کتاب اورستس
معرفی کتاب اورستس
کتاب اورستس نوشتهٔ هلن ادموندسن و ترجمهٔ پرستو نیکنام است. نشر نی این نمایشنامهٔ اقتباسی را روانهٔ بازار کرده است.
درباره کتاب اورستس
ائوریپیدِس یا اوریپید، خالق نمایشنامهٔ «اورِستِس» و یکی از تراژدینویسان برجستهٔ یونان باستان است که منتقدان قدیم و جدید او را درامپردازی سنتشکن، نوآور و نامتعارف دانستهاند. کتاب اورستس (خون و نور) بر اساس نمایشنامهٔ «اورستس» اثر ائوریپیدس نوشته شده است. هلن ادموندسن، دست به اقتباسی آزاد از نمایشنامهٔ «اورِستِس» زده و ضمن حفظ ساختار کلی و شخصیتهای اصلی، تغییراتی نیز در نمایشنامهٔ اصلی داده است؛ مانند حذف برخی شخصیتهای فرعی و تغییر برخی دیگر مانند «هِرمیونه» که او را بهشکل طفلی شیرخوار نمایش داده است. بهگفتهٔ پرستو نیکنام، تفاوت بنیادین این اقتباس با اثر اصلی در پایانبندی آن است. هلن ادموندسن طنز تلخ و کنایهآمیز ائوریپیدس را که با استمداد از خدایان همه را به عاقبتی خوش میرساند، حذف کرده و پایانی تراژیکتر به اثر داده است. نمایشنامهٔ حاضر اولینبار در سال ۲۰۰۶ بهوسیلهٔ کمپانی تئاتر شِرد اِکسپیریِنس در انگلستان به روی صحنه رفت. نمایشنامهٔ اورستس (خون و نور) ۶ شخصیت دارد؛ «اِلِکترا»، «اورِستِس»، «هلن»، «کنیز»، «مِنِلائوس»، «توندارِئوس»، سربازان و ندیمهها.
«جهان نمایش» در نشر نی مجموعهای است از متنهایی که برای صحنهٔ نمایش یا دربارهٔ آن نوشته شدهاند. انواع نمایشنامه، چه برای اجرا و چه صرفاً برای خواندهشدن از جمله نمایشنامههایی با اقتباس از آثار ادبی یا سینمایی و نیز متنهای نظری در حوزهٔ درام و نقد آثار نمایشی در این مجموعه جای میگیرد.
خواندن کتاب اورستس را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به دوستداران ادبیات نمایشی معاصر انگلستان و قالب نمایشنامهٔ اقتباسی پیشنهاد میکنیم.
درباره هلن ادموندسن
هلن ادموندسن (Helen Edmundson) در سال ۱۹۶۴ در لیورپول به دنیا آمد. او نمایشنامهنویس، فیلمنامهنویس و تهیهکنندهای بریتانیایی است که در دانشگاه منچستر به تحصیل درام پرداخته و جوایز مختلفی هم برای نوشتههای اصلی و هم برای اقتباسهایش از آثار کلاسیک ادبی دریافت کرده است. این نویسنده سابقهای طولانی در اقتباس از آثار بزرگ ادبیات جهان دارد. اقتباسهای او از آثاری چون «آنا کارنینا» و «جنگ و صلح» به قلم تولستوی و «آسیاب رودخانهٔ فلاس جورج» به قلم الیوت، موفق به کسب جوایز گوناگون شدهاند. نمایشنامهٔ «اورستس» به قلم او و با اقتباس از «اورستس» نوشتهٔ اوریپید به رشتهٔ تحریر در آمده است.
بخشی از کتاب اورستس
«اِلِکترا به سمت میز آرایش میرود و خود را در آینه تماشا میکند. دست دراز میکند و آینه را لمس میکند. شیشهٔ عطری برمیدارد و کمی عطر به گردن خود میزند. شانهای برمیدارد و موهایش را شانه میکند. اورِستِس تماشایش میکند. شانه کردنش که تمام میشود به سمت تخت میرود و روی آن مینشیند. اورِستِس هم میرود و کنارش مینشیند. غذا میخورند.
در کودکی شیفتهٔ آن بودم که عصرهای تابستان زیر درختان بیارامم و به خوردوخوراک بگذرانم. در کنار آنها که مرا به فرزندی پذیرفته بودند و دوستانم. همه با هم زیر درختان پرتقال مینشستیم و در میان زمزمهٔ امواج دریا تا غروب به عیشونوش میگذراندیم. آنگاه میتوانستم سؤال کنم... دربارهٔ تمام آن چیزهایی که نمیفهمیدم. و آنها در میانهٔ شرب و شراب، سعی میکردند به سؤالهایم پاسخ بدهند و برایم بگویند چرا مردان همواره در حال جنگاند و چرا خدایان تمایلی به مداخله ندارند. چهچیزی به شاهان عظمت میدهد، و چرا همهٔ ما باید بمیریم. میخندیدند و به من میگفتند پسر پرسشگر، پسر نکتهسنج و فکور. آن شبها خواب به چشمم نمیآمد. میرفتم و جایی دراز میکشیدم که بتوانم ستارهها را ببینم، غرق در این فکر که چه کسی هستم و چه فرصتهایی در انتظارم است.
گمان میکنم که میفهمیدم خدایان چه احساسی دارند.
فقط میخواستم خوب و شایسته باشم. لایق نام پدرم. پادشاهی شایسته که مردم به نیکی از او یاد میکنند. اما دیگر هیچکس اینها را نخواهد دانست.
اِلِکترا: آپولو میداند. من میدانم.
اورِستِس به اِلِکترا خیره میشود.
اورِستِس: نمیتوانم به تو خنجر بزنم، اِلِکترا. این را از من نخواه.
اِلِکترا: من هم نمیتوانم به تو خنجر بزنم.
اورِستِس: پس هرکس باید خودش کار را تمام کند.
اِلِکترا: آری.
اورِستِس: همزمان. در یک لحظه.
اِلِکترا: تاکنون خنجر به دست نگرفته بودم، آن هم خنجری چنین برّا.»
حجم
۴۶٫۶ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۱
تعداد صفحهها
۷۱ صفحه
حجم
۴۶٫۶ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۱
تعداد صفحهها
۷۱ صفحه