کتاب اعترافات نرون جوان
معرفی کتاب اعترافات نرون جوان
کتاب اعترافات نرون جوان نوشتهٔ مارگارت جورج و ترجمهٔ محمدمهدی درویشی است. انتشارات دیدآور این رمان آمریکایی را منتشر کرده است.
درباره کتاب اعترافات نرون جوان
کتاب اعترافات نرون جوان حاوی یک رمان آمریکایی است که ۷۶ فصل دارد. این رمان تاریخی، شما را با نِرون همراه میکند؛ امپراتور جوانی که مدت کوتاهی بر اریکهٔ سلطنت تکیه داد، اما در همین زمان اندک شهرت و اعتبار درخور اعتنایی برای خویش به دست آورد. شاید امروز همگان نرون را بیشتر به بیعدالتی و خونخواری میشناسیم تا هنردوستی و هنرپروری؛ تاجاییکه نام او در ردیف جباران و جنایتکاران تاریخ همچون آشور بانیپال، چنگیز مغول یا تیمور گورکانی قرار میگیرد، اما مارگارت جورج، نویسندهٔ رمان حاضر، عینک بدبینی را از دیدگانش برداشته و کمی بیشتر به ویژگیهای پسندیدهٔ شخصیت نرون پرداخته است.
خواندن کتاب اعترافات نرون جوان را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به دوستداران ادبیات داستانی آمریکا و قالب رمان پیشنهاد میکنیم.
درباره مارگارت جورج
مارگارت جورج نویسندهٔ آمریکاییِ رمانهای تاریخی همچون «هنری هشتم» (۱۹۸۶)، «ملکه مری اسکاتلند» (۱۹۹۲)، «خاطرات کلئوپاترا» (۱۹۹۷)، «مریم مجدلیه» (۲۰۰۲)، «هلن تروا» (۲۰۰۶)، «الیزابت اول» (۲۰۱۱) و «اعترافات نرون جوان» است که با توجهی بیبدیل به ذکر جزئیات وقایع تاریخی در آثارش، ارزش و اعتباری به آنها میبخشد. غالب آثار او جزو پرفروشهای دنیای انتشارات بودهاند.
بخشی از کتاب اعترافات نرون جوان
«اواخر ماه فوریه بود که جشن فرزندخواندگی را برگزار کردند و این جشن پس از تعطیلات نُهروزهای بود که از روزگاران قدیم به افتخار اجداد فقیدمان همراه با ریسههای گلباران گرامی میداشتیم. مادر حواسش جمع این بود که خدمتکاران مجسمههای نیمتنهٔ پدر، ژرمانیکوس، آگوست و آنتونی را با دستههای گل بیارایند، این گلها در باغ قصر زیر شیشه به عمل آمده بودند. مادر لبخندزنان و با علاقه دستهگلها را مرتب میکرد. امّا برای من شرایط فرق میکرد. حس میکردم دارم از اجدادم فاصله میگیرم. بهخصوص پدرم. گرچه هیچگاه فرصت شناختناش را به دست نیاورده بودم. مادر مرا از نگرانی بابت این موضوع منع کرده بود.
یکباره دیدم که بهترین تاج گل را تقدیم به ژرمانیکوس و کوچکترین تاج گل را به پدرم تقدیم کرده است. از اتاق که بیرون رفت، دستم را روی مجسمهٔ نیمتنه پدر گذاشتم و آهسته گفتم: «مرا ببخش پدر.»
بخش عمدهٔ مراسم فرزندخواندگی را وکیلها و قاضیان اجرا کردند. پس از آن، نوبت به مراسم و تشریفات خاص رسید. به حضور من احتیاجی نداشتند و همین باعث میشد که مراسم کمی برایم قابل تحملتر باشد. باید هفت شاهد پایین اسناد فرزندخواندگی گواهی میدادند. متن را روی کاغذ پوست مرغوبی نگاشته و لوله کرده بودند و منتظر تشریففرمایی امپراتور بودند تا سند را مهر کند. کاغذ را روی سکوی مرمرین بلندی در تالار پذیرایی قرار دادند. اینک فرماندهان گارد پرتورها، سناتورها و مسئولان و دستاندرکاران امپراتوری، منتظر حضور امپراتور بودند. من و مادر میبایست یک سوی میز و کلادیوس و فرزندانش سوی دیگر میز میایستادند. مادر دستم را گرفت و بهسوی میز راهنماییام کرد. کلادیوس هم لنگلنگان به سویمان آمد. آن روز صبح بیش از حد معمول میلنگید. همگی ایستادیم. میز با طومار لولخورده در انتظارمان بود. کلادیوس دستاش را دراز کرد و طومار را برداشت. کاغذ پوست را باز کرد و شروع کرد به خواندن اصول و اصطلاحات فرزندخواندگی و گفت: «امروز همگیتان شا.. شاهدید که من صاحب پسری تازه میشوم.»
سکوتی بر تالار حکمفرما شده بود. سپس امپراتور رفت سر اصل مطلب و گفت: «لوسیوس دومیتیوس آهنوباربوس، پسر جنائوس دومیتیوس آهنوباربوس از اِ.. امروز به بعد تو نرون کلادیوس سزار دروسوس ژرمانیکوس و پِ.. پسر تیبریوس کلادیوس سزار آگوستوس ژرمانیکوس هستی.»»
حجم
۸۴۷٫۴ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۱
تعداد صفحهها
۶۸۴ صفحه
حجم
۸۴۷٫۴ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۱
تعداد صفحهها
۶۸۴ صفحه
نظرات کاربران
اگه به رمان تاریخی علاقه دارید، کتاب جذابیه و ترجمه هم خوبه.