
کتاب سرآشپز دیکتاتور
معرفی کتاب سرآشپز دیکتاتور
کتاب الکترونیکی «سرآشپز دیکتاتور (کنکاشی محرمانه در وضعیت کرهٔ شمالی در زمان کیم جونگایل)» نوشتهٔ کنجی فوجیموتو و با ترجمهٔ مریم خراسانی، توسط نشر ثالث منتشر شده است. این اثر در دستهٔ خاطرات و ناداستان قرار میگیرد و روایتی از زندگی شخصی و حرفهای سرآشپز ژاپنی رهبر کرهٔ شمالی را ارائه میدهد. فوجیموتو که سالها در کنار کیم جونگایل بهعنوان آشپز خصوصی فعالیت داشته، در این کتاب به روایت تجربههای خود از زندگی در یکی از بستهترین و مرموزترین کشورهای جهان میپردازد. نسخهی الکترونیکی این اثر را میتوانید از طاقچه خرید و دانلود کنید.
درباره کتاب سرآشپز دیکتاتور
«سرآشپز دیکتاتور» اثری ناداستانی و خاطرهمحور است که به قلم کنجی فوجیموتو، سرآشپز ژاپنی کیم جونگایل، نوشته شده است. این کتاب نخستینبار در سال ۲۰۰۸ منتشر شد و بهسرعت توجه بسیاری را به خود جلب کرد. روایت کتاب بر پایهٔ خاطرات شخصی نویسنده از سالهای حضورش در کرهٔ شمالی شکل گرفته و تصویری از زندگی روزمرهٔ نخبگان و رهبران این کشور را در کنار فقر و محرومیت مردم عادی به تصویر میکشد. ساختار کتاب بر پایهٔ روایتهای خطی و توصیفهای جزئی از وقایع، ضیافتها، سفرها و روابط انسانی در درون حلقهٔ قدرت کرهٔ شمالی استوار است. فوجیموتو با نگاهی بیواسطه و گاه متأثر از تجربههای شخصی، تضادهای عمیق میان تجمل و فقر، قدرت و ترس، و وفاداری و خیانت را در بستر جامعهای بسته و کنترلشده بازگو میکند. این کتاب نهتنها به زندگی شخصی کیم جونگایل و خانوادهاش میپردازد، بلکه با جزئیات فراوان، ساختار طبقاتی، محدودیتهای اجتماعی و سیاسی، و سازوکارهای حکمرانی در کرهٔ شمالی را نیز شرح میدهد. روایت فوجیموتو، با تکیهبر تجربههای زیسته و نگاه یک خارجی، فرصتی کمنظیر برای شناخت لایههای پنهان این کشور فراهم میآورد.
خلاصه کتاب سرآشپز دیکتاتور
در «سرآشپز دیکتاتور»، کنجی فوجیموتو داستان زندگی خود را از زمانی که بهعنوان سرآشپز سوشی ژاپنی به کرهٔ شمالی دعوت میشود، روایت میکند. او ابتدا با انگیزهٔ مالی و کنجکاوی وارد کشوری میشود که هیچ شناختی از آن ندارد و بهتدریج به حلقهٔ نزدیکان کیم جونگایل راه پیدا میکند. فوجیموتو در طول سیزده سال حضورش، نهتنها آشپز خصوصی رهبر میشود، بلکه به محرم اسرار و شاهد زندگی خصوصی خانوادهٔ کیم بدل میگردد. او از ضیافتهای مجلل، سفرهای تفریحی، و سبک زندگی اشرافی رهبران کرهٔ شمالی میگوید؛ درحالیکه مردم عادی کشور با فقر، قحطی و سرکوب دستوپنجه نرم میکنند. روایت فوجیموتو پر است از جزئیات زندگی روزمرهٔ نخبگان، روابط پیچیدهٔ قدرت، و تضادهای عمیق میان رفاه حلقهٔ حاکم و محرومیت اکثریت جامعه. او همچنین به تجربههای شخصی خود، از جمله ازدواج با یک زن کرهای، مشکلات خانوادگی، و احساسات متناقضش نسبت به وفاداری و خیانت میپردازد. کتاب با نگاهی انتقادی و گاه تلخ، تصویری از سازوکارهای کنترل، نظارت و ترس در جامعهٔ کرهٔ شمالی ارائه میدهد و نشان میدهد چگونه یک خارجی میتواند همزمان مورد اعتماد و مظنون باشد. فوجیموتو در نهایت با خطرات و تهدیدهای ناشی از افشای رازهای درون حکومت روبهرو میشود و تصمیم به فرار میگیرد، اما خاطراتش از این دوران همچنان با او باقی میماند.
چرا باید کتاب سرآشپز دیکتاتور را بخوانیم؟
این کتاب با روایت دستاول و بیواسطهٔ کنجی فوجیموتو، فرصتی نادر برای آشنایی با زندگی درونی یکی از بستهترین و اسرارآمیزترین کشورهای جهان فراهم میکند. خواننده با مطالعهٔ این اثر، نهتنها با سبک زندگی و مناسبات قدرت در حلقهٔ حاکم کرهٔ شمالی آشنا میشود، بلکه تضادهای اجتماعی، فقر گسترده و سازوکارهای سرکوب و کنترل را از زاویهٔ نگاه یک خارجی تجربه میکند. «سرآشپز دیکتاتور» تصویری ملموس از فاصلهٔ عمیق میان رفاه نخبگان و رنج مردم عادی ارائه میدهد و بهویژه برای کسانی که به موضوعات سیاسی، اجتماعی و تاریخی علاقهمند هستند، جذابیت ویژهای دارد. روایت صادقانه و جزئینگرانهٔ نویسنده، این کتاب را به منبعی ارزشمند برای شناخت واقعیتهای پنهان کرهٔ شمالی بدل کرده است.
خواندن این کتاب را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم؟
مطالعهٔ این کتاب برای علاقهمندان به تاریخ معاصر، سیاست، جامعهشناسی و مطالعات شرق آسیا مناسب است. همچنین کسانی که دغدغهٔ شناخت نظامهای توتالیتر، زندگی در جوامع بسته و تجربههای زیستهٔ افراد در شرایط استثنایی را دارند، میتوانند از خواندن این اثر بهرهمند شوند. «سرآشپز دیکتاتور» برای پژوهشگران، روزنامهنگاران و علاقهمندان به خاطرات و روایتهای شخصی نیز توصیه میشود.
بخشی از کتاب سرآشپز دیکتاتور
«در ماه اوت ۱۹۸۲، روز عزیمت بزرگ فرارسید. من از خانوادهام که با نگرانی تا سالن خروجی فرودگاه توکیوناریتا همراهیام میکردند، خداحافظی کردم و در آن لحظه به ناگاه اضطرابی سرتاسر وجودم را دربرگرفت. آیا واقعاً کرهٔ شمالی خطری برایم نداشت؟ آیا صحیح و سالم به ژاپن بازخواهم گشت؟ در آن دقایق، حتی یک ثانیه هم این فکر به ذهنم خطور نکرد که دارم میروم تا در مقابل کیم جونگایل، سوشی آماده کنم. یک شبنشینی باشکوه برای خیر مقدم برای رسیدن به مقصد، باید از پایتخت چین عبور میکردیم. در پکن برای درخواست ویزا به سفارت کرهٔ شمالی مراجعه کردیم و شب را در آن محل ماندیم. من آنقدر هیجانزده و مضطرب بودم که نتوانستم چشم بر هم بگذارم. فردا سوار هواپیمای شرکت هواپیمایی کرهٔ شمالی، ایرکوریو، شدیم تا عاقبت به سمت پیونگیانگ پرواز کنیم. هواپیما خیلی سریع وارد قلمرو هوایی کره شد. همچنان که به مناظری که از مقابل چشمانم رژه میرفتند، چشم دوخته بودم، با خود گفتم: «پس کرهٔ شمالی این است! عاقبت دارم میروم تا زیر نقاب این کشور ناشناخته بلغزم.» از نو احساسی وصفناپذیر از نگرانی آمیخته با وحشت مرا در خود غرق کرد. یکونیم ساعت پس از ترک پکن، در آن حال که داشتیم در فرودگاهِ سونِن پیونگیانگ فرود میآمدیم، من از بالا خودروهای نظامی را به شکل مبهم دیدم که روی تپهها پارک کرده بودند. تصاویر جنگ کرهٔ شمالی از ذهنم گذشتند. به دنبال آن، لرزی بر جانم مستولی شد.»
حجم
۲٫۰ مگابایت
سال انتشار
۱۴۰۳
تعداد صفحهها
۲۱۸ صفحه
حجم
۲٫۰ مگابایت
سال انتشار
۱۴۰۳
تعداد صفحهها
۲۱۸ صفحه