کتاب دکارت و مابعدالطبیعه ماهیت انسان
معرفی کتاب دکارت و مابعدالطبیعه ماهیت انسان
کتاب دکارت و مابعدالطبیعه ماهیت انسان نوشتهٔ جاستین اسکیری و ترجمهٔ سید مصطفی شهرآیینی است و گروه انتشاراتی ققنوس آن را منتشر کرده است.
درباره کتاب دکارت و مابعدالطبیعه ماهیت انسان
جاستین اسکیری در کتاب دکارت و مابعدالطبیعه ماهیت انسان مدعی است که ماهیت انسان دکارتی برایند وحدت per se(بالذات) نفس با بدن کاملا مستعد انسان است. این بدان معناست که دکارت در قول به نظریهای اساساً مبتنی بر مادهصورت درباره وحدت نفسبدن کمابیش با پیشینیان و همدورههای مدرسی خود همداستان است. این نوع وحدت (نفسبدن) به چیزی بالفعل واحد اما بالقوه دوگانه میانجامد که همان قول به دوگانهانگاری نرم/یگانهانگاری سخت است. اما فرضیه رایج در میان دکارتپژوهان دوگانهانگاری سخت/یگانهانگاری نرم است و فهم سنتی مقبول هر فیلسوفی که تأملات را در دوره مقدماتی درس گفته باشد از مابعدالطبیعه دکارت درباره ماهیت انسان کمابیش همین است. سه فصل آغازین کتاب تمهیدی است برای پایان بخشیدن به پارهای بدفهمیها درباره لوازم اصلی مابعدالطبیعه دکارت که به همین دیدگاهِ بیشتر جاافتاده، هرچند نادرست، دامن میزنند. در سه فصل باقیمانده، مشخصاً به نظریه وحدت نفسبدن پرداخته میشود.
خواندن کتاب دکارت و مابعدالطبیعه ماهیت انسان را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به پژوهشگران فلسفه پیشنهاد میکنیم.
بخشی از کتاب دکارت و مابعدالطبیعه ماهیت انسان
«فلسفه متأخر مدرسی که دکارت در آغاز سده هفدهم با آن روبهرو شد ریشه در تفسیر توماس آکوئیناس از تفکر ارسطو و دخلوتصرف او در آن دارد. آنچه در مابعدالطبیعه ارسطو (دستکم بنا به فهم آکوئیناس از آن) محوریت داشت آموزه ماده و صورت بود که این دو، خود، با تمایز میان قوّه و فعل تجزیهوتحلیل میشدند. ماده خمیرهای بود که چیزی را از آن میسازند، در حالی که صورتِ آن ماده یا خمیره نوعیت آن چیز را بدان میدهد. برای نمونه، تندیس مرمرین افلاطون را در نظر بگیرید؛ سنگ مرمر همان مادهای است که تندیس را از آن میسازند. اما این سنگ مرمر پیش از آنکه تندیس ِ افلاطون باشد و هنگامی که تنها تکهای سنگ مرمر است، این قوّه را دارد که تندیس ِ بسیاری چیزها، برای نمونه اسب، محراب، میز و غیره، باشد. پیکرتراش این تکهسنگ مرمر را با بالقوگی گستردهاش برمیگزیند و آن را به صورت افلاطون میتراشد. او با این کار قوه موجود در آن سنگ مرمر را برای قبول صورت افلاطون و، در نتیجه، برای تبدیل شدن به تندیس افلاطون به فعلیت درمیآورد. پس، ماده همان قوه چیزی بودن است و صورت هم چیزی است که امر بالقوه را فعلیت میبخشد.»
حجم
۲٫۰ مگابایت
سال انتشار
۱۴۰۱
تعداد صفحهها
۲۹۶ صفحه
حجم
۲٫۰ مگابایت
سال انتشار
۱۴۰۱
تعداد صفحهها
۲۹۶ صفحه