کتاب شهامت واقعی
معرفی کتاب شهامت واقعی
کتاب شهامت واقعی نوشتهٔ چارلز مک کال پورتیس و ترجمهٔ هادی مصطفوی است. نشر چشمه این رمان معاصر آمریکایی را منتشر کرده است.
درباره کتاب شهامت واقعی
کتاب شهامت واقعی (True Grit) حاوی درونمایهٔ شهامت، شجاعت، جسارت، دلوجرئت، استقامت، سرسختی، اراده، عزم راسخ و بردباری است. این رمان ارجاعات جالبی به تاریخ جنگهای داخلی آمریکا دارد و گفته شده است که بهروشنی جزئیات تاریخی و فرهنگی، از زبان و نشریات و تفنگها گرفته تا وقایع آن دوران را توصیف کرده است. این رمان لحن شوخطبعانهای دارد؛ اساساً هزل از ویژگیهای برجستهٔ رمانهای چارلز مک کال پورتیس است. رمان از جایی آغاز میشود که راوی میگوید مردم باور نمیکنند دختری ۱۴ساله بتواند خانه را ترک کند و در سرمای زمستان برود انتقام خون پدرش را بگیرد. راوی اولشخصی این رمان آمریکایی، فقط ۱۴ سال داشت که شخصی به اسم «تام چِینی»، پدرش را با گلوله کشت و زندگی و اسب و ۱۵۰ دلار پول نقد و دو سکهٔ طلای کالیفرنیایی را که زیر بند شلوارش میگذاشت، از او ربود. بلافاصله پس از انتشار رمان شهامت واقعی، «هنری هاتاوِی» در سال ۱۹۶۹، نسخهٔ سینمایی آن را ساخت. در این فیلم، «جان وِین» نقش «روستر کاگبرن» را بازی کرد که توانست با بازی در این نقش، اسکار بهترین بازیگر مرد را بگیرد. چند سال بعد دوباره ماجرای داستان بسط داده شد و تلهفیلمی از آن ساخته شد. سالها پس از موفقیتهای رمان، «برادران کوئن» هم تصمیم گرفتند اقتباس دیگری از رمان پورتیس ارائه دهند. کوئنها ستارههای هالیوود را دعوت کردند تا نقشها را بازی کنند. فیلم در سال ۲۰۱۰ اکران شد و هفتهها در رتبهٔ اول فهرست پرفروشترینها قرار گرفت و توجه منتقدان را به خود جلب کرد و در ۱۰ رشته نامزد دریافت جایزهٔ اسکار شد. فیلم کوئنها نسبت به سایر اقتباسها از این فیلم به اصل رمان نزدیکتر است.
خواندن کتاب شهامت واقعی را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به دوستداران ادبیات داستانی آمریکا و قالب رمان پیشنهاد میکنیم.
درباره چارلز مک کال پورتیس
چارلز مک کال پورتیس در سال ۱۹۳۳ در آرکانزاس به دنیا آمد. او نویسنده و نمایشنامهنویسی آمریکایی است که کودکی و نوجوانیاش را در شهرهای آرکانزاس جنوبی گذراند. او را «یکی از نوآورترین نویسندگان وسترن کمیک» و قصهگویی طناز نامیدهاند. در جریان جنگ کُره در نیروی هوایی خدمت کرد و به درجهٔ سرگروهبانی رسید. پس از آن در ۱۹۵۵ به دانشکدهٔ روزنامهنگاری دانشگاه آرکانزاس در فیتویل رفت و از همان دوران نویسندگی را شروع کرد و برای هر دو نشریهٔ دانشگاه مقاله مینوشت. در سال ۱۹۵۸ فارغالتحصیل شد. پس از تجربهای کوتاه در مقالهنویسی برای روزنامهٔ آرکانزاس گزت، به نیویورک نقلمکان کرد تا برای روزنامه کار کند. چهار سال سردبیر بخش لندنِ نیویورک هرالد تریبیون بود و سپس روزنامهنگاری را کنار گذاشت و به آرکانزاس بازگشت تا تماموقت رمان بنویسد. اولین رمانش «نوروود» را در ۱۹۶۶ منتشر کرد؛ رمانی با دیالوگهای جدی و درعینحال خندهدار که نگاهی طنزآمیز به فرهنگ مردم جنوب آمریکا داشت. رمان دومش «شهامت واقعی» را نوشت و ابتدا آن را بهصورت دنبالهدار در مجلهٔ سَتردی ایوینینگ پست منتشر کرد و چندی بعد در ۱۹۶۸، در کتابی به همین نام به چاپ رساند. کتاب بعدی پورتیس، «سگِ جنوب»، رمانی به سبک پیکارسک است دربارهٔ جوانی آسوپاس به نام «ری میج» که از آرکانزاس تا بلیز در پی همسر فراریاش میگردد. «اجنبیها» که در ۱۹۹۱ چاپ شد، از زاویهٔ دید شخصی به نام «جیمی بِرنز» روایت میشود؛ یک آمریکایی محافظهکار که به مکزیک تبعید شده است. کتابهای پورتیس، چه در شکل روایت و چه در درونمایه، شباهتهای بسیاری به هم دارد. او علاوهبر این رمانها مقالههای بسیاری نیز برای نیویورکر، آتلانتیک مانتلی، آرکانزاس تایمز و آکسفورد امریکن نوشته است. نمایشنامهای به نام «ماه نوِ دلرِی» را هم نوشت که در آوریل ۱۹۹۶ در زادگاهش به روی صحنه رفت. در سال ۲۰۱۰ از آکسفورد امریکن جایزهٔ یک عمر دستاورد ادبی را دریافت کرد و در ۲۰۱۴ هم پورتر پرایز سیامین جایزهٔ یک عمر دستاورد ادبیاش را به چارلز مک کال پورتیس تقدیم کرد. مجموعهمقالات «سرعت گریز» از ناداستانهای این نویسنده است که در سال ۲۰۱۲ منتشر شد؛ با این توضیح که سرعت گریز در فیزیک یعنی حداقل سرعت لازم برای فرار یک جسم از نیروی گرانشی جسمی دیگر.
بخشی از کتاب شهامت واقعی
«اینجا در داردانل و راسلویل مردم میگفتند خب، این دخترهٔ ترشیدهٔ بدعنق خیلی با مارشال آشنا نبود و با این کارش فقط میخواست خودشیرینی کند. حدس میزنم چه چیزهای دیگری پشتسرم میگفتند. مردم عاشق حرف زدناند. دوست دارند بیدلیل بهات تهمت بزنند، خصوصاً اگر خودشان را پایینتر از تو ببینند. همیشه میگویند که من صرفاً شیفتهٔ پول و کلیسای پرسبیتریام و برای همین هنوز ازدواج نکردهام. آنها فکر میکنند که همه کُشتهمُردهٔ ازدواجاند. بله، حقیقت دارد که من عاشق کلیسا و حساب بانکیام هستم. چه اشکالی دارد؟ میخواهم رازی را برایتان فاش کنم. همین آدمها وقتی میخواهند از من پول قرض بگیرند یا وقتی خواهش و التماس میکنند تا موعد بازپرداختشان را تمدید کنم بیاندازه مؤدبانه حرف میزنند! راستش هرگز وقت این را نداشتم که ازدواج کنم و بههرحال به کسی هم ربطی ندارد که من متأهلم یا مجرد. اصلاً برایم مهم نیست که مردم دربارهام چه میگویند. اگر میخواستم، با یک میمون زشت ازدواج میکردم و میگذاشتمش مسئول حسابداری. هرگز برای چنین حماقتی فرصت نداشتهام. آخر زنی باهوش و رکگو که یکی از دستهایش قطع شده و با آستینی سنجاقشده از مادر علیلش مراقبت میکند چهطور میتواند نظر کسی را به خود جلب کند؟ هر چند امکان داشت که الآن دو سهتا پیرمرد شلخته دوروبرم بپلکند و چشمشان به حساب بانکیام باشد. نه، نخواستیم، مرحمت شما زیاد! دانستن اسمشان احتمالاً غافلگیرتان خواهد کرد.»
حجم
۴۲۱٫۴ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۲
تعداد صفحهها
۲۲۱ صفحه
حجم
۴۲۱٫۴ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۲
تعداد صفحهها
۲۲۱ صفحه