کتاب درسا و کلاس سوم پیتزایی (جلد دوم)
معرفی کتاب درسا و کلاس سوم پیتزایی (جلد دوم)
کتاب درسا و کلاس سوم پیتزایی (جلد دوم) نوشتهٔ نسیم مرعشی است. کتاب چ این کتاب را روانهٔ بازار کرده است. این داستان برای کودکان نوشته شده است.
درباره کتاب درسا و کلاس سوم پیتزایی (جلد دوم)
کتاب درسا و کلاس سوم پیتزایی (جلد دوم) که با تصویرسازیهایی منتشر شده، رمانی برای کودکان از مجموعهٔ «کتابهای ونوشه» و از آثار نسیم مرعشی است. به نظرتان بچهای که در کلاس دوم کلی دردسر داشته، چهطور میتواند یک کلاس سوم عالی را شروع کند؟ با یک جشن فوقالعاده در پیتزافروشی عمویش! حالا اگر آن شب پیتزافروشی یکجوری باشد و او مجبور باشد دانشمند حلکنندهٔ مشکلات بشود و خواهرش هم در سن حساسی باشد و صدای معلمش هم خیلی بلند باشد، چه؟ انگار قرار نیست دردسرها در کلاس سوم هم دست از سر این بچه بردارد. او آماده است تا همهاش را برایتان تعریف کند. با او همراه شوید.
نشر چشمه را ناشری ادبی میدانند، اما کتابهای این نشر فقط به کتابهای ادبیاش خلاصه نمیشود و در حوزههای دیگری نیز نظیر فلسفه، سیاست، اقتصاد، کودک و نوجوان، موسیقی، سینما، تئاتر، تاریخ و اسطوره و… کتاب منتشر کرده است. کتاب چ، بخش کودک و نوجوان انتشارات چشمه، از سال ۱۳۶۴ شروع به چاپ کتاب کرده است. سالهای ابتدایی تعداد کتابهای چاپشده بسیار اندک بود، اما رفتهرفته روند چاپ کتاب شکلی صعودی به خود گرفت؛ تا اینکه سال ۱۳۸۸ بیش از ۲۷۰ کتاب منتشر کرد؛ کتابهایی در حوزههای مختلف.
خواندن کتاب درسا و کلاس سوم پیتزایی (جلد دوم) را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به همهٔ کودکان پیشنهاد میکنیم.
بخشی از کتاب درسا و کلاس سوم پیتزایی (جلد دوم)
«آن روز توی مدرسه ترانه از اول زنگ اول تا آخر زنگ آخر حرف زد. آن وقت به من میگویند تعریفکن. با اینکه به اندازهٔ دهتا روز سهزنگی چیز مهم برای تعریف کردن داشتم ترانه نمیگذاشت حتی یک جای حرفش یک نقطه بگذارم و فقط یککوچولو حرفهای خودم را بزنم. خیلی حرصم درآمده بود (مگر چهقدر پیش میآید آدم ماجرای رخش و ماجرای پستانک را با هم داشته باشد که تعریف کند). ولی خُب ترانه دوستم بود و من از همه بهتر میدانستم حالا که اینقدر ناراحت است تعریف کردن میتواند چهقدر حالش را خوب بکند. (وسطهایش یک جانوری توی مغزم گفت: نکنه ترانه هم بفهمه تعریف کردن چهقدر خوبه و تعریفکن بشه. ولی بهش محل نگذاشتم چون ترانه اینقدر حرف میزد که نمیگذاشت به چیز دیگری محل بگذارم. به جایش به خودم گفتم که ماجرایی که ترانه دارد میگوید هم چیز خوبی است برای تعریف کردن. میتوانستم مثلاً برای آرمین که ماجراهای پستانک و رخش را میدانست ماجرای ترانه را تعریف کنم. چه آدم مثبتاندیشی هستم واقعاً. مثبتاندیش را از خانم جذبی یاد گرفته بودم.)
ماجرای ترانه این بود که مامانش تازگیها در یک آرایشگاه کار گرفته بود. با اینکه آرایشگاه خودش کُلی چیز برای تعریف کردن دارد، ترانه اصلاً آنها را نگفت. مشکل ترانه این بود که یک خانمی از ظهر تا عصر میآمد و از ترانه نگهداری میکرد و کمک میکرد که درسهایش را بخواند و برایشان شام هم درست میکرد و یکعالمه ازشان پول میگرفت. اینها هم مشکل ترانه نبود. چون مامان و بابای ترانه طلاق گرفتهاند و اصلاً نمیگذارند برای پول غصه بخورد. مشکل ترانه این بود که اصلاً حوصلهٔ آن خانم را نداشت. روزِ قبل هم خانم تمام اتاق ترانه را مرتب کرده بود و ترانه عصبانی بود که چرا به وسایلش دست زده. (بله. من هم کاملاً مثل شما فکر میکنم. اگر یک نفر اتاقم را مرتب کند از خوشحالی میمیرم. مطمئنم اگر مامان ترانه هم روزی چندبار سرش داد میزد و اتاقش را به چیزهای خیلی زشتی تشبیه میکرد و مجبورش میکرد جمع کند، خوشحال میشد که یکی به جایش مرتبش کند. ولی خُب، ترانه را که میشناسید. کلاً یک جوری است.) اینقدر ترانه غُر میزد که سر زنگ آخر عین چی ریاضی گوش دادم که صدای او را نشنوم. همان جا بود که ناگهان یک فکر عالی به ذهنم رسید. چرا ما از ترانه نگهداری نکنیم و آنهمه پول نگیریم؟ تازه اگر قرار بود از کسی نگهداری کنیم میتوانستیم از پارسا پسر زندایی ملیکا هم نگهداری کنیم و از او هم پول بگیریم. شیرش را هم دیگر دمدست گلسا نمیگذاشتیم. واقعاً یک دانشمند مخترعِ کار بودم. چرا تا الآن خودم را نشناخته بودم؟»
حجم
۹۹۱٫۸ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۲
تعداد صفحهها
۱۷۶ صفحه
حجم
۹۹۱٫۸ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۲
تعداد صفحهها
۱۷۶ صفحه