کتاب درباره دین
معرفی کتاب درباره دین
کتاب درباره دین نوشتهٔ فریدریش شلایرماخر و ترجمهٔ محمدابراهیم باسط است. نشر نی این کتاب را روانهٔ بازار کرده است. این اثر سخنانی با تحقیرکنندگان فرهیختهٔ دین و جزو مجموعهٔ «متون کلاسیک فلسفه» است.
درباره کتاب درباره دین
کتاب درباره دین (On Religion) سخنی با تحقیرکنندگان فرهیختهٔ دین است. این کتاب خواسته نشان دهد که دین قابل تحویل به متافیزیک یا اخلاق نیست؛ دین نه دربارهٔ موجود برین است و نه دربارهٔ خیر برین؛ دین نه به شناختن مربوط میشود و نه به عملکردن. دین به احساس مربوط میشود، اما احساسی بسیار خاص که در اثر شهود بیواسطهٔ امر بیکرانه ایجاد میشود. نویسنده معتقد است که هر انسانی بهسبب موقعیت یکتایی که در جهان و در نتیجه نسبت به امر بیکرانه دارد، احساس متفاوتی نیز بر اثر این شهود در او ایجاد میشود و به این ترتیب دینداری هر فرد، خاصّ خود او میشود؛ هر چند برخی شهودها از امر بیکرانه چنان قدرت و نفوذی مییابند که میتوانند افراد بسیاری را پیرامون خود جمع کنند و اینها شهودهای بنیانگذاران ادیان بزرگ از امر بیکرانه هستند. کتاب «دربارهٔ دین» نخستین کتاب فریدریش شلایرماخر است که نخستینبار در سال ۱۷۹۹ میلادی منتشر شد؛ زمانی که او در حلقهٔ رمانتیکهای برلین بود و همین باعث شده بود این کتاب هم آکنده از لحنی رمانتیک باشد و هم از مهمترین آثار برای شناخت جریان رمانتیسیسم به شمار آید. فریدریش شلایرماخر را بنیانگذار دانش هرمنوتیک، مفهوم تجربهٔ دین، جریان الهیات لیبرال مدرن و رشتهٔ دینشناسی دانستهاند. اثر حاضر، کتابی است که بذر اولیهٔ همهٔ این ایدهها را کمابیش میتوان در آن یافت.
خواندن کتاب درباره دین را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به دوستداران مطالعه در باب دین پیشنهاد میکنیم.
بخشی از کتاب درباره دین
«پس از شما میخواهم که از همهٔ آنچه معمولاً دین خوانده میشود روی گردانده، توجه خویش را به اشارات و حالات منفردی معطوف کنید که در همهٔ بیانها و کارهای شریفِ افرادِ ملهم از خداوند مییابید. آنگاه اگر حتی در این امور منفرد نیز هیچ چیز جدید و مرتبطی نیافتید، که امیدوارم به رغم آموزش و دانش شما این اتفاق بیفتد، اگر مفهوم محدود شما که صرفاً محصول مشاهدات سطحی است بسط و دگردیسی نیافت، اگر باز هم توانستید این علاقهٔ دل به امر جاودان را تحقیر کنید، اگر کل آنچه برای انسان مهم است هنوز هم بر شما مضحک جلوه کرد، حتی وقتی از این نقطه نظاره شد، آنگاه ایمان میآورم که حقیر شمردن دین نزد شما مطابق با طبیعتتان است و دیگر چیزی برای گفتن به شما نخواهم داشت. فقط دیگر نگران نباشید که باز در پایان بخواهم به بهانههای عوامانه متوسل شوم و بگویم ببینید چقدر دین برای حفظ قانون و نظم در جهان ضروری است و با یادآوری چشمی همهچیزبین و قدرتی بیکران چقدر به کمک کوتهبینی انسانی و مرزهای محدود توانایی انسان میآید؛ و نخواهم گفت که دین دوست حقیقی و ناجی اخلاق است، چون احساسات مقدس آن و چشماندازهای درخشانش مبارزه با خویشتن خود و تحقق خیر را برای انسان ضعیف بسیار سادهتر میسازد. البته این سخن کسانی است که تظاهر میکنند بهترین دوستان و پرشورترین طرفداران دین هستند؛ اما نمیخواهم مشخص کنم که چه کسی در این آمیزهٔ اندیشهها بیشتر از همه شایستهٔ تحقیر است، خواه قانون و اخلاق باشد، که نیازمند حمایت بازنموده میشود، خواه دین باشد، که فرض میشود آنها را حمایت میکند، خواه شما باشید، که مخاطب این سخناید.
حتی اگر این توصیهٔ حکیمانه به نحو دیگری به شما داده شود، باز هم با چه رویی میتوانم از شما انتظار داشته باشم که خویشتن درونی خودتان را درگیر یک بازی پوچ کنید که در آن باید چیزی [=دین] که در شرایط عادی هیچ دلیلی برای گرامی داشتن آن و دوست داشتنش ندارید برانگیزندهٔ شما به چیز دیگری [=اخلاق] بشود که از پیش آن را بدون این [=دین] گرامی میداشتهاید و دغدغهٔ آن را داشتهاید؟ یا اگر از رهگذر این سخنها بنا است دربارهٔ آنچه باید برای خاطر مردم انجام دهید چیزی در گوش شما زمزمه شود، چطور شما، که کارتان این است که دیگران را پرورش دهید و آنان را شبیه به خودتان کنید، با فریب دادن آنان و آموزش تقدس و تأثیرگذاری چیزی [=دین] آغاز خواهید کرد که نزد خودتان بیاهمیتترین است و آنان نیز به محض اینکه خود را به سطح شما برسانند آن را طرد خواهند کرد؟ نمیتوانم چنین عملی را بخواهم، این مستلزم فاسدترین شکل ریاکاری در برابر جهان و در برابر خود شما است، و کسانی که قصد دارند دین را بدین شیوه توصیه کنند تنها موجب میشوند بیشتر از آنچه تا کنون بوده مورد تحقیر قرار بگیرد.
مسلماً تشکیلات مدنی ما هنوز مقدار زیادی نارسایی دارد و چنانکه تا اینجا آشکار شده نیرویش در جلوگیری از بیقانونی یا ریشهکنی آن اندک است، [حال تصور کنید] چه رویگردانی درخور سرزنشی از یک موضوع مهم و چه بیایمانی بزدلانهای نسبت به بهتر شدن امور بود، اگر در این موضوع از دین کمک خواسته میشد! آیا میشود یک وضع قانونمند داشت اگر وجود این وضع متکی بر پرهیزکاری باشد؟ آیا به محض اینکه از این نقطه شروع کنید، کل آن مفهومی که بالاخره آن را آنقدر مقدس میدانید از چشم شما نمیافتد؟ اگر این امر چنین بد بر شما جلوه میکند، بیدرنگ وارد عمل شوید؛ قوانین را بهبود دهید، تکانی به قوانین اساسی بدهید، بازویی آهنین به دولت بدهید، صد چشم به او بدهید اگر هنوز ندارد، فقط با قصهای اغواکننده چشمهایی که دارد را خواب نکنید. این کار را با کاری دیگر خلط نکنید، یا [اگر کردید] اصلاً به آن نپرداختهاید؛ و با تبیین اینکه والاترین اثر هنری انسانیت انگلی است که تنها میتواند از سرچشمهای بیگانه تغذیه کند به انسانیت توهین نکنید.
قانون به اخلاق هم احتیاجی ندارد، که بالاخره بسیار نزدیکتر بدان است، تا بخواهد نامحدودترین اقتدار را برای خود در قلمروش تضمین کند، و باید تنها برای خودش باشد. هر که مجری آن است باید بتواند آن را در همه جا جاری کند، و هر کس مدعی شود که این کار تنها وقتی شدنی است که دین به مردم همرسانی شده باشد ــ انگار که آنچه فقط از دل نشئت میگیرد میتواند به نحوی ناخودسرانه همرسانی شود ــ در واقع مدعی شده که تنها کسانی باید مجری قانون باشند که بتوانند روح دین را در نفس انسانی تلقین کنند، و تصور کنید به بربریت تاریکِ چه اعصارِ نامقدسی بازخواهیم گشت! اما وجه اشتراک اخلاق با دین نیز احتمالاً به همین اندازه اندک است؛ کسی که میان این جهان و آن جهان فرق میگذارد خود را فریب میدهد؛ دستکم همهٔ آنانی که دین دارند تنها به یک جهان ایمان دارند.»
حجم
۱۰۱۱٫۶ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۹
تعداد صفحهها
۲۹۵ صفحه
حجم
۱۰۱۱٫۶ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۹
تعداد صفحهها
۲۹۵ صفحه