیس» و با ترجمهٔ «احمد امامی» توسط نشر هیرمند منتشر شده است. این اثر در دستهٔ رمانهای نوجوانان قرار میگیرد و داستانی را روایت میکند که در بستر تاریخی و سیاسی رومانیِ دههٔ ۱۹۸۰ شکل گرفته است. محوریت کتاب بر زندگی نوجوانی است که در فضای سرکوب و وحشت حکومت کمونیستی، با چالشهای اخلاقی و انسانی دستوپنجه نرم میکند. نسخهی الکترونیکی این اثر را میتوانید از طاقچه خرید و دانلود کنید.
درباره کتاب فریاد نجواها
«فریاد نجواها» اثری داستانی است که وقایع آن در رومانیِ سال ۱۹۸۹، در واپسین روزهای حکومت دیکتاتوری نیکلای چائوشسکو، رخ میدهد. نویسنده، «روتا سپتیس»، با الهام از واقعیتهای تاریخی و تجربههای زیستهٔ مردم رومانی، داستانی را خلق کرده که از زاویهٔ دید یک نوجوان روایت میشود. این رمان با نگاهی به زندگی روزمرهٔ مردم عادی، بهویژه نوجوانان، در شرایطی که همهچیز تحت کنترل و نظارت پلیس مخفی است، تصویری از ترس، بیاعتمادی و امیدهای پنهان ارائه میدهد. ساختار کتاب بر پایهٔ روایت اولشخص و خاطرات شخصیت اصلی بنا شده و با جزئیات دقیق، فضای سرد و خاکستری شهر بخارست، روابط خانوادگی، دوستیها و دلهرههای نوجوانانه را به تصویر میکشد. «فریاد نجواها» در قالب رمان نوجوانان، اما با لایههایی عمیقتر، به موضوعاتی چون آزادی، خیانت، شرافت و مقاومت در برابر ظلم میپردازد و خواننده را با واقعیتهای تلخ و گاه ناگفتهٔ تاریخ معاصر اروپای شرقی روبهرو میکند.
خلاصه داستان فریاد نجواها
هشدار: این پاراگراف بخشهایی از داستان را فاش میکند! داستان «فریاد نجواها» حول محور «کریستین فلورسکو»، نوجوانی هفدهساله در بخارست، میچرخد. او در خانوادهای معمولی و در شرایطی بزرگ میشود که سایهٔ ترس و نظارت دائمی حکومت کمونیستی بر زندگی همه سنگینی میکند. کریستین، که علاقهمند به شعر و فلسفه است، ناخواسته وارد بازی خطرناک پلیس مخفی (سکوریتات) میشود؛ جایی که مجبور میشود میان حفظ امنیت خانواده و شرافت شخصیاش یکی را انتخاب کند. مأمور سکوریتات با تهدید و وعدهٔ تهیهٔ دارو برای پدربزرگ بیمار کریستین، او را وادار به جاسوسی از خانوادهٔ یک دیپلمات آمریکایی میکند. این انتخاب، کریستین را درگیر احساس گناه، ترس و دوگانگی میکند؛ او باید نقش یک خبرچین را بازی کند، درحالیکه در دلش از خیانت به نزدیکان و دوستانش رنج میبرد. در کنار این کشمکشها، روابط دوستانه و عاشقانهٔ کریستین با همکلاسیهایش، بهویژه «لیلیانا»، و دغدغههای روزمرهٔ نوجوانانه، لایههای انسانی و ملموسی به روایت میبخشند. فضای سرد و بیروح شهر، کمبودهای معیشتی، صفهای طولانی برای غذا، و حضور دائمی مأموران امنیتی، همه در پسزمینهٔ داستان حضور دارند و انتخابهای شخصیتها را محدود و دشوار میکنند. در این میان، دفترچهٔ مخفی کریستین، جایی برای ثبت افکار و احساسات سرکوبشدهاش میشود؛ جایی که میتواند بیپرده از ترسها، امیدها و آرزوهایش بنویسد. داستان با پیشروی بحرانهای سیاسی و اجتماعی، به تدریج به نقطهای میرسد که کریستین باید تصمیم بگیرد چگونه با واقعیتهای تلخ اطرافش روبهرو شود و چه بهایی برای آزادی و صداقت بپردازد.
چرا باید کتاب فریاد نجواها را بخوانیم؟
این کتاب با روایت زندگی نوجوانی در دل یکی از تاریکترین دورههای تاریخ رومانی، تصویری ملموس از تأثیر سرکوب سیاسی بر زندگی فردی و جمعی ارائه میدهد. «فریاد نجواها» نهتنها به مسائل تاریخی و اجتماعی میپردازد، بلکه دغدغههای انسانی، اخلاقی و هویت فردی را نیز به چالش میکشد. خواندن این رمان فرصتی است برای آشنایی با تجربههای زیستهٔ مردمی که در سایهٔ ترس و بیاعتمادی، به دنبال امید و آزادی بودهاند. همچنین، کتاب با پرداختن به روابط خانوادگی، دوستیها و انتخابهای دشوار، مخاطب را به تأمل دربارهٔ ارزشهای انسانی و قدرت مقاومت دعوت میکند.
خواندن این کتاب را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم؟
این کتاب برای نوجوانان و جوانانی که به داستانهای تاریخی و اجتماعی علاقه دارند، مناسب است. همچنین برای کسانی که دغدغهٔ آزادی، عدالت و هویت فردی دارند یا میخواهند با واقعیتهای زندگی در حکومتهای سرکوبگر آشنا شوند، خواندن این رمان پیشنهاد میشود. علاقهمندان به رمانهای نوجوانان با زمینهٔ سیاسی و کسانی که به دنبال روایتهایی از مقاومت و امید هستند، از این کتاب بهره خواهند برد.
بخشی از کتاب فریاد نجواها
«آنها در تاریکی زندگی میکردند. سایههایی که نفس میکشیدند. دستانشان را در عمق جیبهایشان فرو میبردند و انگشتان کرختشده از سرما را پنهان میکردند. به چشمهای یکدیگر نگاه نمیکردند. خیرهشدن به چهرهٔ وحشت، خطر به دام افتادن در امواج سهمگینش را به دنبال داشت. اما - چشمهایی نامرئی - همیشه بالای سرشان بود. حتی در سیاهترین تاریکیها. نگاهشان میکرد. حس تحت نظر بودن دائمی در رومانی. این حس را اینگونه توصیف کردهاند: بار سنگین طوفانی پنهان بر شانهها. این داستان برآمده از حافظه نیست. روزگاری، یک دانشآموز، یک نوجوان در هر بلوک بخارست زندگی میکرد. و اوست که تمام اینها را نوشته است. و بعد ترسید که نکند کارش اشتباه بوده باشد. حالا که بحث لغزش و اشتباه پیش آمد اجازه دهید بگویم؛ بعضیها معتقدند که دراکولا ترسناکترین شخصیت مرتبط با رومانی است. اما وقتی که حقیقت را بفهمند، شگفتزده نخواهند شد؟ دراکولا شخصیتی خیالی است که هیچ ارتباطی با تاریخ رومانی ندارد. اما روزگاری هیولایی واقعی در یکی از قلعههای رومانی زندگی میکرد که تشنه به خون مردم بود. این هیولا بیستوچهار سال در برج و بارویش زندگی کرد. دراکولا فقط قربانیهای خاصی را انتخاب میکرد. اما این هیولای بیرحم تصمیم گرفته بود تا تبدیل به شیطان مجسم شود... و همه را قربانی کند. او برق، حقیقت و آزادی را از مردم دریغ کرد. مردم رومانی صبور و منعطف بودند اما از وحشت دیکتاتوری رنج میبردند. میپرسید چند نفر؟ اسم و رسم خیلی از قربانیان ناشناخته مانده است و ناگهان - جعبهای فلزی، کنار یک قبر پیدا میشود. داخلش یک کتاب است. و این کتاب، همان داستانی است که آن پسر روایت کرده است.»
حجم
۶٫۳ مگابایت
سال انتشار
۱۴۰۳
تعداد صفحهها
۳۶۲ صفحه
حجم
۶٫۳ مگابایت
سال انتشار
۱۴۰۳
تعداد صفحهها
۳۶۲ صفحه