کتاب صحرای تاتارها
معرفی کتاب صحرای تاتارها
کتاب صحرای تاتارها نوشتهٔ دینو بوتزاتی و ترجمهٔ مهشید بهروزی است. انتشارات ویکتور هوگو این رمان معاصر ایتالیایی را روانهٔ بازار کرده است.
درباره کتاب صحرای تاتارها
کتاب صحرای تاتارها حاوی یک رمان معاصر است که گفته شده برای کسانی که پا به میانسالی میگذارند، بسیار دهشتناک است؛ اگر با امیدهای واهی و انتظارهای زندگیکش به این مرحله از زندگی رسیده باشند. این رمان ایتالیایی را یکی از آثار درخشان ادبیات داستانی دانستهاند؛ همچنین یک آینهٔ تمامنمای سبکوسیاق عجیب و رؤیاگونهٔ آثار دینو بوتزاتی. بسیاری از منتقدان این رمان را الهامگرفته از رمان «قصر» نوشتهٔ فرانتس کافکا دانستهاند. داستان این اثر دربارهٔ فقدان، تعلل و آرزوهای بربادرفته است و بهنوبهٔ خود حرفهای بسیاری برای گفتن دارد. سربازی به نام «جیووانی دروگو» را دنبال میکنید که خانه را بهخاطر انجام مأموریتی در دژی کوهی بر روی مرز تاتار ترک میکند. ذهن دروگوی جوان، پر از رؤیاهایی دربارهٔ افتخارآفرینیها و پیروزیهای نظامی است، اما زمانی که به آنجا میرسد، با قلعهای رو به ویرانی روبهرو میشود که بهمنظور مقابله با دشمنی ساخته شده که برای نسلها است اثری از آن دیده نشده است. ساکنان این قلعهٔ نظامی، وقت خود را با بازی و جروبحث میگذرانند و در مواقع استراحت، به بیابان خیره میشوند و قصههایی دربارهٔ سرابها و چیزهای عجیبوغریبی که دیدهاند، ردوبدل میکنند. با گذشت زمان، قلعه اهمیت خود را از دست میدهد و بلندپروازیهای جیووانی نیز شروع به محوشدن میکند تا روزی که نیروهای دشمن در این بیابان متروک، گرد هم میآیند و آمادهٔ نبرد میشوند.
خواندن کتاب صحرای تاتارها را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به دوستداران ادبیات داستانی معاصر ایتالیا و قالب رمان پیشنهاد میکنیم.
درباره دینو بوتزاتی
دینو بوتزاتی در ۱۴ اکتبر ۱۹۰۶ به دنیا آمد و در ۲۸ ژانویهٔ ۱۹۷۲ درگذشت. او نویسندهٔ داستان کوتاه، نقاش، شاعر، روزنامهنگار و رماننویسی ایتالیایی بود که در سال ۱۹۲۴ در دانشکدهٔ حقوق دانشگاه میلان، محل کار سابق پدرش، ثبتنام کرد. او همزمان با تحصیل در رشتهٔ حقوق، در ۲۲سالگی در روزنامهٔ «کورییره دلا سرا» استخدام شد و تا پایان زندگیاش در این روزنامه فعالیت داشت. بارها به این نکته اشاره شده است که سابقهٔ روزنامه نگاری دینو بوتزاتی، تأثیر بسزا و شگرفی بر حرفهٔ نویسندگی او داشته است. او در خلال جنگ جهانی دوم، بهعنوان خبرنگار در آفریقا خدمت کرد و پس از جنگ، رمان موفق «بیابان تاتارها» را به چاپ رساند.
بخشی از کتاب صحرای تاتارها
«در پگاه روز بعد، گروهی برای مشخص نمودن خط مرزی در آنجا که لازم بود، حرکت کرد. سروان مونتی درشت هیکل در رأس آن بود و ستوان آنگوستینا و یک گروهبان یکم او را همراهی میکردند. حرف رمز آن روز و سه روز بعد به همهٔ آنان گفته شده بود. احتمال مرگ هر سه تای آنان بسیار کم بود، به هر صورت مسن ترین سرباز بازمانده، اختیار داشت که جلیقهٔ مقام بالاتر مرده یا بیهوش را باز کند و در جیب داخلی به جستجو بپردازد و پاکت مهر و موم شدهٔ حاوی حرف رمز را برای بازگشت به قلعه بیرون آورد.
در طلوع خورشید حدود چهل نفر مرد مسلح از دیوارهای قلعه بیرون رفتند و راهی شمال شدند. سروان مونتی کفشهای بزرگ میخ داری را پوشیده بود که شبیه کفش سربازان بود. تنها آنگوستینا چکمه به پا داشت و سروان پیش از عزیمت با کنجکاوی بسیار به آن نگریسته ولی چیزی نگفته بود.
صد متری از طریق گور پشتهٔ سنگریزهها پایین رفتند بعد به سمت راست پیچیدند و به طور افقی، تا دهانهٔ یک دشت تنگ صخره ای پیش رفتند، دشتی که به قلب کوهستان راه داشت.
نیم ساعت از راه رفته بودند که سروان گفت: با آن چیزها سختتان خواهد شد.
به چکمه های آنگوستینا اشاره میکرد.
آنگوستینا هیچ نگفت.
سروان بعد از کمی تکرار کرد: نمی خواهم مجبور به توقف گردیم. خواهید دید که درد می آورند.
آنگوستینا پاسخ گفت: جناب سروان، دیگر دیر شده است، اگر این طور است می توانستید پیش از این به من بگویید.
مونتی جواب داد: باز هم فرقی نمیکرد، شما را می شناسم، آنگوستینا باز هم آنها را به پا میکرد.
مونتی نمیتوانست او را تحمل کند. با خود فکر کرد: «با تمام افادهای که داری، بزودی خواهی دید.» و تا حد زیاد آهنگ رفتن را پرشتاب کرد، حتی بر شیب های بسیار تیز، او میدانست که آنگوستینا قوی نیست. در این گیر و دار به نزدیکی دیواره ها رسیدند. گور پشتهٔ سنگریزهها باریکتر شده بود و پاها به دشواری پیش می رفتند.
سروان گفت: معمولاً بادی از جهنم میوزد، از این گردنه... اما امروز وضع خوب است.
ستوان آنگوستینا سکوت کرد.»
حجم
۱۸۳٫۵ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۲
تعداد صفحهها
۲۷۹ صفحه
حجم
۱۸۳٫۵ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۲
تعداد صفحهها
۲۷۹ صفحه