کتاب کلت
معرفی کتاب کلت
کتاب «کلت» نوشتۀ نانسی اسپرینگر و ترجمۀ شهلا انتظاریان است و نشر قطره آن را منتشر کرده است.
درباره کتاب کلت
داستان کلت با بهانهجوییها و بدخلقیهای پسری به نام کلت آغاز میشود. کلت پسری است که نمیتواند از پاهایش استفاده کند و روی صندلی چرخدار مینشیند. او نقص ستون فقرات دارد و زیر پوست سرش لولهای پلاستیکی و نرم کار گذاشتهاند، استخوانهای پایش حساس و شکننده است و با کوچکترین ضربه احتمال دارد که بشکند. در چنین شرایطی کلت را به مزرعهای آوردند تا اسبش را ببیند. مادرش او را در کلاس اسبسواری ثبتنام کرده است اما کلت میترسد و از مواجهشدن با اسب هراس دارد. او تنها چیزی که میخواهد این است که مثل بچههای دیگر باشد و حالا تجربۀ سوارشدن اسب قرار است او را وارد مرحلۀ جدیدی از زندگی کند.
شخصیتپردازی کلت در این داستان ماهرانه شکلگرفته است. کلت بهخاطر شرایطش به همه چیز نگاه منفی دارد و جملۀ «نمیخوام» اولین و تنها واکنش او نسبت به تمام اتفاقات است. او از کلمۀ مرد بزرگ متنفر است چون عقیده دارد هرچقدر هم بزرگ شود باز هم کوچک است چون مجبور است از پایین همه چیز را ببیند و مردم باید رویش خم شوند و او را مثل بچهای که توی کالسکه نشسته است، بهزحمت به اینطرف و آن طرف ببرند. اما با نشستن روی اسب زندگی و جهان او عوض میشود. دیگر احساس کوچک و محدود بودن ندارد و تصور میکند اگر میتواند اسبی چنین قدرتمند را کنترل کند قادر به انجام خیلی از کارهای دیگر هم هست.
نانسی اسپرینگر در این کتاب بهخوبی توانسته است شرایط روحی و جسمی یک پسر کمتوان را توصیف کند. او با توصیف جزئیات ماهرانه دلهرههای پنهانی و هراسهای درونی کلت را به خواننده منتقل میکند. توصیفات صادقانه از شرایط کلت باعث شده که داستان برای خواننده باورپذیر باشد. خواندن از شکستها و پیروزیهای شخصیت اصلی داستان میتواند برای نوجوانان بهخصوص کمتوانان دلگرمکننده باشد.
خواندن کتاب کلت را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
خواندن این کتاب را به دوستداران رمانهای خارجی، نوجوانان و کمتوانان جسمی پیشنهاد میکنیم.
درباره شهلا انتظاریان
شهلا انتظاریان مترجم کتاب کلت در سال ۱۳۳۹ در قزوین متولد شد. او در رشتۀ مترجمی زبان انگلیسی تحصیل کرد. او فعالیت در حوزۀ ترجمه و نقد ادبیات کودک را با نشریات مختلفی چون دوچرخه، سه چرخه، کیهان بچهها، سلام بچهها و نیز کتاب ماه کودک و نوجوان شروع کرد و از سال ۱۳۷۹ به شورای کتاب کودک پیوست. اولین ترجمهاش «قول بچه قورباغه » در سال ۱۳۸۴ منتشر شد. از میان ترجمههای او میتوان به «کیسی بینگر»، « تصاویر هالیس وودز»، « میلیونها»، « بیلی پرنده»، « چه خوب که هشتپا نیستی»، « زنجیرهٔ دروغ»، « دختران کابلی» و « تابستان زاغچه» اشاره کرد.
بخشی از کتاب کلت
«ولی خیلی خوب میدانست که میترسد. نیمی از چیزهای دنیا او را میترساند! نیلی هم این را میدانست، چون او هم توی صندلی چرخدار نشسته بود. او هم، درست مثل کلت، از هنگام تولد، نقص ستون فقرات داشت و زیر پوست سرش لولهای پلاستیکی و نرم کار گذاشته بودند که از زیر پوست گردنش تا پایین میآمد تا به این وسیله مایع اضافی مغزش دفع شود. در پشت او هم مانند کلت غدهای بود و از پاهایش نمیتوانست استفاده کند. اما هیچیک از اینها باعث نمیشد کلت از نیلی خوشش بیاید. نیلی یک چُلمن تمام عیار بود. خانم بری با لحنی سرزنشآمیز گفت: «نیلی، قرار نبود سر به سر هم بگذاریم. کلت، بیا بریم. بریم و اسبت رو ببینیم.» و صندلی چرخدار او را به طرف نزدیکترین آغل هل داد چون برای کلت سخت بود که آن را روی آن همه گِل و شُلِ راهروی اصطبل راه ببرد. ولی کلت محکم ترمز صندلیاش را گرفت تا مانع حرکت شود. خانم بری آرام دستش را پایین آورد و دستهای کلت را پَس زد. او اگر مجبور میشد حتی کلت را با صندلی هم بلند میکرد. وقتی خانم بری قصد انجام دادن کاری را داشت، داد و قال بر او هیچ تأثیری نداشت.»
حجم
۸۶٫۲ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۸۹
تعداد صفحهها
۱۵۲ صفحه
حجم
۸۶٫۲ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۸۹
تعداد صفحهها
۱۵۲ صفحه