دانلود و خرید کتاب نخستین قانون (جلد چهارم؛ طعم سرد انتقام) جو ابرکرومبی ترجمه سعید سیمرغ
تصویر جلد کتاب نخستین قانون (جلد چهارم؛ طعم سرد انتقام)

کتاب نخستین قانون (جلد چهارم؛ طعم سرد انتقام)

معرفی کتاب نخستین قانون (جلد چهارم؛ طعم سرد انتقام)

کتاب طعم سرد انتقام نوشۀ جو ابرکرومبی و با ترجمۀ سعید سیمرغ در انتشارات کتابسرای تندیس به چاپ رسیده است. طعم سرد انتقام داستانی فانتزی دارد و چهارمین کتاب از مجموعۀ نخستین قانون است. مونزا مورکاتو، جنگجوی مزدور در رأس سپاهی مزدور به دوک اورسو کمک می‌کند تا دشمنانش را شکست دهد و در استیریا تاج‌گذاری کند.

درباره کتاب طعم سرد انتقام

طعم سرد انتقام، چهارمین کتاب از مجموعهٔ فانتزی نخستین قانون و نخستین رمان مستقل از این مجموعه است. عنوان اصلی این کتاب Best Served Cold و برگرفته از یک ضرب‌المثل است با این مضمون:

Revenge is a dish best served cold (انتقام همچون غذایی است که بهتر است سرد میل شود.) استفاده از نیمهٔ دوم ضرب‌المثل در عنوان کتاب برای خوانندگان انگلیسی‌زبان کاملاً می‌تواند یادآور ضرب‌المثل و مفهوم آن باشد؛ ولی چون این ضرب‌المثل برای فارسی‌زبان‌ها آشنا نیست، برگردان تحت‌اللفظی آن نیز مفهوم موردنظر نویسنده را  منتقل نمی‌کند. ظاهراً به‌همین دلیل نیز  مترجمان برخی زبان‌های اروپایی این رمان، عنوان‌هایی غیر از عنوان اصلی برگزیده‌اند؛ مثل La Mejor Venganza (انتقام بزرگ ــ اسپانیایی) Il Sapore Della Vendetta (طعم انتقام ــ ایتالیایی) و O Poder Da Espada (قدرت شمشیر ــ پرتغالی).

عنوان‌های اصلی مجموعۀ نخستین قانون به‌ترتیب عبارت‌اند از: ۱. تیغ شمشیر ۲. پیش از آنکه به دار آویخته شوند ۳. واپسین نبرد شاهان ۴. طعم سرد انتقام ۵. قهرمانان ۶. سرزمین سرخ ۷. لبه‌های تیز.

داستان کتاب، دربارۀ دو خواهر و برادر به نام‌های مونزا و بنا مورکاتو است. آن‌ها سربازان مزدور دوک اورسو هستند و به او ملحق شده‌اند تا برایش پیروزی‌هایی را که می‌خواهد محقق کنند و پادشاه استیریا شود. به‌همین دلیل نیمی از مردم استیریا دشمن آن‌ها هستند. مونزا مورکاتو که عاشق جنگ و خونریزی است تصمیم دارد و به برادرش قول می‌دهد پس از تاج‌گذاری دوک اورسو از سیاست و جنگ کنار بکشد و به سفر دور دنیا بروند؛ اما ماجرا این‌گونه پیش نمی‌رود.

کتاب ۶ فصل اصلی دارد با عنوان‌های زیر:

فصل نخست: تالینز

فصل دوم: وستپورت

فصل سوم: سیپانی

فصل چهارم: ویسراین

فصل پنجم: پورانتی

فصل ششم: آسپریا

کتاب طعم سرد انتقام را به کسانی پیشنهاد می‌کنیم

به تمام دوستداران ادبیات فانتزی پیشنهاد می‌کنیم.

بخشی از کتاب طعم سرد انتقام

«مونزا پرسید: «وقتی می‌اومدی، اوضاع تو بُرلتا چطور بود؟»

«آروم بود. بیشتر افراد پشت دیوارا همراه آندیش و ویکتوس هستن. اونا از همه بهترن، البته فکر کنم اگه آتیش نسوزونن. چندتا از قابل اعتمادترین‌هاشونو گذاشتم توی قصر کنتین و سساریا رو گذاشتم بالای سرشون تا مراقبشون باشه. اونم مثل من از دوران کاسکا، یکی از کهنه‌کارهاست. آدم‌های باتجربه از روی هوا و هوس کاری نمی‌کنن.»

بنا خندید و گفت: «حتماً منظورت آدمای کندذهنه، آره؟»

«کند، ولی پیوسته. ما آخرش به جایی که باید برسیم می‌رسیم.»

فوسکار گفت: «حالا می‌رین تو یا نه؟» و شانه‌اش را روی یکی از لنگه‌های در گذاشت، آن را هل داد و بازش کرد. گانمارک و باوفا به دنبالش رفتند. مونزا چند لحظه در آستانهٔ در درنگ کرد تا سرسخت‌ترین چهره‌اش را به خود بگیرد. سرش را بالا آورد و بنا را دید که به او لبخند می‌زد. بدون اینکه فکر کند، خودش را در حالی دید که لبخند بر لب آورد. خم شد و آهسته در گوش برادرش گفت: «عاشقتم.»

«معلومه که هستی.» و از در داخل شد و مونزا هم به دنبالش رفت.

اتاق مطالعهٔ خصوصی دوک اورسو تالاری مرمرین به اندازهٔ یک میدان بود. پنجره‌هایی بلند پشت سر هم یک طرف آن را فرا گرفته بودند، همگی باز بودند و نسیم ملایمی از بینشان به درون تالار می‌وزید و پرده‌های خوش‌رنگ تالار را به جنبش و خش‌خش درمی‌آورد. پشت پنجره‌ها تراسی بلند قرار داشت که به نظر می‌رسید به چیزی آویزان نشده و بر پرشیب‌ترین دامنهٔ کوهستان اشراف داشت.

دیوار روبروی آن را تابلوهای بسیار بزرگی اثر سرشناس‌ترین هنرمندان استیریا پوشانده بود که صحنه‌هایی از بزرگ‌ترین نبردهای تاریخی را نشان می‌دادند. پیروزی‌های استولیکوس، هارود کبیر، فارانس و ورتوریو، همگی با روغن جلا محافظت شده بودند. پیامی را که نشان می‌داد اورسو آخرین نفر در صف پادشاهان پیروز قرار دارد، به سختی می‌شد نادیده گرفت، هرچند که پدربزرگ او یک چپاولگر و علاوه بر آن یک جنایتکار عادی بود.

بزرگ‌ترین نقاشی در بین آن‌ها که روبروی در قرار داشت، حداقل ده گز بلندی‌اش بود و چه کسی می‌توانست باشد جز شخص دوک اورسو؟ او بر پشت اسبی نشسته بود که دو پایش را به هوا بلند کرده بود و شمشیر درخشانش را بالای سرش برده بود. نگاه نافذش به افق در دوردست خیره شده بود و افرادش را در نبرد اتریا به سوی پیروزی رهنمون می‌ساخت. به نظر می‌رسید که نقاش خبر نداشته که اورسو حتی ده فرسخ هم به سمت پیروزی حرکت نکرده است.»

نظری برای کتاب ثبت نشده است
بریده‌ای برای کتاب ثبت نشده است

حجم

۸۶۸٫۳ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۹

تعداد صفحه‌ها

۹۵۹ صفحه

حجم

۸۶۸٫۳ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۹

تعداد صفحه‌ها

۹۵۹ صفحه

قیمت:
۳۹۰,۰۰۰
۳۵۱,۰۰۰
۱۰%
تومان